خدمت به مردم و مراقبت از ارزشهای دینی آنان در سیره شهدا
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|فصلنامه ره توشه ماه مبارک رمضان 1444، خدمت به مردم و مراقبت از ارزشهای دینی آنان در سیره شهدا.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین رضا آبیار
مقدمه
خدمت به مردم و مراقبت از ارزشهای دینی آنان در جامعه، از موضوعات مهم و بایسته امروز ماست و بسیار شایسته و بجاست که خانوادهها نیز به آنها توجه ویژه داشته باشند. انسان در آموزههای دینی، مقام خلیفةاللهی دارد و خدمت به او، مقدمه قرب الهی و عبادت است؛ از اینروست که پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) فرموده است: «خَصْلَتَانِ لَیْسَ فَوْقَهُمَا مِنَ الْبِرِّ شَیْءٌ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ النَّفْعُ لِعِبَادِ اللَّه؛ دو كار است كه هيچ كار خوبى بالاتر از آن دو نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به بندگان خدا». آن حضرت در روایت دیگری فرموده است: «إنَ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْشَاهُمْ فِي أَرْضِهِ بِالنَّصِيحَةِ لِخَلْقِهِ؛ با منزلتترين مردم نزد خداوند در روز قيامت، كسى است كه در راه خيرخواهى براى خلق او بيش از ديگران قدم بردارد». خدمت به مردم و خیرخواهی و دغدغهمندی نسبت به حفظ ارزشهای دینی آنان در جامعه، از مسلمات اخلاق اجتماعی اسلامی است. واکاوی سیره شهدای هشت سال دفاع مقدس گویای آن است که ویژگیهای برجسته اخلاقی در سیره آن پیشگامان عرصه جهاد و شهادت برجسته و نمایان بود.
اهمیت خدمترسانی
بنا بر آموزههای دینی، خدمت به مردم وظیفه هر فرد مسلمان و جزء برنامههای اصلی پیامبران است؛ از اینرو در قرآن به خدمت وخدمتافزایی تأکید شده است: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛ هرگز به حقیقت نیکوکاری نمیرسید، مگر اینکه از آنچه دوست دارد، در راه خدا انفاق کنید». خداوند متعال چهار نوبت با صراحت بیان کرده است: «وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين؛ و نيكى كنيد كه خداوند، نيكوكاران را دوست مىدارد». پروردگار متعال در چهار آیه دیگر تأکید کرده است: «إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ؛ همانا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمىكند».
در روایات نیز به خدمترسانی تأکید شده است؛ چنانکه پیامبراسلام(صل الله علیه و آله) فرموده است: «أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِهِ؛ ¬محبوبترين بندگان نزد خداوند،¬ كسانی هستند كه برای بندگان خدا سودمندتر باشند». آن حضرت در روایت دیگری فرموده است: «دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْه؛ بندهای از بندگان خدا در اثر اینکه شاخه خاری را از سر راه مسلمانان برداشت، اهل بهشت شد». امام صادق(علیه السلام) نیز فرموده است : «یَحِقُ عَلَى الْمُسْلِمِینَ الِاجْتِهَادُ فِی التَّوَاصُلِ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى التَّعَاطُفِ وَ الْمُوَاسَاةُ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ وَ تَعَاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ؛ مسلمانان موظفند در راه پیوستگی و کمک نسبت به نیازمندان، کوشا و جدی باشند؛ از عواطف اخلاقی و کمکهای مالی مضایقه نکنند و به هنگام گرفتاری و نیاز، یار و یاور هم باشند».
