اشعار مناسبتی، نوحه شب بیست و سوم
نوحه شب بیست و سوم
گیسـو پریشان بـر پدر زینب کبراست
واویلتا واویلتا آه و واویلا
****
از بسکه خون جاری شده از سر مولا
گردیده قطـره قطـره آب، پیکـر مولا
واویلتا واویلتا آه و واویلا
****
در کوفه غربت علی دارد این تفسیر
پاداش مـولا داده شد از دم شمشیر
واویلتا واویلتا
آه و واویلا
****
ای اشک غربتت روان یا ابوفاضل
بهر پـدر قرآن بخـوان یا ابوفاضل
واویلتا واویلتا آه و واویلا
****
آتش به دلها میزند نالۀ زینب
ای چاه کوفه گریه کن بر علی امشب
واویلتا واویلتا
آه و واویلا
****
امشب یتیمـان سربهسر، یاعلی گویند
محراب و مسجد تا سحر یاعلی گویند
واویلتا واویلتا
آه و واویلا
****
دیگر نمیگرید علـی در دل صحـرا
دیگر نمیخندد به او قاتل زهرا
واویلتا واویلتا
آه و واویلا
نوحه شام غریبان مولا
امشب شب هجران استیاشام غریبان است
هم بیت خدا خاموش هم کوفه پریشان است
ای یتیمان، دگـر بابا ندارید
چهره بر دیوار غربت گذارید
یا علی یا علی مظلوم علی جان
****
مولای همـه عالم پوشیده کفن امشب
تابوت علی باشد بر دوش حسن امشب
خاک غربت به فرق مسلمین است
شـام قتـل امیـرالمـؤمنین است
یا علی یا علی مظلوم علی جان
****
خون قلب همه عالم بر زخم سر مولاست
پنهـان ز همـه یاران زخم جگر مولاست
بعد از آن گریه و غسل شبانه
دفن مـولا علـی شد مخفیانه
یا علی یا علی مظلوم علی جان
****
خوناب جگر شد از باغ و گل و بستان
ای نخل خرمـا کو آن عابد نخلستان
چاه کوفه گوید داد از جدایی
تنهای تنهای عالم! کجایی؟
یا علی یا علی مظلوم علی جان
****
ای مسجدیان دارید امشب غم عظما را
بـا خون جگر شویید سجـادۀ مولا را
ذکر یا مولا یا حیدر بگویید
قبـر پنهان مولا را بجـویید
یا علی یا علی مظلوم علی جان
****
با داغ تو یا مولا عالم شده غمخانه
خرمای یتیمانت شد اشک غریبانه
خیز و رو در خرابهها بیاور
بر یتیمان خود خرما بیاور
یا علی یا علی مظلوم علی جان
نوحه شب بیست و یکم
شـب قتـل امیـرالمؤمنین است
کوفه سیهپوش
محزون و خاموش
واویلا واویلا، الله اکبر
****
امشب پیچید به خود مولا به بستر
فـردا مهمـان شــد نـزد پیمبـر
فرق شکسته
در خون نشسته
واویلا واویلا، الله اکبر
****
امشب مولا علی افتاده از پا
فردا راحت شود از جور دنیا
میگرید امشب
عباس و زینب
واویلا واویلا، الله اکبر
****
زهـرا چشم انتظار، زینب عزادار
مسجد دریای خون، کوفه گرفتار
چشم یتیمان
پیوسته گریان
واویلا واویلا، الله اکبر
****
ای آل فاطمـه قــرآن بخـوانید
اشک و خون جگر بر رخ فشانید
مولا فدا شد
حقش ادا شد
واویلا واویلا، الله اکبر
****
آخر شـد منهدم رکن هدایت
کرده بر تن کفن شاه ولایت
مهدی امت!
سرت سلامت
واویلا واویلا، الله اکبر
****
خون رخساره و زخم جبین بود
اجـرا عـدالت مـولا همین بود
واویلا واویلا، الله اکبر
نوحه شب بیستم
یا علی یا علی داد از جدایی
رخساره گلگون
سجاده پر خون
مظلوم علی جان
****
یاعلی یاعلی مسجد غریب است
کوفـه در نالـۀ امـن یجیب است
رکن هدایت!
جانها فدایت
مظلوم علی جان
****
چاه کوفه شرار از دل برآرد
نخل کوفـه دگر مولا ندارد
میگرید امشب
عباس و زینب
مظلوم علی جان
****
شیر حق، عازم وصل حبیب است
ناامیـد از مـداوایش طبیب است
خسته ز دنیاست
دلتنگ زهراست
مظلوم علی جان
****
یــا الله یــا الله آه و واویــلا
بیت حق شسته شد با خون مولا
مولا فدا شد
حقش ادا شد
مظلوم علی جان
****
یـا الهـی الهـی یـا الهــی
محراب کوفه میدهد گواهی
شد کشته مظلوم
امام معصوم
مظلوم علی جان
****
با رخسار خونین، امام عادل
میفرستد غـذا از بهر قاتل
جانها فدایش
گریم برایش
مظلوم علی جان
نوحه شب نوزدهم
فرق منیر او ز هم جدا شد
بر آسمان بلند، این ندا شد
شد کشته حیدر
الله اکبر
****
تسلیت ای فاطمـۀ شهیده
علی به آرزوی خود رسیده
از حق ندای ارجعی شنیده
شد کشته حیدر
الله اکبر
****
رکن هـدایت بر زمین فتاده
صورت به محراب دعا نهاده
زهرا به بـالای سرش ستاده
شد کشته حیدر
الله اکبر
****
ای نخلها خون جگر ببارید
ای چاههـا آه از جگر برآرید
دیگـر امیـرالمؤمنین ندارید
شد کشته حیدر
الله اکبر
****
شد شسته از خون چهرۀ امامت
نقـش زمیـن شـد قامت قیامت
یا حضرت زهـرا سرت سلامت
شد کشته حیدر
الله اکبر
****
بـر اهـل کوفـه ایـن ندا رسیده
بسته علی در موج خون دو دیده
اشک حسن بر صورتش چکیده
شد کشته حیدر
الله اکبر
****
ای مسجـد کوفـه خداخدا کن
خورشید خون گرفته را صدا کن
عبـاس را تو از پـدر جـدا کن
شد کشته حیدر
الله اکبر
تمنای علی علیه السلام
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
لالهگون گشت ز خون روی دلآرای علی
میچکد اشک حسن بر رخ زیبای علی
مـرغ آمیـن بـه دعـای سحـرش پاسخ داد
از خداونـد همیـن بــود تمنـای علی
که گمان داشت که چون فاطمه تنها و غریب
در دل خـاک رود قـامت رعنای علی
جای یک ضربـۀ شمشیر به پیشانی داشت
جای صد زخم، عیان بود به اعضای علی
آسمـان شست مـه روی علـی را از خـون
عوض آن که نهد رو به کف پای علی
هرچه آب است اگر اشک شود باز کم است
در غم فاطمـه و ماتـم عظمای علی
صـورت شیرخـدا سرخ شد از خـون جبین
نیلگون گشت ز سیلی رخ زیبای علی
از جنـان فاطمه آیـد بـه بیابـان نجف
تا کند خون جبین پاک ز سیمای علی
نـخلهـا منتظـر بانـگ الهــی العفـو
چاهها منتظر نالـۀ شبهـای علی
«میثم» از سوز درون گرید و خواهد ز خدا
نالهاش را برسانند به امضای علی
طبیب
مگـر نمـیشنـوی نالههـای زهـرا را؟
طبیب! کـار ز دسـت کسـی نمـیآید
که سوی قبله کشیده است شیرحق ما را
طبیب! زهـر بــه قلب علـی اثر کرده
نشـان دهـد رخ زردش یتیمـی مـا را
طبیب! نسخۀ زخم علی فقط کفن است
به حال خویش گـذار این امام تنها را
طبیب! رفت و علی چشمهای خود را بست
بـرای مــردم دنیـا گـذاشت دنیـا را
علی به شوق ملاقات دوست وقت نماز
ز خون زخم جبین شست روی زیبا را
چه شـد امام عزیزی که آبیاری کرد
به گریۀ شب خود نخل های خرما را؟
کشیده سر به فلک نخلهای کوفه هنوز
کــه بشنـوند صــدای اذان مــولا را
الا تمــام یتیمــان کوفــه! بشتــابید
کـه بنگریــد دم مـرگ، روی بـابـا را
هزار حیف که دنیا شبانه چون زهرا
به خـاک کـرد نهـان آفتـاب دلها را
هزار خار ز هر گل به دیدهات «میثم!»
