یادداشت تبلیغی

شش راهکار کلیدی برای افزایش محبت الهی

تاریخ انتشار:
بی‌تردید همۀ انسان‌ها به طور فطری نه‌تنها میل و گرایش به خداشناسی دارند، بلکه محبت و دوستی خدا را نیز در جان و قلب‌شان می‌پرورانند و با این سرمایۀ معنوی ادامه حیات ‌می‌دهند وبه زندگی معنا می‌بخشند

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|فصلنامه ره توشه ماه مبارک رمضان 1444، شش راهکار کلیدی برای افزایش محبت الهی.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

نگارنده: حجت‌الاسلام والمسلمین میرتقی قادری*

مقدمه
بی‌تردید همۀ انسان‌ها به طور فطری نه‌تنها میل و گرایش به خداشناسی دارند، بلکه محبت و دوستی خدا را نیز در جان و قلب‌شان می‌پرورانند و با این سرمایۀ معنوی ادامه حیات ‌می‌دهند وبه زندگی معنا می‌بخشند. در قرآن کریم آمده است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»:  پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن؛ این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده است؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند.

آنچه همگان به دنبال آن هستند، اصل کسب این محبت نیست، بلکه هدف‌شان افزودن بر این سرمایۀ معنوی است. موضوع این نوشتار آشنایی با راهکارهای کلیدی است که موجب افزایش محبت و دوستی نسبت به خداوند متعال می‌شود و انسان را از مرتبۀ محب خارج می‌کند و تا مرز عشق به حق‌تعالی پیش می‌برد و او را عاشق، دلداده و دل‌باخته خداوند متعال می‌نماید. در این نوشتار از بین راهکارهای فراوان، تنها شش راهکار کلیدی شرح و تفسیر شده است.

1. توجه به نعمت‌های الهی 
نخستین راهکار در افزایش محبت و دوستی به ذات اقدس الهی، توجه‌داشتن به «نعمت‌های مادی و معنوی» است که خداوند متعال بدون منت در اختیار انسان قرار داده است تا بتواند به حیات خودش ادامه دهد؛ نعمت‌هایی که برخی از آنها چنان حیاتی و سرنوشت‌ساز است که اگر خدا به انسان نمی‌داد یا اگر اکنون از بندگان بگیرد، نه‌تنها ادامۀ حیات و زندگی میسر نیست، بلکه آدمی حاضر است بمیرد؛ ولی چنین زندگی فلاکت‌باری را نداشته باشد. نعمت‌هایی که خداوند به انسان داده است، شمارش‌شدنی نیست؛ از نعمت‌های مادی گرفته تا نعمت‌های معنوی و از نعمت‌های دنیوی تا اخروی. از این‌رو بخشی از آیات قرآن کریم به توجه‌دادن انسان به نعمت‌های مادی و معنوی اختصاص یافته است. خداوند خطاب به آدمیان می‌فرماید: «وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»:  و از هر چیزی که [به سبب نیازتان به آن] از او خواستید، به شما عطا کرد و اگر نعمت‌های خدا را شماره کنید، هرگز نمی‌توانید آنها را به شماره آورید. به‌یقین انسان بسیار ستمکار و ناسپاس است.

در ادامه به برخی از نعمت‌های الهی اشاره می‌شود: 

 هدایت و سعادت: نعمت هدایت و سعادت از بالاترین نعمت‌های خداوند است. انسان در پرتو این نعمت می‌تواند بدان درجه از سلوک معنوی و عرفانی برسد که در جوار رحمت خداوند متعال و ائمۀ اطهار قرار بگیرد.