گستره خدمترسانی
خدمترسانی ابعاد و گونههای متعددی دارد. آیتالله ناصرمکارم شیرازی مینویسد:
كمکهاى مردمى در فرهنگ اسلام، از اهمیت بسیار بالایى برخوردار است. نه تنها كمک به نیازمندان، بلكه هر گونه كمک به كارهاى خیر و فعالیتهاى مثبت اجتماعى اعم از ساختن مدرسه، درمانگاه، جاده، مراكز فرهنگى، مساجد و مانند آنها به عنوان «انفاق فی سبیل اللَّه» در این مفهوم درج است؛ همه از بهترین اعمال محسوب مىشود و سرچشمه انواع بركات و آثار معنوى و مادّى در دنیا و آخرت است.
در این میان خدمت و کمک به مستمندان از اهمیت بیشتری برخوردار است، از همینروست که اهلبیت علیهم السلام به این قشر بیشتر توجه داشتند؛ چنانکه پيامبر اكرم(صل الله علیه و آله) فرموده است:
مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ إِبْرَادُ الْكِبَادِ الْحَارَّةِ وَ إِشْبَاعُ الْكِبَادِ الْجَائِعَةِ وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يُؤْمِنُ بِي عَبْدٌ يَبِيتُ شَبْعَانَ وَ أَخُوهُ أَوْ قَالَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ؛ از بهترين اعمال، خنک كردن جگرهاى سوزان (سيراب كردن تشنگان) و سير كردن شكمهاى گرسنه است. سوگند به كسى كه جان محمد در دست قدرت اوست، كسى كه سير بخوابد و همسايه يا برادر مسلمانش گرسنه باشدِ به من ايمان نياورده است.
خدمت به بندگان خدا نه تنها مورد توجه پیشوایان دینی و بزرگان بوده است؛ بلکه آنان خود نیز برای این انجام امر پیشقدم بودند. هشام بن سالم میگوید:
امام صادق(علیه السلام) وقتی پاسی از شب میگذشت، کیسههایی را برمیداشت که در آن نان و گوشت و درهمها بود. سپس آن را بر دوشش حمل میکرد و نزد نیازمندان مدینه میبرد و آن را بین ایشان تقسیم میکرد؛ در حالی که آنان حضرت را نمیشناختند (گویا تاریکی شب و یا بسته بودن صورت حضرت مانع میشد). هنگامی که امام صادق(علیه السلام) از دنیا رفت، آن گاه متوجه شدند که فرد کمککننده، امام صادق(علیه السلام) بوده است.
امام باقر(علیه السلام) نیز به نیازمندان صدقه میداد و نیکی به یاران و اصحاب را فراموش نمیکرد. حسن بن کثیر میگوید:
نزد امام باقر(علیه السلام) از جفای دوستان و برآورده نکردن حاجات شکایت کردم. حضرت فرمود: «بِئْسَ الْأَخُ أَخٌ یَرْعَاکَ غَنِیّاً وَ یَقْطَعُکَ فَقِیراً؛ بد برادری است؛ برادری که در حال پولداری مراعاتت کند و در حال فقر و نداری (تو) با تو قطع رابطه کند». سپس به غلامش دستور داد کیسهای به مبلغ هفتصد درهم به من داد و فرمود: «فَإِذَا نَفِدَتْ فَأَعْلِنِی؛ هر گاه تمام کردی، به من خبر بده».
امام علی(علیه السلام) نیز به كارگزاران خود توصیه میکرد که به فقیران و محرومان کمک کنند:
ثُمَّ اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ، مِنَ الْمَسَاکِينِ وَالْمُحْتَاجِينَ وَأَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى، فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَمُعْتَرّاً، وَاحْفَظ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ، وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِکِ... ؛ پس از خدا بترس، از خدا بترس درباره دسته زيردستان درمانده بيچاره و بىچيز و نيازمند و گرفتار در سختى و رنجورى و ناتوانى؛ زيرا در اين طبقه هم خواهنده است كه ذلت و بيچارگیاش را اظهار میكند و هم كسى است كه به عطاء و بخشش نيازمند است، ولى (از عفت نفس) اظهار نمىکند و براى رضاى خدا آنچه را كه از حق خود درباره ايشان به تو امر فرموده است، به جای آور و قسمتى از بيتالمال را برای یشان قرار ده ... .