اگـر بـدون علـی در جنـان نهی پا را
در حرم آمد
مردم از او سیـر بودنـد او ز مـردم سیر بود
خار در چشم، استخوان در حلق، آتش بر جگر
در کف گردون کمـان، در سینۀ او تیر بود
گنج عالـم زیـر پـا و ثروتش هنگام مـرگ
چند قرص نان جو، یک اسب، یک شمشیر بود
زود زهـر تیـغ قاتـل کـرد بـر جـانش اثـر
مجتبـی بـر او طـبیب آورد امـا دیــر بـود
در حرم آمد به دنیا، گشت در مسجـد شهید
قطرهقطره خون پاکش را همین تفسیر بود
بیگناهی کم گناهی نیست، بـر اهـل گناه
شـدت عـدل علـی بالاتــرین تقصیـر بود
بر زمین افتاده، خون فواره میزد از سـرش
در دو چشمش اشک شوق و بر لبش تکبیر بود
گرچه طی گردیده بود از عمر او شصت و سهسال
او در ایــام شبـاب از داغ زهــرا پیــر بـود
شیـر، بهـر قاتـل خـود میفرستـاد از کـرم
با وجـود آن که خـود تنها غـذایش شیر بود
کار مولا بود «میثم!» لطف و صدق و دوستی
کار دنیـا ظلـم و جـور و حیلـه و تزویـر بود
مرغ آمین
زخم عتـرت را همـه دیدند در زخم جبینش
دست شیطان ناگهان از آستین گردید بیرون
کشت مردی را که بودی دست حق در آستینش
صبحدم در دامن محراب خون نقش زمین شد
آن امامی که زمینبوس آمدی روحالامینش
آن امامی که زمینبوس آمدی روحالامینش
مـرغ آمینش بـه پرواز آمـد و با روی خونین
خوانـد در آغـوش خود ذات خداونـد مبینش
سالها بود استخوان در حلق و خار غم به چشمش
آن امامی که نبودی در محبت کس قرینش
او که بر خـاک زمیـن افکند گُردان زمان را
آسمـان یکبـاره زد بـا داغ زهـرا بر زمینش
کـو پیمبـر تـا ببینـد در دل محـراب کوفه
بعد عمری خون دل آخر چه شد با جانشینش؟
دیدهای سوی حسن چشم دگر سوی حسینش
اشک بر رخسار و خون، جاری ز فرق نازنینش
تیغ: بران زهر: سوزان، زخم:کاری چهره: خونین
لحظهلحظه بـود بـر لـب ذکـر ربالعالمینش
یا علی سوزی به «میثم» ده که تا دارد حیاتی
از تـو گویـد از تـو خوانـد بـا نوای آتشینش
زندانی دنیا
ز خـونش آبـرو دادنـد بیـت حـقتعالی را
از آن فزت برب الکعبه گفت و چشم خود را بست
که بعد از فاطمه زندان خود میدید دنیا را
میـان دوستـان هـم انفـرادی بود زندانش
چو شمع انجمن کشتنـد آن تنهای تنها را
ز جبریل امین برخواست این فریاد بر گردون
الا یا اهـل عالـم تسلیت، کشتند مـولا را
علی بیهوش در محراب خون افتاده بود اما
به زخم خویش حس میکرد اشک چشم زهرا را
دوباره از درون زخم او فـواره مـیزد خون
ز رویش هرچه یاران پاک میکردند خونها را
الهی تا قیـامت خـون بگرید چشم زیبایی
که از خون لالهگون کردند آن رخسار زیبا را
حسن جان! فرق مولا را بپوشان پاسداری کن
کـه چشـم دختـر زهـرا نبینـد زخم بابا را
سلام سجـده تـا صبح جزا تقدیم مظلومی
که بخشید آبرو با خون خود شبهای احیا را
گنه کردی مشو مأیوس از عفو خدا «میثم!»
علی با چهرۀ خونین شفاعت میکند ما را
کیست علی علیه السلام
کیست علی؟ قاسم جنات و نار
کیست علی؟ شیر خروشان روز
کیست علی؟ عابـد شبزندهدار
دست خــدا یــار پیـــامآوران
جـان نبـی وجــه خـداونـدگار
با نگـهش خـار شـود بـاغ گل
وز غضبش نوش شود نیش مار
برزگـر و بــازوی خیبـرشکـن
بیل به دوش و به کفش ذوالفقار
روز ز شمشیرش جاری است خون
شب همه از خـوف خدا اشکبار
گه به صف جنگ، مقاوم چو کوه
گه به روی خاک زمین بیقرار
بر کف پایش رخ هفت آسمان
بـر سـر دستـش قلـم اختیـار
دوست به زیر علمش سربلند
خصم ز جود و کرمش شرمسار
دوستش ار پای به دوزخ نهد
لالـۀ لبخنــد برویـد ز نـار
نام عدویش چو به جنت برند
از جگـر لالـه بـرآیـد شـرار
عنایت و کرامتش بـیحدود
فضائل و منـاقبش بـیشمار
جان دو عالـم به فدای تنش
هستی هستی به قدومش نثار
یا علی ای ارض و سما را امام
یا علی ای چرخ و فلک را مدار
ای بـه وجود تو خدا و رسول
افتخــر یـفتخــر افتخـــار
خاک تو بخشیـده به ما آبرو
مهر تو داده است به ما اعتبار
مهر تو و خشم تو خلد و جحیم
موی تو و روی تو لیل و نهار
نور ز رخسار تـو یابـد ظهـور
غیب ز حسن تـو شـود آشکار
با گـل روی تـو گریـزد خزان
وز نفس پـاک تـو جوشد بهار
دوزخ بر خصم تو گردیده خلق
ورنه بشـر را به جهنم چه کار
خصم تو را اجر صلات و صیام
آتـش دوزخ شـود و دود خـار
روز جزا نیست عجب گر شود
شیطـان بـر عفـو تـو امیدوار
حق تو بردنـد ولـی حق تویی
ای همه حق ای به تو حق پایدار
مثـل تـو مـولا پـدر ده شهید
یــاد نـــدارد پــدر روزگــار
مـاه چـراغ شـب تنهـایـیات
مهر به صحن تو بود رهگـذار
جای نبی خفتی و جانت به کف
تا کـه کنـی در ره جانـان نثار
کاش که میشد به تولای تو
هر نفسـی میـرم هفتـاد بار
روز جزا شیعه به همـراه تو
جانب فردوس شود رهسپار
وز نفس دشمن تو روز حشر
میدمد از قلب سقرـ انفجار
روز قیـامت بـه تـولای تو
آتش دوزخ کنـد از مـا فرار
نام تو در موج خطرهای حشر
دور محبـان تو گردد حصار
مردن با توست به از زندگی
زندگـی بیتـو بـود احتضار
با تو برآید ز تنـم مرغ روح
با تـو سرازیر شـوم در مزار
میثم اگر روی تو بیند به مرگ
دار بر او خوشتر از آغوش یار
یا که بگو دیده به پایت نهم
یا تو قدم بر سر چشمم گذار
جوانمردی مولا
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
این شنیـدم غریب خستـهدلی
دل شـب زد درِ سـرای علـی
گفت ای خاک مقدمت شاهی!
یا علـی میهمـان نمیخواهی
شیرحق، آن بـزرگمرد حجاز
در به رویش گشود با روی باز
کای برادر خوش آمدی از راه
میهمــان عزیــز! بســمالله!
کـرد آن مظهـر تمـام کمـال
میهمـان را به خنـده استقبـال
از کرم چون شبیر و شبر خویش
میهمان را نشاند در بر خویش
گفت میـل طعـام هـم داری؟
گفت جـانم تـو را فـدا! آری!
شیرحق تـا چنین جواب شنید
پشت پـرده ز فاطمـه پـرسید
کای نبـی را خجستـه ریحانه!
هسـت آیــا طعـام در خانــه؟
گفـت باشـد کمـی طعـام، ولی
که فقـط از بـرای تـوست علی
آن گشـوده بـه میهمان آغوش
کـرد ناگـه چـراغ را خامــوش
سفـره گستــرد بـا دلــی آرام
نزد مهمـان نهـاد ظـرف طعام
میهمـان همچنـان غـذا خـورد
لقمه از خوان هلاتی مـیخورد
اســـدالله نیــز بــا مـهمــان
دست میبرد سـوی سفـرۀ نان
خود به صـرف غذا تظاهـر کرد
کـام خـود از گرسنگـی پر کرد
میهمان سیر شد در آن شب تار
لیـک مـولا گرسنـه رفت کنـار
اللهالله کــه در جــوانمـــردی
چون علی نیست در جهان فردی
شمع خامـوش کرد مظهر هو
تا که مهمان خجل نگردد از او
ای وجودت همـه جوانمـردی
کـرده بـا اهـل درد همدردی
حق ز روی تو پردهها انداخت
جز محمّد کسی تو را نشناخت
درد عالـم گـواه هـمدردیـت
هـلاتـی قصـۀ جوانمـردیت
جان پاک رسول در تن توست
دست پیغمبران به دامن توست
این تویی ای به نفس خویش امیر
که به دشمن عطا کنی شمشیر
روز در رزم، خشـم طـوفـانی
شب ز اشـک یتیـم، لـرزانی
روز، بر اوج تخت عزت و جاه
دل شب همسخن شوی با چاه
روز، شیــرخـدا بـه پیکـاری
شب بـه بیمارهـا پـرستـاری
روز، قلب سپـاه را زده چاک
شب نهی روی بندگی بر خاک
روز، سلطـان آفتــاب استی
شب که آیـد ابوتـراب استی
پشت دینی و جوشنت بیپشت
در ز خیبـر گرفتـه با انگشت
آسمـان داغـدار تـاب و تبت
مرغ شب کشتـۀ نمـاز شبت
تو همان نفس احمدی مولا!