 امنیت: امنیت از جمله نعمت‌های بزرگ الهی است که در صورت نبودن آن، ارزشش معلوم می‌شود. قرآن مجید برای توجه‌دادن به این نعمت منطقه‌ای را مثال می‌زند که در آن امنیت و آرامش وجود دارد و در سایۀ امنیت، فراوانی روزی و دیگر امکانات دنیوی فراهم می‌گردد: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ»:  و خدا شهری را مثل زده است که امن و امان بود و روزی‌اش از هر سو فراوان می‌رسید؛ پس ساکنانش نعمت‌های خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سزای آنچه انجام دادند، طعم گرسنگی و هراس را به مردم آن چشانید.
از شهر مکه در قرآن مکانی امن یاد شده است: «أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ»:  آیا ندیده‌اند که ما برای آنان حرمی امن قرار دادیم و حال آنکه مردم از حوالی آنان ربوده می‌شوند؟ آیا به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت خدا کفر می‌ورزند؟

 آزادی و سیادت: از بزرگ‌ترین نعمت‌های برای هر انسانی، آزادی و سیادت است. حضرت موسی بن عمران خطاب به قومش که از اسارت و ذلت فرعونيان رهایی یافته و در نعمت آزادی قرار گرفته بودند، می‌فرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ في ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيمٌ»:  و به خاطر بیاور هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن‌گاه که شما را از فرعونیان رهانید، همان‌ها که بر شما عذاب سخت روا می‌داشتند و پسران‌تان را سر می‌بریدند و زنان‌تان را زنده می‌گذاشتند، و در این امر برای شما از جانب پروردگارتان آزمایشی بزرگ بود.

توجه، تأمل و تفکر در نعمت‌های مادی و معنوی و اینکه خداوند تا چه اندازه به فکر آفریده‌های خود بوده است که بدون درخواست آنها، موردنیازشان را در اختیارشان قرار داده است و آنچه در اختیارشان قرار نداده، به ضررشان بوده است، منجر به این می‌شود که انسان هر روز محبت و دوستی‌اش نسبت به خدای متعال افزایش پیدا کند و این محبت تبدیل به عشق شود. 

2. معرفت به نفس
دومین راهکار در افزایش محبت الهی، معرفت و شناخت به خويشتن است. به بیان استاد شهید مرتضی مطهری: «کسی که می‌خواهد عاشق خدا شود، اول باید عاشق خودش شود و خودش را خوب بشناسد و بداند که سعادت و کمالش در قرب به خدا است. وقتی عاشق خودش شد و سعی کرد خودش را به خدا نزدیک کند، هرقدر که نزدیک‌تر می‌شود، بیشتر عاشق خدا می‌شود و این عشق به خود به عشق به خدا می‌انجامد. "مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ"؛  کسی که خودش را بشناسد، پروردگارش را خواهد شناخت؛ همین‌طور کسی که عاشق خودش شود، عاشق پروردگارش خواهد شد».  به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی:

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد
        از سَمک تا به سَماکش کشش لیلی بود

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
        ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم
        او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

مبدأ عشق به خویشتن در معرفت و شناختن خود است؛ معرفت به خود نیز یعنی باور و ایمان داشته باشد نسبت وی با خداوند متعال، نسبت «فقر مطلق» با «غنی مطلق» است؛ به این معنا انسان نه‌تنها در اصل وجود و کمالات وجودی وابسته به حق‌تعالی است که وی را از دیار عدم و نیستی به هستی رساند، بلکه تمام کمالات وجودی چون حیات، علم، قدرت و همۀ صفات کمالی را خداوند متعال به وی داده است. تبیین این مسئله همانند رابطۀ نور و لامپ است و بین لامپ و منبع مولد است که نور لامپ با منبع مولد رابطه‌ای عمیق‌تر دارد؛ اگر رابطۀ نور با لامپ مولد قطع شود، خاموش می‌گردد و کمالی را از دست می‌دهد، اما نابود نمی‌شود؛ ولی نور لامپ با منبع مولد رابطۀ وجودی دارد؛ یعنی اگر رابطۀ نور لامپ با منبع مولد قطع شود، نابود می‌شود و دیگر نوری وجود نخواهد داشت. این مثال ما را به این سؤال می‌رساند که آیا رابطۀ ما با خداوند متعال مانند ارتباط «چراغ» با منبع مولد آن است یا مانند ارتباط «نور چراغ» با منبع مولد؟ با تأمل و دقت مشخص می‌شود رابطۀ ما با خدا مثل رابطۀ نور چراغ با منبع مولد آن است. 