دانى که خدا چرا تو را داده دو دست؟
من معتقدم که اندر آن سرّى هست
یک دست به کار خویشتن پرداختن
با دست دگر ز بىکسان گیرى دست
مادر شهيد محمدحسن فايده می¬گويد:
مقابل منزل ما زنی پير و تنها زندگی می¬كرد كه روزگار را به خاطر فقر زيادی كه داشت، به سختی می¬گذارند. گاهی كه محمدحسن از خريد برمی¬گشت، می¬ديدم برخی از اجناس كمتر از مقداری است كه سفارش دادهام. علت را كه از محمدحسن سوال می-كردم، میگفت: «با صغری خانم تقسيم كرديم. بنده خدا نيازمند است و بايد به فكر او هم باشيم». وقتی هم می¬گفتم شايد مهمانی برسد و خودمان احتياج داشته باشيم، میگفت: «ميهمان روزی¬اش را با خودش می¬آورد، شما نگران نباش.
همرزم شهيد نیز در وصف مردمداری او می¬گويد:
محمد¬حسن تعدادی خانواده را در حومه شهر بيرجند شناسايی كرده بود و معمولاً هر روز به آنها سر می¬زد. آن روز مرا به منزل نيمه ويرانی برد. پيرزن قد خميدهای به استقبال ما آمد. در گوشه ويرانه، مرد كهنسالی از درد به خود می¬پيچيد. پيرزن با عجز خاصی گفت: «مدتی است كسی ديگر به ما سر نمی¬زند و همسرم مدتهاست كه بيمار است». شهيد فايده بلافاصله به دنبال ماشين رفت. مرد بيمار را به بيمارستان برديم و بعد از معالجه و تهيه دارو، او را به منزلش برگردانديم. آن شب پيرزن تا لحظه خداحافظی برای ما دعا می¬كرد.
همرزم شهيد حجة¬الاسلام محمد شهاب نیز میگويد:
¬در شبهای ماه مبارک رمضان، آقای شهاب به ¬اتفاق شهيد رحيمی به ¬صورت ناشناس غذای آماده را بين مناطق مستضعفنشين شهر توزيع میكردند. ايشان حتی برای آن دسته از خانوادههايی كه يخچال نداشتند، يخ تهيه میكردند تا در وقت افطار و سحر، آب خنک داشته باشند. برخی اوقات با چندين نفر از دوستان و همكاران صحبت میكرد تا هزينه گوسفند فراهم شود. می¬گفت: «مردم پایينشهر توان تهيه گوشت ندارند». گوشتها را بستهبندی می¬كرد و ¬همراه ديگر اقلام ضروری به فقرا میداد. هميشه هم تأكيد می¬كرد كه اسمی از من برده نشود.
همدردی و همانندی با تهیدستان
بررسی سيره اجتماعی رسولخدا(صل الله علیه و آله) نشان می¬دهد که آن حضرت همواره اصحاب و اطرافيان خود را به نزديك شدن و دوستی با مردم بهويژه مستضعفان توصيه می¬كرد. سلمان فارسی در اين ¬باره میگويد:
أَوْصَانِي خَلِيلِي بِسَبْعَةِ خِصَالٍ لاَ أَدَعُهُنَّ عَلَى كُلِّ حَالٍ؛ أَوْصَانِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَنْ أُحِبَّ اَلْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ... ؛ خلیل من، پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) مرا به هفت خصلت سفارش فرموده است که در هیچ حال آنها را رها نمىکنم. سفارش فرموده است: به آن کس بنگرم که از من پایینتر است، نه به آن کس که از من برتر است (منظور در امور مادى است) و اینکه فقرا و مستمندان را دوست بدارم، به فقرا و مستمندان نزدیک شوم (و از حال آنها جویا شوم).