هم علی هـم محمّدی مولا!
تــو امامــی امــام قرآنــی
پـای تــا سـر تمـام قرآنـی
دست تو دست اقتدار خداست
ذوالفقار تو ذوالفقـار خداست
تو بـه محشـر زمامـداری تو
تو قسیـم بهشت و نـاری تو
ای همــه انبیــا مسلمـانت
خلد، مشتـاق روی سلمـانت
گـه بـه مسنـد گهـی بیابانی
تـو کشـاورز یـا کـه سلطانی؟
تیغ در دست و بیل بـر دوشت
عقل گردیده محو و مدهوشت
تـو خداونـد را ولــی هستـی
هر که هستی همان علی هستی
گرچـه «میثم» تو را ثنا خواند
کیستـی؟ کسیتـی؟ نمـیداند
رکن دین
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
خوشا دردی که خاک بوی جانان است درمانش
خوشا هجری که دیدار رخ یار است پایـانش
خوشا آن دل که آنی در به روی غیر نگشاید
خوشا جانی که جان خواجۀ اسراست جانانش
خوشا جانی که جان خواجۀ اسراست جانانش
امیـرالمؤمنین، جـان رسـولالله، رکـن دیـن
که آدم از ازل دسـت تـوسل زد بـه دامانش
صــراط الله اعظـم، شهـریـار عالـم امکـان
که باشد عالم امکان همـه در تحت فرمانش
علی با حق و حق با اوست بشنو این روایت را
که حق را بـا امیرالمـؤمنین کردنـد میـزانش
نشد یک وعده خود را سیر از نان جوین سازد
امامـی کز ازل میبـود جن و انس، مهمانش
نـه تنهـا «هلاتـی» و «انمـا» و آیۀ تطهیر
که صدها آیه در قرآن شده تفسیر در شانش
چگونه وصف او گویم؟ چگونه مدح او خوانم؟
که مـداحش خـدا و دفتر مدح است قرآنش
لبش در روز! خندان و دل شب کس نمیدانست
که گل میگشت از اشک سحر خاک و بیابانش
گهی در رزم میلرزید کوه از برق شمشیرش
گـه از اشـک یتیمـی تـن بسان بید لرزانش
به یـک لحظـه تماشـای بـلال او نمـیارزد
بهشت و کل حورالعین و قصر و باغ و بستانش
ز قلـب شعلههـای نــار رویـد لالـۀ جـنت
اگر افتد به دوزخ روز محشر چشم سلمانش
اگر افتد به دوزخ روز محشر چشم سلمانش
چو با چشم خیالی روی او در خواب بیند کس
توجه نیست دیگر بر بهشت و حور و غلمانش
شگفتا! گشتهام در بین انسان و خـدا حیران
که نه جرأت بود خوانم خدایش یا که انسانش
اگر خوانـم خداونـدش همانـا گشتـهام کافر
وگر انسان بخوانم فوق انسان است عنوانش
علی خود کل اسلام است از قـول رسولالله
تمــام انبیــا بـودنــد از اول مسلمـــانش
دل شب مخفی از مردم سخن با چاه میگوید
امامی کـه بـود ملک خدا میـدان جولانش
چه باید گفت در شأن امامی کز جلال و قدر
کند شخصیتی مانند زهرا جـان به قربـانش
به قاتل شیر و بر دشمن دهد شمشیر از رأفت
زهی الله اکبـر از عطـا و لطف و احسـانش
اگرچـه قافیـه تکـرار گـردد، خصم مولا را
مسلمـان نیستم بالله اگـر خوانم مسلمانش
اگر رضوان نشیند در کنار سفرهاش یک شب
نگیـرد مهـر و مـه را در بهای قرصۀ نانش
به حقِ حق خدا آن مؤمنی را دوست میدارد
که با مهـر علی در نامـه باشد مهر ایمانش
محـب او عجـب نبـود کـه ماننـد خلیلالله
تمـام نـار بـا یـک یاعلـی گردد گلستانش
شـود پامال همچون مور زیـر سم اسب او
هزاران عمرو و مرحب گو که بشتابد به میدانش
سلام الله بـر عـزمش تعالی الله بر رزمش
که آمد لافتـی الاّ علـی از حـی سبحانش
شود همبازی طفل یتیمـی بـا چنان رفعت
بخندد تا کند در گریه و غم شاد و خندانش
ندارد شیعه بیروی علی یک لحظه آرامش
هزاران سال گردانند اگـر در باغ رضـوانش
مبـادا تـا کـه نـانش را بیالاینـد بـا روغن
زند خـود مهـر بـا دست یداللهی به انبانش
سلیمـان را سلیمانی نشایـد بـر همـه عالم
مگـر مـولا امیرالمـؤمنین گـردد سلیمانش
هر آن کو در کنار کعبـه بـا بغضی نماز آرد
سزد همچون خطاکـاران عالم سنگبارانش
من از بعـد نبـی مـولای خود دانم امامی را
که جبریل است طفل دانشآمـوز دبستانش
خدا مدحش کند لیک از کرامت میکند احسان
که «میثم» با همه آلودگی گردد ثناخوانش
صلوات کبریا
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
ای صلوات کبریا نثار جسم و جان تو
سجدۀ اهل آسمان به خاک آستان تو
سـلام دائـم خـدا بـه کل خاندان تو
پیـر خـرد فدایـی فاطمـۀ جـوان تو
خداست با تو همسخن رسول، همزبان تو
****
تو کیستی؟ تو مرتضی تو کیستی؟ تو حیدری
تو فـوق اقتدارهـا تـو از کمـال، برتری
تو نفس ختم انبیا تو از پیمبران سـری
تو تکسوار بدری و تو قهرمان خیبری
با نــود جــراحتت مــدافع پیمبــری
درید قلب یک سپه به تیغ خونفشان تو
****
شرف گرفته آبرو ز خاک پای قنبرت
مقام زهـد عیسوی رسیده بر ابوذرت
خــدای خوانـد بـا نبـی بــرادر و برابــرت
رسول، مدحخوان تـو، خداست مدحگسترت
بهتر از این چه میشود که فاطمه است همسرت
زهی مقام و قدر تو زهی جلال و شأن تو
****
تو شهریار عالمـی خلق جهان گدای تو
چگونه بود یا علی نان و نمک غذای تو؟
هنوز زهد میبرد سجده به خاک پای تو
هنوز دل بـرد ز شـب زمزمـۀ دعای تو
هنوز جوشد از سحر ذکـر خدا خدای تو
هنوز هلاتا کند صحبت قرص نان تو
****
به پیش پـای فاطمـه نبی قیام میکند
همیشه مصطفی از او خود احترام میکند
مقام بین که فاطمه تـو را سلام میکند
جان عزیز خویش را وقف امـام میکند
تمام عمـر، احتـرام از تـو مـدام میکند
سلام تو به جان او سلام او به جان تو
کتاب وحـی را فقط نقطـۀ بـا تویی علی!
پشت رسول امجد و روی خدا تویی علی!
کعبه و حجر و زمزم و سعی و صفا تویی علی!
از دل ختـم انبیـا عقـدهگشـا تویی علی!
امـام مـا امـام مـا امـام مـا تـویی علی!
اطاعت است از آن ما امامت است از آن تو
****
تو در تمـام غزوههـا حمــاسه آفریـدهای
تو در پی رضای حق ز عمرو سر بریدهای
تو هر چه دیده مصطفی به چشم خویش دیدهای
تو صوت جبرییل را به گوش خود شنیدهای
تو نـاز پـابرهنگـان خریـده و کشیـدهای
یتیم، چهره مینهد به قلب مهربان تو
****
سپهـر دور میزنـد همـاره بـر مـدار تو
تمـام ملـک کبریـا محیـط اختیــار تو
خلافت است بر تو کم ز کفش وصلهدار تو
اگر چه بندهای ولی خدایی است کار تو
فراتـر است از مکـان حدود اختیار تو
زمانه سیر میکند هماره در زمان تو
****
منم که هست مهر تو، مشی و مرام و ایدهام
به گوش جان صدات را ز شعر خود شنیدهام
نثـار خـاک مقـدم مبــارکت قصیـدهام
که در ثنـا و مـدح تـو معجـزه آفریدهام
دل از جهان بریدهام ناز غمت کشیدهام
مدح تو را سرودهام همیشه با زبان تو
****
کسی که در ثنـای او آمـده «انّمـا» تویی
کسی که بوده از ازل حامی مصطفی تویی
کسی که خوانده خویش را نقطۀ تحت با تویی
کسی که شـد بــرادر خاتــم انبیـا تویی
کسی که وصفش آمده سورۀ هلاتی تویی
بسته نزول هلاتی به بذل قرص نان تو
زخم تو بـوده بـر بدن فزون ز حلقۀ زره
ندیده دیـدۀ کسی فتـد به ابـرویت گره
مانده به هر جـراحتت نقش هزار خاطره
گشتـه بـه ذوالفقـار تـو کار نَبرد یکسره
ای شده جوشنت به تن نام بتول طاهره
ای ز خدای فاطمه درود بر روان تو
****
تو جلـوۀ جمال حـق تـو آفتـاب عالمی
تو بـا تمـام انبیــا تـو پیشتـر ز آدمـی
تو هم علی مرتضی تو هم رسول اکرمی
تو اولـی تـو آخـری تو آدمی تو خاتمی
تو در بهار و در خزان بهار نخل «میثمی»
که مدح میکند تو را هماره با بیان تو
جانِ قرآنها
تو حیدری که خدا خوانده حیدرت مولا!