اگر خداوند رحمان نگاه وجودبخش‌اش را از ما برگرداند، ما دیگر وجود نخواهیم داشت؛ زیرا وجود ما لحظه‌به‌لحظه از او افاضه می‌گردد؛ مانند نور لامپ که در ظاهر پیوسته وجود دارد؛ اما در واقع وجود آن لحظه‌به‌لحظه و آنی ایجاد می‌شود. توجه به چنین فقر وجودی نسبت به غنی مطلق که خداوند متعال است، موجب می‌شود انسان هرچه بیشتر محب، دوست‌دار و عاشق خداوند متعال شود؛ از همین‌رو امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ ربه»: کسی که خود را بشناسد، به‌تحقیق پروردگارش را می‌شناسد.

همچنین امام صادق(علیه السلام) روایت می‌کند: 
«خَرَجَ الْحُسَیْنُ‌بْنُ‌عَلِیٍّ(علیه السلام) عَلَی أَصْحَابِهِ، فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَهْ مَنْ سِوَاهُ. فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَهْ اللَّهِ؟ قَالَ مَعْرِفَهْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه»:  امام حسین(علیه السلام) .... اصحاب من، خداوند مردم را آفرید تا او را بشناسند؛ وقتی شناختند، او را می‌پرستند؛ وقتی او را پرستیدند، از پرستش دیگران دست می‌کشند. مردی عرض کرد: ای پسر رسول خدا، پدر و مادرم فدایت، معرفت خداچیست؟ حضرت فرمود: اهل هر زمان، معرفت و شناخت امام زمان خودشان است که اطاعتش برآنها واجب است.

در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: 
«مَنْ عَرَفَ اللّه خافَهُ، وَ مَنْ خافَ اللّه حَثَّهُ الْخَوفُ مِنَ اللّه عَلَى الْعَمَلِ بِطاعَتِهِ وَالاَخْذِ بِتَأديبِهِ، فَبَشِّرِ الْمُطيعينَ المُتَأَدِّبينَ بِاَدَبِ اللّه وَ الاْخِذينَ عَنِ اللّه اَنَّهُ حَقٌّ عَلَى اللّه اَنْ يُنْجيَهُ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ»:  آن‌كه خدا را شناخت، از او ترسيد و آن‌كه از خدا ترسيد، ترس از خدا او را به عمل به فرمان او و در‌پيش‌گرفتن ادبش واداشت. پس فرمان‌بردارانِ ادب‌شده به ادب خدا و اطاعت‌كنندگان دستورهاى او را بشارت ده كه بر خداست كه آنها را از فتنه‌هاى گمراه‌كننده برهاند. 

3. دوستی اولیای الهی
سومین راهکار دوستی با مؤمنین و اولیای الهی به‌ویژه اهل بیت است که زمینۀ رشد معرفت، محبت، کمال، تقوا و بالاخره تقرب به خدا را فراهم می‌‌آورد. انسان هنگامی که با مؤمنین و اولیای الهی به‌ویژه اهل بیت ارتباط برقرار می‌کند وبا آنان ملاقات و گفتگو می‌کند ـ حتی اگر هیچ قصدی هم نداشته باشد ـ نورانیتی در دلش پیدا می‌‌شود و احساس می‌‌کند به ذکر خدا رغبت بیشتری پیدا کرده است. اینگونه محبت‌‌ها سبب خالص‌ترشدن محبت و در نتیجه بیشترشدن محبت به خدا ‌می‌‌شود؛ در این صورت کم‌کم محبت به جایی می‌رسد که اصالت از محبوب‌‌های مخلوق گرفته می‌‌شود؛ در این مرحله دیگر دو محبت نیست،‌ بلکه فقط محبت خداست. به دیگر سخن فرد در این مرحله هرچه در وجود برادر مؤمن و اولیای الهی می‌بیند، رنگ و صبغه خدایی می‌گیرد و به این دلیل دوست‌دار خدا می‌شود. به بیان استاد شهید مطهری: «محبت به سوی مشابهت و مشاکلت می‌راند و قدرت آن سبب می‌شود که محب‌ به شکل محبوب درآید. 