سيره و سلوک رسولخدا(صل الله علیه و آله) در ارتباط با مردم، مثالزدنی است. ايشان در غم و شادی مردم در كنار آنها بود و در راه كمک به آنها، شخصيت و جايگاه خود را در نظر نمی¬گرفت. مانند مردم فقير جامعه خود لباس بر تن می¬كرد و همانند آنها غذا میخورد. سيره شهدای عزيز هشت سال دفاع مقدس، بيانگر الگوگيری آنان از سلوک اجتماعی پيامبر(صل الله علیه و آله) است. پدر شهيد عباس بابایی در مورد همانندی شهيد با بچههای فقير می¬گويد:
عباس در مدرسه¬ای درس می¬خواند كه برادر¬زنم، ناظم آن مدرسه بود. يك روز با ناراحتی آمد منزل ما و گفت: «¬حاج اسماعيل! چرا با آبروی ما و خودتان بازی میكنيد؟ اينقدر به سر و وضع اين بچه نرسيديد كه امروز اسمش را در ليست دانشآموزان فقير زدند». دستش را گرفتم و بردم سر كمد عباس. درب كمد را باز كردم و رديف لباسها و كت و شلوارها را نشانش دادم؛ بعد هم با دلخوری گفتم: «تو ديگه چرا اين حرف را می¬زنی؟ واقعا فكر می¬كنی من برای عباس كم می¬گذارم؟ عباس خودش میگويد من لباس نو نمی¬پوشم. وقتی هم دليلش را میپرسم، می¬گويد در مدرسه ما بچه فقير زياد است؛ از آنها خجالت می¬كشم. نمیخواهم جلوی من احساس نداری¬ كنند.
سرايدار آن مدرسه نیز از فروتنی و خدمت به مردم شهید بابایی میگوید:
كمر درد داشتم و نمی¬توانستم كارهای مدرسه را به خوبی انجام دهم تا اينكه مدير مدرسه جلوی دانشآموزان به من توهين كرد و بابت نامرتب¬ بودن بخشهای مختلف، توبيخ شدم. او گفت: «اگر بخواهی اينطور كار كنی، بايد از اين مدرسه بروی». آن شب تا صبح به حرفهای مدير مدرسه فكر می¬كردم و اينكه اگر مرا از مدرسه اخراج كنند، توان هيچ¬ كاری ندارم. چون در خانه مدرسه هم زندگی میكرديم، در صورت اخراج، خانه سرايداری را هم از ما می¬گرفتند. فردا صبح وقتی به مدرسه رفتم، ديدم حياط و همه كلاسها مثل دسته گل تميز شده است؛ حتی از خودم بهتر تميز كردهاند. منبع آب مدرسه هم پر شده است. اين قضيه هر روز داشت تكرار می¬شد و هر بار خواستيم متوجه شويم، ديرتر از آن شخص میرسيديم. يك شب به هر زحمتی بود، بيدار ماندم تا آن شخص را شناسايی كنم. صبح علی¬الطلوع پسر بچهای از ديوار وارد مدرسه شد، جارو و شلنگ آب را برداشت و شروع به نظافت كرد. خودم را آرام و بیسر¬و¬صدا رساندم بالای سرش. از دانش¬آموزان مدرسه خودمان بود. گفتم: «پسرم، اسمت چيه؟ اينجا چكار می¬كنی؟». گفت: «عباس بابایی». گفتم: «اين كارها را چرا انجام دادی؟ آخه...». پريد توی حرفم و گفت: «من به شما كمك میكنم تا خدا هم به من كمك كنه». با كاری كه عباس در آن چند روز انجام داد، من پيش مدير سربلند شدم و باعث شد كارم را از دست ندهم.