سـلام روح بـه جسـم مطهـرت مولا!
نوشتـهانـد: یــدالله فــوق ایـدیهــم
به دست و بازوی اسلامپـرورت مولا!
سلام هفت، اب و چار، مام و هشت، بهشت
به یـازده پسر و بـر دو دختـرت مولا!
تویی کـه پیشتـر از ابتـدای عالم، بود
خـدای عـزوجل مـدحگستـرت مولا!
جحیم، شعلهای از بغض دشمنان شماست
بهشت، عکس بلال است و قنبرت مولا!
هـزار مرحب خیبـر، هـزار عمـرو دلیر
به وحشت آمـده از نام حیـدرت مولا!
لوای فتح الهی بـه روی شـانۀ توست
گواه، خندق و بدر است و خیبرت مولا!
بقای ارض و سماوات حفظ در کنفت
تمـام ملک الهـیست وسعت نجفت
تمام وحـی، نمـایانگـر ولایـت توست
تمام نـور، همـان پرتـو هدایت توست
تمام عالم هستیاست مشتی از خروار
تمام آب یکی جرعـه از عنایت توست
تو آن کتاب خدایی که تا جهان برپاست
خطابـه و کلمـات قصـار آیـت توست
هنوز هم سخنت ناشنیـده مانده علی!
اگرچه عالم هستی پر از روایت توست
چو آفتاب در آیـات وحی معلـوم است
که قصـۀ همـۀ انبیـا حکـایت توست
چه بـاک از عطـش و از حرارت حشر
که چشم شیعه در آن روز بر سقایت توست
خدا بـه خلق، کرم میکند هماره ولی
وسیلۀ کرمش دست با کفـایت توست
به روی چشم زمین آسمانـی ای مولا
زمــامدار زمیــن و زمانــی ای مولا
بند سوم
تو گنجهـای خـدا را بـه زیر پـا داری
سر از کرم بـه تهیدستهـا فرود آری
شب و ستاره و مه، نخل و چاه میگویند
که شب گذشت علیجان! هنوز بیداری؟
گهی به تخت خلافت گهی کنار مریض
زمــامدار وجـودی تــو یـا پرستـاری
بـرای غـارت خلخـال یـک یهــودیه
فـراز منبـر پیغمبــر اشـک میبـاری
رعیّـت تـو بـه جـان تـو میدهد آزار
به جـرم آنکـه تو یک مور را نیـازاری
قیـام عـدل و مـروت شـود تمـاشایی
دمی کـه پای بـه بـازار کوفه بگذاری
مقـام و مرتبهات را نهـادهای به زمین
که مشک آب زنی را به دوش برداری
شرافت شرف و عدل از شرافت توست
چهار سال عدالت فقط خلافت توست
تو روح پاک محمّد تو جـان قرآنی
فراتـر از ملکـی در لبـاس انسـانی
ز هـیبتت جگـر کوهسـار مـیلرزد
به پیش اشک یتیمی چو بید لرزانی
هزار کـوه طلا را نگیـری ای مولا
که پوست جوی از مـور راه بستانی
کنار طفل یتیمی بـه خنده بنشینی
ورا به دامن پُرمهـر خویش، بنشانی
لباس کهنه کنـی اختیار بر تن خود
لباس نـو به غلامان خـود بپوشانی
میان جمع فقیران کسی نمیدانست
تو یک فقیـر و یـا شهریـار امکانی
هزار حیف که قدر تو ناشناخته ماند
تو در تن بشریت غریب چون جانی
تو ناشناس جهانی جهان تو را نشناخت
چارده صده رفت و زمان تو را نشناخت
رسول خواست تـو تنهـا برادرش باشی
بـرادرش نـه کـه نفس مطهرش باشی
هـزار حیف که در پهـندشت ظلمتها
بشر نخواست تـو مولا و رهبرش باشی
لــوای فتــح محمّـد در اهتــزار آیــد
به غزوهای که تو سـردار لشکرش باشی
سلام صبـح قیـامت سلام اهـل بهشت
به محشری که تو ساقی کوثـرش باشی
شکـست ره نبـرد تـا ابـد بـه اردویـش
محمّدی که تو در جنگ، حیدرش باشی
سزد ملائکـه تا صبح حشـر سجده برند
به منبـری کـه تو تنها سخنورش باشی
تمام اهـل قیـامت نـدا دهنـد علی
خوشا کسی که تو امروز محشرش باشی
بهشت کوثـر و رضـوان من تویی مولا!
صراط و محشر و میزان من تویی مولا!
تو فاتـح احـد و بـدر و خیبـری مولا!
تـو شیـر داور و شیـر پیمبــری مولا!
هنوز کوه احـد، شاهد شجاعت توست
هنـوز بالـد و گویـد تو حیـدری مولا!
تو را مقایسـه بـا هیچکس نشاید کرد
که دیگـران دگرنـد و تو دیگری مولا!
تو بـا خرابـهنشینان کوفـه میجـوشی
خدا گواست تو از عـرش، برتری مولا!
اگر چه فاطمه خود، حجت امامان است
تو خـود امام بـه زهرای اطهری مولا!
به جز رسول که او هستِ تو، تو هستی او
تـو از تمـامی پیغمبـران سـری مـولا!
دهـد همـاره شهـادت چراغ بیتالمال
فقـط تـو پادشـه عـدلگستری مـولا!
درود کـل پیــامآوران بـه رهبـریات
سلام دائم «میثم» به مدح گستریات
نوحه شب بیست و سوم
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
میگرید و میسوزد شمع و گل و پروانه
با قتل علی عالم گردیده عزاخانه
چاه کوفه گوید داد از جدایی
یا علـی یا علـی مـولا کجایی
مظلوم، علی جان مظلوم، علی جان
****
بر گوش ملک امشب این زمزمه میآید
کز باغ جنان محسن با فاطمه میآید
چشـم صدیقـۀ پهلـو شکسته
افتاده بر فرق در خون نشسته
مظلوم، علی جان مظلوم، علی جان
****
تنها نه فقط زینب، محزون و پریشان است
اشک غم و خون دل خرمای یتیمان است
پیر مسکین که ویرانهنشین است
در ذکـر یـا امیـرالمؤمنین است
مظلوم، علی جان مظلوم، علی جان
****
ای یار همه عالم ای از همه تنهاتر
در بین همه یاران از فاطمه تنهاتر
سلام ما به آخـرین نمازت
آسمان دلتنگ راز و نیازت
مظلوم، علی جان مظلوم، علی جان
نوحه شب بیست و دوم
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
دلم گرفته ای خدا به یاد غربت علی
چه میشود که رو نهم به روی تربت علی
گریه کند دو دیدهام برای مرتضی علی
علی علی علی علی علی علی علی علی
****
ای دل دلشکستگان تربت بینشان تو
تمام خانهها بود منتظر اذان تو
دوباره یک اذان بگو به خاطر خدا علی
علی علی علی علی علی علی علی علی
****
خیز و بده دوباره جان به مسجد از خطابهها
چهره بپوش و سر بزن به گوشۀ خرابهها
طفل یتیم بی غذا تو را زند صدا علی
علی علی علی علی علی علی علی علی
****
سلام ما سلام ما به درد و داغ و صبر تو
اشک امام مجتبی گشته گلاب قبر تو
عزا گرفته بهر تو شهید کربلا علی
علی علی علی علی علی علی علی علی
****
شعله زند به هر دلی یاد عطوفت دلت
که میدهی ز مرحمت غذای خود به قاتلت
تو خود سفارش ورا کنی به مجتبی علی
علی علی علی علی علی علی علی علی
****
تو یار خلق بودی و قدر تو را نیافتند
ستمگران ز تیغ کین فرق تو را شکافتند
خون تو ریخت برزمین فرق تو شد دوتا علی
علی علی علی علی علی علی علی علی
****
سلام ما سلام ما به دیدگان بستهات
سلام ما سلام ما بر آن دل شکستهات
خیز و ز سوز دل بخوان بار دگر دعا علی
علی علی علی علی علی علی علی علی
نوحه شب بیست و یکم
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
چشمان مولا بسته شد آهسته آهسته
دیگر علی از دست این مردم شده خسته
مولا ز دنیا رفت دیدار زهرا رفت
****
تا آخر دنیا دگر تنها بمان کوفه!