محبت مانند سیم برقی است که از وجود محبوب به‌ محب وصل گردد و صفات محبوب را به وی منتقل سازد. و اینجاست که‌ انتخاب محبوب اهمیت اساسی دارد. لذا اسلام در موضوع دوست‌یابی و اتخاذ صدیق بسیار اهتمام ورزیده و در این زمینه آیات و روایاتی بسیار وارد شده‌ است؛ زیرا دوستی همرنگ‌ساز است و زیباساز و غفلت‌آور؛ آنجا که پرتو افکند، عیب را هنر می‌بیند و خار را گل و یاسمن». 

البته باید به این نکته توجه داشت که هر چند محبت اولیای الهی به‌ویژه اهل بیت زمینه‌ساز محبت و دوستی بیشتر خداوند متعال است؛ نباید این مرتبه از محبت ما را مغرور و غافل از انجام تکالیف شرعی و دینی کند. به همین دلیل امام باقر(علیه السلام) خطاب به جابر جعفی می‌فرماید:

«یَا جَابِرُ، بَلِّغْ‏ شِیعَتِی‏ عَنِّی‏ السَّلَامَ، وَأَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَ اللَّهِ (عَزَّوَجَلَّ)، وَلَا یُتَقَرَّبُ إِلَیْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ. یَا جَابِرُ، مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَأَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِیُّنَا، وَمَنْ عَصَی اللَّهَ لَمْ یَنْفَعْهُ حُبُّنَا»:  ای جابر، سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بیاموز که ما با خدا خویش و قومی نداریم. تنها راه تقرب به خدا، اطاعت خداست. ای جابر، این را به شیعیان ما بگو: هر که هم ما را دوست داشت و هم خدا را اطاعت کرد، ولیّ ماست؛ اما اگر متمرد و گردن‌کش و گناهکاری ما را نیز دوست داشته باشد، نفعی به حالش نمی‌‌بخشد. 

در روایت دیگری امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: 
«وَاللَّهِ‏ مَا مَعَنَا مِنَ‏ اللَّهِ‏ بَرَاءَةٌ وَلَا بَیْنَنَا وَبَیْنَ اللَّهِ‏ قَرَابَةٌ وَلَا لَنَا عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا نَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَایَتُنَا وَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا؛ وَیْحَکُمْ لَا تَغْتَرُّوا، وَیْحَکُمْ لَا تَغْتَرُّوا»:  به خدا قسم، ما برائت آزادی با خودمان نداریم و با خدا نیز خویش و قوم نیستیم. ما حجتی نداریم که خدا مجبور باشد حرفی که ما می‌زنیم قبول کند [لله الحجة البالغه: هیچ‌کس بر خدا حجتی ندارد]؛ ولایت ما برای کسی فایده دارد که مطیع خدا باشد؛ اما این ولایت نفعی به حال کسی که اهل معصیت است،‌ نمی‌بخشد. 

در پایان روایت فوق، حضرت جمله‌ای را دو بار تکرار می‌کنند که: «و یحکم لاتغتروا»؛ یعنی خودتان را گول نزنید و فریب نخورید؛ چراکه راه سعادت، بندگی خداست و محبت ما به شما کمک می‌‌کند در این راه پیش بروید؛ ولی جای آن را نمی‌‌گیرد. اگر پیامبر و اهل‌ بیت را دوست می‌‌داریم، به این دلیل است که خدا آنها را دوست می‌دارد. 
محبت اولیای الهی و محبت اهل بیت باید فرع محبت خدا باشد تا آن اثر مورد انتظار تحقق پیدا کند؛ بنابراین باید همواره بین خوف و رجا باشیم و گمان نکنیم محبت اهل بیت، جایگزین انجام وظیفۀ شرعی و تکالیف دینی می‌شود.  