دغدغهمندی نسبت به حفظ ارزشهای دینی
مراقبت از ارزشهای دینی جامعه، همواره از اهداف قيام معصومين(علیهم السلام) و از توصيههای جدی آنان بوده است. این مراقبت و دغدغهمندی در قرآن ¬كريم، با عنوان فریضه امر به معروف و نهی از منکر شناخته میشود: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى و امر به معروف و نهى از منكر كنند و آنها همان رستگارانند». امت پيامبر(صل الله علیه و آله) به واسطه انجام اين واجب اجتماعی، بهترين امت خوانده شده است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِونَ؛ شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شدهند؛ (چه اينكه) امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد و به خدا ايمان داريد».
غيرت دينی و توجه به حفظ ارزشهای دینی مردم در جامعه، از مهمترين جلوههای زندگی شهداست. يكی از همرزمان شهيد محمد گرامی می¬گويد:
شهيد محمد برای كاهش مسئله بدحجابی و حفظ ارزشها، كانون تبليغ و نشر حجاب راهاندازی كرده بود. آن روز افراد دغدغهمند را دور هم جمع كرد و گفت: «نبايد بگذاريم ارزشها را مسخره كنند. بايستی با برنامههای معنوی و فرهنگی بتوانيم حجاب را نهادينه كنيم». ايشان از همه افراد خواسته بود كه حتی¬المقدور در انجام كارها و فعاليتها با وضو باشند. اجرای طر¬حها به اندازهای خوب و مؤثر انجام گرفته بود كه دادستان شهر هم اعلام رضايت كرده بود و تأثير چشمگيری در فضای شهر داشت.
بیاعتنا نبودن به گناه و پيشگيری از ترويج ناهنجاریها در فضای عمومی جامعه، از وظایف هر مسلمانی است؛ رسالتی كه شهيدان آن را سرلوحه اعمال خود قرار می¬دادند و با شجاعت به آن اهتمام داشتند. يكی از دوستان شهيد جلال افشار میگويد:
صدای آهنگ مبتذلی كه راننده اتوبوس گذاشته بود، جلال را اذيت می¬كرد. كسی هم تذكر نمی¬داد تا اينكه جلال از راننده خواست صدای آهنگ را كم و يا خاموش كند، اما راننده نه تنها اعتنايی نكرد؛ بلكه به جلال گفت: «اگر ناراحتی، میتوانی پياده شوی». جلال هم در جواب راننده گفت: «اگر صدای نوار را كم نكنی، پياده می¬شوم». به محض اينكه حرف جلال تمام شد، راننده زد روی ترمز و ايستاد. جلال هم بی¬درنگ پياده شد و شروع كرد به راه رفتن؛ اما چند لحظه بعد راننده ايستاد، دنده عقب گرفت، نوار را هم خاموش كرد و از جلال خواست تا سوار شود. اخلاص و سبك تذكر دادن جلال اينقدر خوب بود كه راننده را مجاب كرد، حرف جلال را گوش كند.
بخش زيادی از ارزشمندی سيره شهيدان، به خاطر داشتن روحيه مسئوليتپذيری آنهاست. بیخيال نبودن نسبت به مردم و بهويژه جوانان، از ظرافتهای اخلاق اجتماعی شهدای عزيز ما بود. نگرانی برای جوانان و بیاعتنا نبودن نسبت به اشتباهات و كجروی-های آنها، مهمترين پيام سيره شهيدان در اجرای امر به ¬معروف ¬و نهی از منكر است. يی از همرزمان شهيد خليل مطهرنيا در مورد حساسيت و دغدغه اين شهيد نسبت به انحراف جوانان می¬گويد:
اوج جنگ بود و خليل به عنوان فرمانده طرح و عمليات لشكر، گرفتاریها و مشغله زيادی داشت؛ اما وقتی متوجه شد تعدادی از جوانان محل تا مرز انحراف و كارهای خلاف پيش رفتند، از من كاغذ و قلم خواست و شروع كرد برای آنها نامه نوشت. كلماتي سرشار از عشق رزمندهها و امام به جوانان. از اهميت دوستي و ارزشهای اخلاقي نوشت و اينكه دوست واقعی بايد چه ويژگیهايی داشته باشد. در پايان هم آنها را دعوت كرد به جبهه بيايند و با خليل باشند. بعد هم نامه را به من داد و گفت: «برو جهرم و تا نتيجه نگرفتی، برنگرد». وقتی به جهرم رسيدم، آن چند نفر را پيدا كردم و نامه را تحويلشان دادم و گفتم: «خليل سلام رسانده و گفته جواب نامه را هم بنويسيد». دغدغهمندی خليل آنچنان با آداب و حساب شده بود كه آن افراد فردای آن روز پيش من آمدند و از من خواستند تا آنها را با خودم به جبهه ببرم. پس از مدتی، همان چند نفر تبديل به زرنگترين بچههای گردان شده بودند و برخی از آنها مسئوليت هم گرفتند.