بهر امیرالمؤمنین قرآن بخوان کوفه!
مولا ز دنیا رفت دیدار زهرا رفت
****
با آنکه جز زخم زبان نشنیده از کوفه
فزت و ربالکعبهاش پیچیده در کوفه
مولا ز دنیا رفت دیدار زهرا رفت
****
آهسته میآید ندا از تربت مولا
ای نخل خرما گریه کن بر غربت مولا
مولا ز دنیا رفت دیدار زهرا رفت
****
ای چاه کوفه همدمت دیگر نمیآید
ای نخل خرما گریه کن حیدر نمیآید
مولا ز دنیا رفت دیدار زهرا رفت
****
امشب سرشک از دیدۀ روحالامین بارد
کوفه به دل داغ امیرالمؤمنین دارد
مولا ز دنیا رفت دیدار زهرا رفت
****
امشب همه اشک یتیمی در بصر داریم
زخم امیرالمؤمنین را بر جگر داریم
مولا ز دنیا رفت دیدار زهرا رفت
نوحه شب بیستم
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
ای تیغ زهرآلوده با مولا چه کردی
دیدی که امشب با دل زهرا چه کردی
ای عدل و احسان جرم و گناهت
محراب کوفه شد قتلگاهت
مولا علی جان مولا علی جان
****
دیدی چگونه حق پیغمبر ادا شد
فرق امیرالمؤمنین از هم جدا شد
آوا بلند از روحالامین شد
مظلوم عالم نقش زمین شد
مولا علی جان مولا علی جان
****
زخم سر مولا دگر دوا ندارد
محراب کوفه بیعلی صفا ندارد
ای چاه کوفه ای نخل خرما
امشب بگریید از داغ مولا
مولا علی جان مولا علی جان
****
واویلتا رنگ طبیب از رخ پریده
آخر مگر در چهرۀ مولا چه دیده
پایان عمر مولا رسیده
آثار زهرش بر تن رسیده
مولا علی جان مولا علی جان
****
زینب مگر دست دعا بالا بگیرد
شاید امیرالمؤمنین شفا بگیرد
امشب بشویید یا ایها الناس
زخم علی را با اشک عباس
مولا علی جان مولا علی جان
نوحه شب نوزدهم
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
یا محمد اجر و پاداش رسالت داده شد
غرق خون هم دامن محراب و هم سجاده شد
کشته شد مولا علی یا علی و یا علی
****
بین محراب دعا روح رسالت کشته شد
رکن دین افتاد از پا و عدالت کشته شد
کشته شد مولا علی یا علی و یا علی
****
امت ختم رسل! وقت عزاداری شده
خون ز رخسار امیرالمؤمنین جاری شده
کشته شد مولا علی یا علی و یا علی
****
آسمان آخر گره واکرد از کار علی
ریخت در محراب کوفه خون رخسار علی
کشته شد مولا علی یا علی و یا علی
****
جبرئیل! امشب از این ماتم گریبان چاک کن
اشک چشم و خون رخسار علی را پاک کن
کشته شد مولا علی یا علی و یا علی
****
میزند تا روز محشر شعله بر جان همه
روی گلگون علی، روی کبود فاطمه
کشته شد مولا علی یا علی و یا علی
****
هر فقیری در خرابه جامه بر تن میدرد
بعد او کی بر یتیمان نان و خرما میبرد
کشته شد مولا علی یا علی و یا علی
یا علی علیه السلام
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
ای دل صدپاره گل باغ تو
تا ابدیت به جگر داغ تو
ظلمکُش از همه مظلومتر!
رهبر از فاطمه مظلومتر!
پادشه وسعت ملک خدا!
صدرنشین حرم ابتدا!
محفل انس تو دل سوخته
عدل به نوع بشر آموخته
ساخته و سوخته با آه خود!
رانده جهان را ز سر راه خود!
سینهات از لوح و قلم پاکتر
از گل پرپر شده صدچاکتر
باغ جنان شیفتۀ قنبرت
روحالامین مستمع منبرت
خانۀ تو کعبۀ عالم شده
خاک قدمهای تو آدم شده
ماه، طلوعش به تو آغاز گشت
مهر به دست تو ز ره بازگشت
ای همه جا طور مناجات تو
چشم اجابت پی حاجات تو
در دل شب همسخن چاهها!
سوخته با نالۀ تو آهها
جام طهورای خدا مست تو
وسعت گردون به کف دست تو
قنبر کوی تو سراجالهدیست
صوت بلال تو صدای خداست
لالۀ زخمی شده از خارها!
جهل بشر کشته تو را بارها
خون دل و اشک بصر داشتی
زخم رعیت به جگر داشتی
زخم به دل شعلۀ آتش به جان
خار به دیده به گلو استخوان
نالۀ تو نالۀ بیزمزمه
خانۀ تو خانۀ بیفاطمه
چشم به دیوار و به در دوختی
سوختی و سوختی و سوختی
ای به مقام از همه بالاترین
رهبر در جامعه تنهاترین
دوست تو، دشمن تو ناسپاس
تا صف محشر همهجا ناشناس
با چه گنه پور مرادی شتافت
فرق تو را چون جگر ما شکافت
سوز درونت به فلک تاب داد
خون سرت آب به محراب داد
کشتۀ توحید و عدالت شدی
فزت برب گفتی و راحت شدی
تا که شود نخل و گل و باغ، سبز
در نفس ما بود این داغ، سبز
دل به عزایت حرم ماتم است
زخم سرت بر جگر «میثم» است
دنیا تو را نخواست
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
مسجد، خموش و شهر پر از اشک بیصداست
ای چاه خون گرفتۀ کوفه علی کجاست؟
ای نخلها که سر به گریبان کشیدهاید
امشب شب غریبی و تنهایی شماست
دلها تمام، خیمۀ آتش گرفتهاند
صحرای کوفه شام غریبان کربلاست
امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است
اما دل شکستۀ او در خرابههاست
سجاده بیامام و زمین لالهگون ز خون
مسجد غریب مانده و محراب، بیدعاست
باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر
امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست
تو از برای خلق جهان سوختی علی!
اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست
ای چاه کوفه اشک علی را چه میکنی
دانی چقدر قیمت این در پربهاست؟
باید به گریه گفت: علی حامی بشر
باید به خون نوشت: علی کشتۀ خداست
هر لحظـه در عزای علی تا قیام حشر
«میثم» هزار بار اگر جان دهد رواست
نالۀ چاه
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
بسکه خون گشت ز نامردی مردم جگرش
بود زخم جگرش سختتر از زخم سرش
اوست مظلوم که تا لحظۀ جان دادن بود
استخوان در گلو و خار به چشمان ترش
نخلها اشک فشاندند به اشک شب او
چاهها ناله کشیدند به آه سحرش
از شبی که گُل نیلوفریاش خفت به گِل
نه مدینه، همه جا بود سیه در نظرش
خود شهید و پدر هشت شهید است علی
عجبا یک پدر و این همه داغ پسرش
گاه، چون شمع برای بشریت شد آب
گاه، پروانهصفت سوخته شد بال و پرش
اوست مظلومترین رهبر و میباید خواند
از حسین و حسن و فاطمه مظلومترش
به خداوند قسم، سختتر از زخم جبین
داغ زهراست که تا حشر بود بر جگرش
عمر بیفاطمه جان دادن او بود که بود
فاطمه هم سپهش هم زرهش هم سپرش
نخل «میثم» همه دم سبز که تا سبزه بود
رویـد از اشـک علـی بر همه خرمای تَرش
پارۀ دل
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
شمعی که به هر گوشه هزار انجمنش بود
افسوس که عالم همه بیتالحزنش بود
با آنکه علی در دل یک خلق، وطن داشت
در جامعه پیوسته غریب وطنش بود
یک زخم به سر داشت، بسی زخم به پیکر
زخم جگرش بیشتر از زخم تنش بود
پیراهن یوسف اثرش از دم مولاست
افسوس که آغشته به خون، پیرهنش بود
از عدل، سخن گفت سخن گفت سخن گفت
افسوس که دشنام، جواب سخنش بود
آن شب که نهادند رویش را به روی خاک
دیدند که خونابه روان از کفنش بود
ای چاه بگو با تو چه میگفت دل شب
شمعی که سحر سوختۀ سوختنش بود
با خنده سخن با همه میگفت و ندیدند
کو جای سخن، پارۀ دل در دهنش بود
مظلوم، علی بود علی بود که مقتول
شش ماهه و زهرا و حسین و حسنش بود
«میثم!» علـی از دار جهـان رفت دریغا!