4. تدبر در اسماء و صفات الهی
چهارمین راهکار برای افزایش محبت و دوستی خداوند متعال، تدبر و تأمل در «اسماء و صفات الهی» به‌ویژه صفت «ستار العیوب»بودن خداوند متعال است؛ چراکه خداوند به دلیل «ستار العیوب»بودن، عیب‌های بندگانش را در دنیا می‌پوشاند و از دید دیگران مخفی نگه می‌دارد. 

اگر خداوند که عالم به خطاها و لغزش‌های پنهانی انسان‌هاست، ستار العیوب نمی‌بود، با لطف و رحمت واسعه‌اش عیب‌ها و لغزش‌های انسان‌ها را از چشم یکدیگر نمی‌پوشاند و حیات دنیایی ما عرصۀ افشا و پرده‌دری خطاهای آدمیان می‌شد و همانند قیامت [در آن روز که اسرار نهان آشکار می‌شود ] معایب و لغزش‌های انسان‌ها آشکار می‌شد، همه چیز زیروزبر می‌گردید و پدیده‌ای به نام جامعۀ بشری وجود نمی‌داشت؛ زیرا هیچ‌کس لحظه‌ای نمی‌تواند در کنار دیگری بماند و به فردی دارای سوابق سوء و شرم‌آور اندک تکیه و اعتمادی داشته باشد. اگر عیوب و گناهان انسان‌ها ظاهر می‌شد، شخصیت و آبروی افراد محفوظ نمی‌ماند، بلکه همه از همدیگر متنفر می‌بودند و هرگز کسی مرده دیگری را (از روی نفرت) دفن نمی‌کرد.

عیب‌پوشی و «ستار العیوبی» خداوند سپری در برابر گناهان است و اگر گناه و لغزش‌های افراد معلوم شود، جرئت بر گناه بیشتر می‌شود؛ زیرا افراد بی‌آبرو در جامعه باکی از ادامۀ گناه ندارند و با خود می‌گویند: ما که رسوا هستیم، بگذار تا رسواتر شویم. امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: 
«مَا مِنْ‏ عَبْدٍ يَعْمَلُ‏ عَمَلًا لَا يَرْضَاهُ اللَّهُ إِلَّا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ أَوَّلًا فَإِذَا ثَنَّى سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَإِذَا ثَلَّثَ أَهْبَطَ اللَّهُ مَلَكاً فِي صُورَةِ آدَمِيٍّ يَقُولُ لِلنَّاسِ فَعَلَ كَذَا وَ كَذَا»:  هیچ بنده‌ای عملی که خداوند آن را نمی‌پسندد، انجام نمی‌دهد؛ مگر اینکه خدای عزوجل بار اول آن عمل را می‌پوشاند؛ پس اگر دوباره آن را انجام داد، باز خدا آن را برای بار دوم می‌پوشاند؛ اما هنگامی که برای بار سوم آن را انجام دهد، خدای عزوجل فرشته‌ای را در صورت انسانی فرو می‌فرستد که به مردم چنین می‌گوید: آگاه باشید که فلان شخص چنین و چنان انجام داده است.

یکی از مهم‌ترین فرازهای دعای کمیل برای افزایش دوستی و محبت به خداوند، توجه‌دادن صفت «ستارالعیوبی» خدای متعال است. امام علی(علیه السلام) در این دعا می‌فرماید: 
«اللَّهُمَّ مَوْلاَيَ كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ‏ وَ كَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) وَ كَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَيْتَهُ‏ وَ كَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ كَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ له نشرته» : خدايا، اى سرور من، چه بسيار زشتى مرا پوشاندى و چه بسيار بلاهاى سنگين و بزرگى كه از من برگرداندى و چه بسيار لغزشى كه مرا از آن‏ نگه داشتى و چه بسيار ناپسند كه از من دور كردى و چه بسيار ستايش نيكويى كه شايسته آن نبودم و تو ميان مردم پخش كردى.