يكی از همرزمان شهيد علی ماهانی میگويد:
در مقطعی، برخی از رزمندههای گردان به صورت منظم در نماز جماعت و جلسات قرآن و دعا شركت نمیكردند. برخی اصلا نمی¬آمدند و بعضی ديگر با تأخير در نماز جماعت حاضر می¬شدند. با اينكه علی¬آقا می¬توانست به عنوان مسئول و فرمانده دستور بدهد و همه را اجبار كند، اما روش ديگری پيشه كرد. ايشان وقت نماز كه می¬شد، آستينهايش را بالا می¬زد و در حضور همه، قدمزنان برای وضو میرفت و با اين حركت به همه اعلام می¬كرد كه وقت نماز است. رزمندهها هم پيام ايشان را گرفته بودند و متوجه منظور او بودند؛ به همين خاطر بعد از مدتی افرادی كه به اذان كم توجه بودند، وقتی می¬ديدند فرمانده با اين همه مشغله، كارهای خودش را رها می¬كند و به نماز اول وقت توجه دارد، وضو میگرفتند و در نمازخانه حاضر می¬شدند.
فهرست منابع
1. ابنشعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، تصحیح علیاکبر غفارى، چاپ دوم، قم: جامعه مدرسين، 1404ق.
2. ابول اولا، خدیجه، افلاکیان، چاپ اول، مشهد: کنگره سرداران شهید استان خراسان، ۱۳۸۱ش.
3. آبیار، رضا، دوقلوهای جنگ، قم: مؤسسه فرهنگی هنری مطاق عشق، 1399ش.
4. ــــــــــ، ظرافتهای اخلاقی شهیدان، چاپ اول، قم: دفتر نشر عقل، 1389ش.
5. زینلی، مریم، راز گل سرخ، چاپ اول، اصفهان: پویان مهر، 1383ش.
6. شريف الرضی، محمد بن حسين، نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، چاپ اول، قم: هجرت، 1414ق.
7. صابری یزدی، علیرضا، نداهای عاطفی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز انتشارات، 1370ش.
8. صدوق، محمد بن على، الخصال، تصحیح علیاکبر غفارى، چاپ اول، قم: جامعه مدرسين، 1362ش.
9. صمدی، محمدعلی، علمدار آسمان، چاپ اول، تهران: پیام فاطمیون، ۱۳۸۴ش.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تصحیح علیاکبر غفارى و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1407ق.
11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تصحیح جمعی از محققان، چاپ دوم، بیروت: دار احایء التراث العربی، 1403ق.
12. ــــــــــــــــــــ، مرآةالعقول فی شرح اخبار الرسول، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1404ق.
الب مفید، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، تصحیح مؤسسه آلالبیت علیهم السلام، چاپ اول، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق.
14. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ دهم، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1371ش.
15. ــــــــــــــــــــــ، اسلام و کمکهای مردمی، چاپ اول، قم: نسل جوان، 1383ش.
16. مؤمنیراد، احمد، اينگونه بودند مردان مرد، چاپ اول، تهران: لوح محفوظ، ۱۳۸۴ش.
افزودن دیدگاه جدید