کز خون جبین سرخ، گل یاسمنش بود
ستم رعیت
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
خون جبین به گلشن حسنش گلاب شد
چون شمع سوخته نور پراکند و آب شد
از خون او به دامن محراب، نقش بست
بر این شهید، ظلم و ستم بیحساب شد
شمشیر، گریه کرد به زخم سر علی
حتی به غربتش جگر خون کباب شد
محراب! ناله از دل خونین کشید و گفت:
یا فاطمه! دعای علی مستجاب شد
مویی که شد سفید زهجران فاطمه
جرمش مگر چه بود که از خون خضاب شد؟
هرکس گرفت سهم خود از دست روزگار
سهم تراب، خون سر بوتراب شد
فرق علی دوتا شد و جبریل صیحه زد
ای وای! چار رکن هدایت خراب شد
هر پادشه ستم به رعیت کند ولی
پیوسته بر علی ز رعیت عذاب شد
هم شیر حق برای شهادت شتاب داشت
هم خصم بهر کشتن او در شتاب شد
«میثم!» سرشک دیده و خونجگر کم است
بــر رهبــری کـه پیـر به فصل شباب شد
نگاه عبّاس علیه السلام
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
ای جان پاک ختم رسل در بدن، علی!
ماه رخت چراغ زمین و زمن، علی!
نامت کلید قفل مهمات جن و انس
مهر تو روح طاعت هر مرد و زن علی!
پایت به روی شانۀ پیغمبر خدا
دست تو بیتبر به حرم بتشکن علی!
پوید حرامزاده به بغض تو در زمین
نوشد حلالزاده به مهرت لبن، علی!
من کیستم که در قدمت سر کنم نثار؟
گوید نبی: فدات شود جان من! علی!
شوید هزار بار، دهن از گلاب نور
تا آفتاب با تو شود همسخن علی!
غیر از تو کیست جان نبی، کفو فاطمه
غیر از تو کیست باب حسین و حسن، علی
غیر از تو کی به دور نبی گشت در احد،
زخم آمدش هماره به زخم بدن؟ علی!
غیر از تو کی به خاطر اسلام و مسلمین
هر لحظه دیده رنج و بلا و محن؟ علی!
از کفش وصلهدار تو معلوم میشود
کاه است پیش چشم تو دُرّ عدن علی!
دیدند از دهان تو در موج فتنهها
لبخند دوستانه به دشمن زدن علی!
یک بندۀ مطیع تو سلمان اهلبیت
یک جاننثار توست اویس قرن علی!
توصیف توست انفسنا در کتاب حق
ای گفته مدح تو احد ذوالمنن علی!
تا از لبت تلاوت قرآن شود بلند
گردد رسول، بر دهنت بوسهزن علی!
گر بنگرد به پیرهن وصلهدار تو
یوسف به مصر، پاره کند پیرهن، علی!
از جسم مرده، مردهترش دانم آنکه را
روح ولایت تو ندارد به تن علی!
با مهر تو جحیم شود گلشن بهشت
بیمهر تو شراره دمد از چمن، علی!
بیاختیار، عاشق تو خلق عالماند
مهرت شده به گردن دلها رسن علی!
هرجا سفر کنیم و به هر سو وطن کنیم
پیش توایم در سفر و در وطن علی!
تو کیستی که قاتل سنگیندل تو هم
دارد به مهربانی تو حسن ظن علی!
در اختیار او نه زبان است و نه قلم
«میثم» چو در ثنای تو گوید سخن علی!
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
در مکتب اهل فضل و ایمان
قرآن، علی و علیست قرآن
توحید، علی، علیست توحید
ایمان، علی و علیست ایمان
اعمال، علی، علیست اعمال
میزان، علی و علیست میزان
معبودِ هماره غرق معبود
انسان همیشه فوق انسان
در کوی وصال او پرد دل
از خاک قدوم او دمد جان
عالم به در سراش سائل
خلقت به یم عطاش مهمان
مرهون شفاش نجل مریم
محتاج دعاش پور عمران
یک ذرۀ او هزار خورشید
یک قطرۀ او هزار طوفان
یک جملۀ او هزار حکمت
یک گفتۀ او هزار عرفان
یک بندۀ حکمتش ابوذر
یک شیفتۀ ولاش، سلمان
یک آینه از جمال او نور
یک سوره ز وصف اوست فرقان
کعبه به ولادتش مزین
عالم به ولایتش مسلمان
خلقت همه عبد و اوست مولا
عالم همه مور و او سلیمان
خیبرشکن رسول اکرم
سردار سپاه حی سبحان
پیراهن نو تن رعیت
پیران کهنه سهم سلطان
کی دیده چنین بزرگواری؟
کی داشته این عطا و احسان؟
در اوج حکومت از کرامت
بر طفل یتیم میپزد نان
فردا به فرشته میکند ناز
گر یک نظر افکند به شیطان
بر دادن خاتمش کند فخر
ختم رسل و خدای منان
گه تیغ کشد به حفظ اسلام
گه رنج برد برای قرآن
ای ماه، نهاده رو به خاکت
ای داده به آفتاب فرمان
تو کیستی ای تمام تاریخ؟
تو کیستی ای امام دوران؟
تو کیستی ای هماره پیدا؟
تو کیستی ای همیشه پنهان؟
هم وهم ز وصف توست عاجز
هم عقل ز کار توست حیران
یک خوشه ز خرمن تو فردوس
یک لاله ز روضۀ تو رضوان
گر عمر جهان تمام گردد
مدح تو نمیرسد به پایان
مرهون دعای توست عالم
محتاج عطای توست درمان
تو بودی و ما همه نبودیم
بستیم به دوستیت پیمان
از پای تو چشم برنداریم
از دست دهیم اگر سر و جان
ماییم و تولی و تبری
جان را بستان و این دو مستان
با مهر تو دوزخ است جنت
بی مهر تو جنت است نیران
دامان شما و دست «میثم»
ای دست دو عالمت به دامان!
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
ای شهریار ملک قضا و قدر علی!
عبد خدای دادگر و دادگر علی!
دست خدا و چشم خدا! صورت خدا!
سر تا قدم تمامی پیغامبر، علی!
دریـای نـور قطـرهای از آبـروی تو
جوشد تمام رحمت حق از سبوی تو
****
وصف تو را به دفتر شعرم رقم زدم
اینجا نظام شاعریام را به هم زدم
در هفتشهر معرفت الله گم شدم
گفتم هزاربار، نوشتم، قلم زدم
دیدم که مدح ما دگر است و تو دیگری
اقـرار میکنم کـه تـو از مدح، برتری
****
وصف تو ناید از کسی الا خدای تو
باید قلم به لوح نویسد ثنای تو
باید جهان، غدیر خم دیگری شود
احمد دوباره خطبه بخواند برای تو
از توست قدر و مجد و شکوه و جلال دین
از تـوست تـا قیـام قیـامت کمـال دین
****
بیابتداست ذات خدا، ابتدا تویی
از ابتدا حقیقت بیانتها تویی
میزد اگر رسول خدا پرده را کنار
فریاد میزدند خلایق: خدا تویی!
حق در کفت زمام دو عالم نهاده است
تنهـا به تو خدایی خود را نداده است
****
دنیا هزار چهره بیاراست یاعلی
با صد کرشمه وصل تو را خواست یاعلی
بیاعتنایی تو به او در تمام عمر
از کفش وصلهدار تو پیداست یاعلی
دیدم همه حکومت دنیات در نظر
حتـی ز آب بینـی بز بود پستتر
آغوش کبریاست همه عمر، منزلت
یک لحظه جز خدا ندهی راه در دلت
در هر نفس هماره عروج تو تا خداست
ای نفس مطمئنه خلافت چه قابلت؟
خِلقت ز صبـح روز ازل پـایبست توست
هرجا خدا خداست حکومت به دست توست
****
نام کَنَندۀ در خیبر شکست توست
خیبر نه! آسمان و زمین روی دست توست
در شرح رد شمس تو دیدیم یا علی
خورشید در مدار فلک پایبست توست
تو در مکان و فوق مکانی چه خوانمت؟
تـو اختیـاردار زمـانی چــه خوانمت؟
****
فریاد عدل تا صف محشر علی، علیست
زیباترین کلام پیمبر علی، علیست
چون فاطمه که فاطمه بوده است از نخست
باید شناخت جان برادر! علی، علیست
آری علـی، علـی ز سوی حی سرمد است
چونان که کعبه، کعبه محمد، محمد است
****
از بس بزرگمردی و آقایی و کریم
همصحبت خدایی و همبازی یتیم
یک دسته با خدات گرفتند اشتباه
از بس شمردهاند مقام تو را عظیم
از بسکه جانفزاست علی جان! ندای تو
گفتـه خـدا سخن بـه نبـی با صدای تو
****
سردار سرنهاده به کام خطر تویی
در جوف کعبه بتشکن بیتبر تویی
داری خزانههای خدا را در اختیار
با این، همه امیر فقیر بشر تویی
با آن که خود چراغ دل اهلبینشی
تـا حشـر، ناشنـاس همه آفرینشی
ایمان، سوای مهر تو ایمان نمیشود
عرفان بدون وصف تو عرفان نمیشود
بالله قسم که روح کتاب خدا تویی
قرآن بیولای تو قرآن نمیشود
قرآن شنیدن از لب اهل خطا خطاست
قـرآن دشمنـان علـی روی نیزههاست
****
مهرت نماز را ثمری بیحساب داد
سوز تو سوز بر جگر آفتاب داد
از گریۀ تو سبز شد اندام نخلها
خون جبین تو به شب قدر، آب داد
تا سبزه روید از چمن و، ماه منجلیست
خرمای نخل «میثم» تو ذکر یاعلیست
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
یا امیرالمؤمنین یا ذالنعم
یا امام المتقین یا ذالکرم
اننا جئناک فی حاجاتنا
لاتخیبنا و قل فیها نعم
ای ز نفس ما به ما اولی علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
نفس احمد! قلب قرآن! رکن دین!