امام سجاد(علیه السلام) نیز در دعای ابوحمزه ثمالی بر همین صفت «ستار العیوبی» خداوند توجه ویژه‌ای داشته‌اند و می‌فرمایند: 
«أَيْ رَبِّ جَلِّلْنِي بِسِتْرِكَ، وَاعْفُ عَنْ تَوْبِيخِى بِكَرَمِ وَجْهِكَ، فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَىٰ ذَنْبِى غَيْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ، وَلَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُهُ، لَالِأَ نَّكَ أَهْوَنُ النَّاظِرِينَ إِلَىَّ وَأَخَفُّ الْمُطَّلِعِينَ عَلَىَّ، بَلْ لِأَنَّكَ يَا رَبِّ خَيْرُ السَّاتِرِينَ، وَأَحْكَمُ الْحاكِمِينَ ،وَأَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ:سَتَّارُ الْعُيُوبِ، غَفَّارُ الذُّنُوبِ، عَلَّامُ الْغُيُوبِ، تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ، وَتُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِكَ» : پروردگارا مرا به پرده‌پوشی‌ات بپوشان و از توبیخم به بزرگواری ذاتت درگذر. اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه می‌شد، آن را انجام نمی‌دادم و اگر از زودرسیدن عقوبت می‌ترسیدم، از آن دوری می‌کردم. گناهم نه به این دلیل بود که تو سبک‌ترین بینندگانی و بی‌مقدارترین آگاهان، بلکه پروردگارا از این جهت بود که تو بهترین پرده‌پوش و حاکم‌ترین حاکمان و کریم‌ترین کریمانی. پوشنده عیب‌ها، آمرزندۀ گناهان، دانای نهان‌ها، گناه را با بزرگواری‌ات می‌پوشانی و کیفر را با بردباری‌ات به تأخیر می‌اندازی.

تأمل و درنگ در صفات جمالیه خداوند، یعنی صفاتی که بیانگر لطف و رحمت بی‌نهایت و بی‌کران خداوند است؛ همچون غفار، ستار، رزاق، تواب، رحمن، رحیم و ..... چنان محبت و دوستی مضاعف را در قلب و جان آدمی شعله‌ور می‌کند و او را عاشق و دل‌باختۀ حضرت می‌کند که حاضر است همۀ هستی و سرمایه‌اش که جان ناقابل است، نثار حضرت دوست کند.

5. ترک تعلقات دنیوی
پنجمین راهکار برای افزایش محبت و دوستی خداوند متعال، پاک‌نمودن قلب از دنیا و وابستگی‌های آن و بریدن از دنیا و حرکت به سوی خداست که این مهم جز با اخراج محبت غیرخدا از قلب حاصل نمی‌شود؛ چراکه قلب انسان مانند ظرفی است که تا آب را از آن خالی نکنی، ظرفیت قبول سرکه را ندارد و تا زمانی که قلب آدمی آمیخته به تعلقات دنیوی چون مال، ثروت، جاه و مقام، زن و فرزند باشد، نمی‌تواند ظرف محبت و دوستی خداوند متعال باشد. به طور بدیهی اگر محبت خدا درون قلب کسی جای گیرد، محبوب وی خواهد شد؛ از همین‌رو رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «حُبُّ الدُّنيا و حُبُّ اللّه لا يَجْتَمِعانِ في قَلبٍ أبدا»:  محبت و دوستی دنیا و حب خداوند در یک قلب جمع نمی‌شوند.

امام علی(علیه السلام) نیز فرمود: «اِن کنتم تحبّون اللّه فَاخرجوا من قُلوبکم حبَّ الدُنیا»:  اگر می‌خواهید خداوند را دوست داشته باشید، محبت دنیا را از قلب‌هایتان خارج کنید.

6. مداومت در سحر خیزی
راهکار ششم در افزایش محبت و دوستی خداوند، سحرخیزی و شب‌زنده‌داری به‌ویژه خواندن «نافلۀ شب» است؛ چراکه در «قرب الفرائض» و انجام نمازهای واجب چون نماز پنج‌گانۀ صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء، از آنجا که وجوب دارند، خداوند دست بنده را می‌گیرد،به سمت خود می‌کشاند و نزدیک به خود می‌کند؛ ولی در «قرب النوافل» و نافله‌های یازده‌گانه شب چون نافله و مستحب است، بنده دست خدا را می‌گیرد به جانب‌ خود می‌کشاند؛ به همین دلیل سحرخیزی همراه با خواندن نماز شب و نجواکردن با ذات اقدس الهی نه‌تنها موجب افزایش محبت و دوستی بنده به خداوند متعال می‌شود، بلکه او را به اوج دلدادگی و محبت می‌رساند؛ درجه و مرتبه‌ای که در حدیث قدسی معروف به «قرب النوافل»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از ناحیه خداوند متعال اهل نوافل را اینگونه توصیف می‌کند: 

«وَمَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَإِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَلِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ‌إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»:  و هیچ‌یک از بندگانم به من تقرب نجوید با عملی که نزد من محبوب‌تر باشد از آنچه بر او واجب کرده‌ام و به‌درستی که به ‌وسیله نافله به من تقرب می‌جوید تا آنجا که من دوستش می‌دارم و چون دوستش دارم، آن‌گاه گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشمش می‌شوم که با آن می‌بیند و زبانش می‌گردم که با آن سخن می‌گوید و دستش می‌شوم که به آن می‌گیرد. اگر بخوانَدَم، اجابتش می‌کنم و اگر خواهشی از من کند، به او می‌دهم.

در حقیقت محبت و دلدادگی بنده را به جایی می‌رساند که جای عاشق و معشوق تغییر می‌کند و خداوند عاشق بندۀ دلداده‌اش می‌شود که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) در توصیف آنان از زبان حضرت حق این‌چنین می‌فرماید: «اَحَبَّ اللهُ عَبْداً عَشَقَهُ و عَشَقَ عَليِه فَيَقُولُ عَبدي اَنْتَ عاشقي وَ مُحِبّي و انا عاشقٌ لَكَ و مُحِبٌّ لَكَ َانْ اَرَدْتَ اَوَلَمْ تُرِد»:  زمانی که بنده‌ای محبوب خدا می‌شود، خداوند او را عاشق خویش می‌گرداند و خود نیز به او عشق می‌ورزد. سپس می‌گوید بندۀ من، تو عاشق و دوست‌دار منی و من نیز عاشق و محب تو هستم؛ چه بخواهی و چه نخواهی.

فهرست منابع
1. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، چاپ اول، قم: انتشارات کتابفروشی داوری، 1385ش.
2. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه و آله)؛ تحقیق: علی‌اکبر غفاری؛ چ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1404 ق.
3. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تصحیح مؤسسه ال‌البیت، چاپ اول، قم: مؤسسه آل‌البیت، 1409ق. 
4. ابن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، چاپ اول، قم: مکتبة الفقیه، 1410ق. 
5. طوسی، محمد بن حسن؛ الامالی؛ بیروت: دار الثقافه، 1413 ق. 
6. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ قم: دار الکتب الاسلامیه، [بی‌تا]. 
7. قمی، شیخ عباس؛ مفاتیح الجنان؛ قم: انتشارات فاطمه زهرا، 1389 ش. 
8. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی؛ بحار الأنوار؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.
9. محمدی ری‌شهری، محمد؛ میزان الحکمه؛ قم: دار الحدیث، 1416 ق.
10. مطهری، مرتضی؛ جاذبه و دافعۀ علی؛ تهران: موسسه انتشارات صدرا، 1396ش.
11. همدانی، عین القضات؛ تمهیدات؛ مقدمه و تصحیح و تعلیق عفیف عُسیربان، تهران: اساطیر، 1397ش.

دیدگاه‌ها

ناشناس 05:45 - 1403/01/16

خیلی خوب
ممنون

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.