شهریار آسمانها در زمین!
دست حق! بازوی حق! شمشیر حق!
فاتح خیبر! امیرالمؤمنین!
دین، علی دنیا، علی عقبا، علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
معرفت گم کرده ره در کوی تو
حسن تصویر الهی روی تو
روی تو از شش جهت سوی خدا
چشم و دست آفرینش سوی تو
گوشۀ چشمی به سوی ما علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
حسن غیب کبریا شمع دلت
کعبۀ دل خانۀ خشت و گلت
در کنار خانۀ خشت و گلی
وسعت ملک الهی منزلت
ای همه پیدا و ناپیدا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
زادگاه توست آغوش حرم
جای پای توست دریای کرم
ظرف هستی روز بذلت شرمگین
بحر، پیش بخششت از قطره کم
قطره گردد در کفت دریا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی!
****
یا علی، اول تویی آخر تویی
در همه عالم فقط حیدر تویی
اختیار نار و جنت دست توست
حق و باطل را تویی داور، تویی
با تو باشد داوری فردا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
کیستم من کیستم من کیستم
تا بگویم با ولایت زیستم؟
آنکه من میخواستم تنها تویی
آنکه را تو خواستی من نیستم
باز میخوانم تو را مولا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
تو مرا یاری و من عارم علی
تو به از گل من کم از خارم علی
هرکه هستی من نمیدانم کهای
هرچه هستم دوستت دارم علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
تا که در دریای خون، پاکم کنی
تیغ عشقت کو که صدچاکم کن؟
دور سلمانت بگردانی مرا
زیر پای قنبرت خاکم کنی
تا گذاری روی خاکم پا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
بیتو طاعت نار سوزان است و بس
بیتو تقوا کوه عصیان است و بس
بی تو اجر روزه و حج و جهاد
شعلههای سخت نیران است و بس
بیتو توحید است بیمعنا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
نور مهرت را به ذاتم دادهاند
از ازل آب حیاتم دادهاند
پیشتر از خلقت این روزگار
چارده فُلک نجاتم دادهاند
با تو بودم آشنا تنها علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
ظلمتم؛ با یک نگاهم نور کن
سینۀ سیناییم را طور کن
گرچه میباشد سیه پروندهام
«میثمم» با میثمم محشور کن
سرفرازم کن، به زهرا، یا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
از صیام تا قیام 4– غلامرضا سازگار
ای تو هرجا خدا خداست، ولی
وی خدایت نهاده نام، علی
ای تمامیت کتاب خدا
تپش قلب تو خطاب خدا
آفتاب تمام ملک وجود!
نَفْس احمد! امام ملک وجود!
فاتح بدر و خندق و خیبر
اسدالله! مرتضی! حیدر!
در تن کل انبیا جانی
هرکجا حق بود تو میزانی
آسمـان زبر بـار منت توست
آفرینش گواه عصمت توست
****
از تمام نگفتهها آگاه
اشهد انک ولیالله
محرم خلوت خدا و رسول
وصی مصطفی، امام بتول
کیستی ای امام عالمها
شهریار تمام عالمها
نور، یک جلوه از جلالت تو
عدل، شرمنده از عدالت تو
داده دادت به عدل، استقلال
به دلیل چراغ بیتالمال
از همـه بـیعدالتی دیــدی
کشتۀ عدل خویش گردیدی
****
عدل تو آهنی شد و افروخت
تا که دست برادرت را سوخت
سهم او که تو را برادر بود
با همه مسلمین برابر بود
عدل تا بود بیقرار تو بود
عاشق کفش وصلهدار تو بود
که شنیده امیر خیبرگیر
لرزد از اشک چشم طفل صغیر؟
که شنیده امیر برقعپوش
مشک آب زنی برد بر دوش؟
که شنیده امام بتشکنی
در کنـار تنـور پیــرزنی؟
****
که شنیده علی ولیالله
دل شب، راز دل کند با چاه؟
فجر تا در افق دمید دمید
خواب در چشم تو ندید ندید
یار دیرآشنای درد بشر
در وطن از غریب تنهاتر
کیست تا چون تو در دل شب تار
قاتل خویش را کند بیدار؟
کوفه در دست، دید جان تو را
میشنید آخرین اذان تو را
ای ز خون تو سرخرو توحید
چشم تاریخ تا که دید ندید
که امیری به پاسخ شمشیر
بفـرستد بـرای قـاتل شیر
****
ای سلام خدا به خون سرت
ای ز فرق تو پارهتر جگرت
دیده مظلوم، روزگار بسی
از تو مظلومتر ندیده کسی
زخمها بر دلت رسیده، علی!
از رعیت ستم کشیده، علی!
دائم از حق خویش محرومی
به حسینت قسم تو مظلومی
ای جهان وجود، تربت تو
آفرینش محیط غربت تو
بیـت حـق زادگـاه و قتلگهت
اشک «میثم» نثار خاک رهت
نوحه شب نوزده
صیام تا قیام 3 – غلامرضا سازگار
رخسار مولا لالهگون یا رسول الله
مسجد شده دریای خون یا رسولالله
کشته شد مولا آه و واویلا
کشته شد مولا آه و واویلا
****
حق امیرالمؤمنین را ادا کردند
فرق امیرالمؤمنین را دو تا کردند
کشته شد مولا آه و واویلا
کشته شد مولا آه و واویلا
****
نقش زمین شد در نماز فاتح خیبر
ریزد به روی زخم او اشک پیغمبر
کشته شد مولا آه و واویلا
کشته شد مولا آه و واویلا
امشب یتیمان تا سحر روضه میخوانند
محراب و منبر بر علی هر دو گریانند
کشته شد مولا آه و واویلا
کشته شد مولا آه و واویلا
****
عالم کند بعد از علی مرگ خود احساس
آتش به دلها میزند گریۀ عباس
کشته شد مولا آه و واویلا
کشته شد مولا آه و واویلا
****
تنهایی و غربت شده شمع محفلها
داغ امیرالمؤمنین مانده بر دلها
کشته شد مولا آه و واویلا
کشته شد مولا آه و واویلا
****
خون جاری از پیشانی مولی الموالی است
سلمان و عمار علی جایتان خالی است
کشته شد مولا آه و واویلا
کشته شد مولا آه و واویلا
شام غریبان
کوفه شده در ماتمت شام غریبان یا علی
چون گیسوی زینب بوَد عالم پریشان یا علی
دردا که همچون فاطمه آرام و مخفی از همه
شب گشت درخاک زمین جسم توپنهان یاعلی
تو روح قرآنی علی، تو شاه مردانی ولی
مردی ندیده مثل تو ظلم فراوان یا علی
طفل یتیم بیغذا قوتش شده اشک عزا
امشب صدایت میزند با چشم گریان یا علی
دیدم به اشک غربتت بنوشته روی تربتت
عمر تو با خون جگر آمد به پایان یا علی
سر بر زمین بگذاشتی ای کاش زهرا داشتی
بودند بالای سرت عمار و سلمان یا علی
فرقت دو تا شد غم مخور از هم جدا شد غم مخور
با اشک زهرا میشود زخم تو درمان یا علی
رویت تو از خون لالهگون محراب شد دریای خون
فرق تو از هم باز شد مانند قرآن یا علی
اجر محبتهای تو شمشیر زهرآلوده شد
خون دلت شد از جبین جاری به دامان یا علی
نخلی که با سوز و گداز خواندی کنار آن نماز
امشب ز هجرت میبرد سر در گریبان یا علی
دل گشته دریای غمت شب خیمه ای از ماتمت
گردیده روز «میثمت» شام غریبان یا علی
در محضر خدا
از غربتت اگر چه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
گویی هنوز دامن محراب کوفه را
آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی
آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون
در محضر خدات چه زیباست یا علی
تا دستهگل برای تو آرند از بهشت
بر روی دست محسن زهراست یا علی
گرچه شکافت فرق تو در صبحگاه قدر
هر شب برای تو شب احیاست یا علی
شمشیر دید عازم وصل خدا شدی
روی تو را به خون تو آراست یا علی
دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست
از تو برید و غیر تو را خواست یا علی
کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد
بر کشتن حسین مهیاست یا علی
گویی گرفته بهر تصدّق به دست، نان
چشم انتظار زینب کبراست یا علی
«میثم» گرفته دست توسّل به سوی تو
او تشنه و نگاه تو دریاست یا علی
زخم جگر
قتل علی است خاک مصیبت به سر کنید
همچون یتیم گریه برای پدر کنید
ای نخلهای کوفه ببارید خون دل
شب را به یاد غربت مولا سحر کنید
ای خاندان وحی خدا صبرتان دهد
امشب به جای خالی مولا نظر کنید
اکنون که زخم فرق علی را طبیب بست
بر زخم سر نه، گریه به زخم جگر کنید
هر چند اشک مرهم زخم سر علی است
خواهد که یاد فاطمهاش بیشتر کنید
آید صدای نالۀ «العفوِ» او به گوش
شب کز کنار نخلۀ خرما گذر کنید
ای اهل کوفه هر چه علی از شما کشید
جبران آن به عترت خیرالبشر کنید
فردا اگر رسد ز در و بام، سنگشان
خود را برای یاری زینب سپر کنید
فردا بر اهلبیت تصدّق نیاورید
شرم و حیا ز عترت پیغامبر کنید
خوانید شعر «میثم» و ریزید خون ز چشم
جان را میان آتش دل شعلهور کنید
یک زخم
به خون شستند بیت ذات پاک حقتعالی را
الا ای اهل عالم عاقبت کشتند مولا را
چه دیدید از علی جز مهربانی مردم دنیا
چرا کشتید آن تنهاترین تنهای دنیا را
شما با کشتن مولا امیرالمؤمنین کشتید
محمّد را علی را انبیا را بلکه زهرا را
بگرد ای ماه از خون جگر اخترفشانی کن
خبرکن زین مصیبت چاه و نخلستان خرما را
الا ای داغداران علی آیید در کوفه
تسلا در غم مولا دهید آن پیر اعما را
ز پا افتاد با رخسار خونین بتشکن مردی
که در بیت خدا بگذاشت بر دوش نبی پا را
فلک یک زخم بر فرق امیرالمؤمنین دیدی
ندیدی بر دل مجروح او زخم زبانها را؟
طبیبا جای مرهم اشک ریز از دیدگان خود
علی از دست رفته کن رها دیگر مداوا را
علی روز ولادت بوسه زد بر دست عباسش
شب قتل علی عباس بوسد دست بابا را
اگر آلودهای «میثم» چه غم داری علی داری
خدا بخشد به روی غرقه در خون علی، ما را
زخم نهان
امشب چه سینهسوز است بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
از لحظههای افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره میدرخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا
ای نخلها بگریید ای چاهها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفرههای خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا
یا علی علیه السلام
دست و شمشیر خدا شیرخدا
ای بزرگان جهان کوچک تو
چار امّ هفت پدر کودک تو
ملَک و مُلک خدا را قائد
روزها شیر و دل شب عابد
روز فرماندهِ این هفت سرا
شب فروزنده چراغ فقرا
روز در دست زمام افلاک
شب نهاده سر تسلیم به خاک
روز با تیغ تو کفار هلاک
شب کنی اشک یتیمی را پاک
شهریاری که ز عدل بسیار
دیده دائم ز رعیّت آزار
دردمندی که شفا پابندش
مرهم زخم همه لبخندش
آسمانی که درون دل شب
گشته برگرد یتیمان عرب
جنگجوییکه چو کوهی است عظیم
لرزه بر پیکرش از اشک یتیم
آفتابی شده نقش محراب
رویش از خون جبین گشته خضاب
نام داری که به احسان کوشید
صورت از چشم فقیران پوشید
رادمردی که محال است محال
سهم افزون برد از بیت المال
پاکبازی که به دفع دشمن
از احد داشت نود زخم به تن
قهرمانی که در از خیبر کَند
کرد آن را به سر دست بلند
ای امیر عجم و فخر عرب
ماه تابانِ چهل جا یک شب
بر کف دست تو دائم سر تو
بستر ختم رسل سنگر تو
چشم از جان و جهان پوشیده
تیغ بر دشمن خود بخشیده
پیش از اسلام امام اسلام
احمدت گفته تمام اسلام
کیست جز تو اسدالله علی
کیست غیر از تو یدالله علی
ای تجلای خداییت علی
فاطمه گشته فداییت علی
که به جز تو شب وصل یارش
آمده نان و نمک افطارش
زخم فرقت سندِ زندۀ عدل
وصلۀ کفش تو پروندۀ عدل
ای ابر مرد دو عالم حیدر!
نفس پیغمبر خاتم حیدر!
تو درِ شهر نبوت هستی
چون درِ خانۀ خود را بستی؟
بی تو ریزند یتیمان دُرِ اشک
سفرهها خالی و چشمان پر اشک
فقرا را ز چه رو در نزدی؟
به یتیمان خودت سر نزدی؟
ای به بزم فقرا برقع پوش
همه شب کیسۀ خرمات به دوش
فقرا دوش، تو را گم کردند
با تو تا صبح تکلم کردند
بی تو ایتام همه بیپدرند
حیف کز زخم سرت بیخبرند
اذن ده تا به برت بنشینند
فرق بشکافتهات را بینند
تا ببینند و بدانند همه
به جبین تو بخوانند همه
آنکه نانآورشان بود تویی
تا سحر یاورشان بود تویی
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
تا زنم دم ز علی بار دگر
قلم وحی بگیرید به دست
بنویسید به قلبم حیدر
روز اوّل به علی دادم دل
منم و مهر علی تا آخر
گرچه نشناختمش یک لحظه
همه عمر است مرا پیش نظر
پیشتر زآنکه بگویم مدحش
هم قلم داد ندا هم دفتر:
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
آفتابی که فروغش همه جاست
شهریاری که رفیق فقراست
ناشناسی که بوَد یار همه
دردمندی که به هر درد دواست
ما چه قابل که فدایش گردیم
آن که گردید فدایش زهراست
جان عالم نه، بگو جان رسول
شاه عالم نه، بگو عبد خداست
وه چه عبدی که خدایی دارد
از سوی حق به قضا و به قدر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
شهریار دو سرا کیست؟- علی
همنشین فقرا کیست؟- علی
آنکه یک عمر برای اسلام
جان خود کرد فدا کیست علی
آنکه با دست یداللهیِ او
شد سر عمرو جدا کیست علی
بر سر دوش نبی در کعبه
آنکه بگذاشته پا کیست علی
اوست در ذات الهی ممسوس
اوست انسان ز انسان برتر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
کیست این پای هوس را زنجیر
کیست این تیر خدا در تقدیر
شیر حق همدم اطفال یتیم
مرد اخلاص و دعا و شمشیر
به امیری جهانش چه نیاز
آنکه بر اژدر نفس است امیر
زهد و تقوا و جهاد و ایثار
شده هر چار به شأنش تفسیر
نخلها گشته ز اشکش سیراب
چاهها را زده آتش به جگر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
روز بر قلب سپاهی زده چاک
شب نهد چهره به سجادۀ خاک
روز خون میچکد از شمشیرش
شب کند اشک یتیمی را پاک
روز بگرفته سر عمرو به دست
شبش از خوف خدا بیم هلاک
میزند دور سرش بال زنان
مرغ شب نغمۀ روحی بفداک
آفرینش همه خوانند این بیت
جن و انس و ملک و شمس و قمر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
این همه مهر و وفا یعنی چه؟
صبر در سیل جفا یعنی چه؟
فرق بشکافته بر قاتل خویش
دادنِ سهم غذا یعنی چه؟
آن حکومت به سماوات و زمین
این تواضع به گدا یعنی چه؟
تیغ دادن به عدو در پیکار
از ره لطف و عطا یعنی چه؟
بنگارید به هر ریگ روان
بنویسید به هر برگ شجر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
****
رکن ارکان جهان کیست؟- علی
سر پیدا و نهان کیست؟- علی
آنکه در بستر پیغمبر خفت
از پی دادن جان کیست علی
آن که تا حشر، حکومت دارد
به زمین و به زمان کیست علی
آن که در پیکر پاک احمد
بود چون روح و روان کیست علی
«میثم» این است و جز این نیست بگو
که علی هست همان پیغمبر
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
وی به جن و انس مولا یا امیرالمؤمنین
خلق بیتو قطرۀ از هم جدا افتادهاند
با تو میگردند دریا یا امیرالمؤمنین
کیست جز تو باء بسم الله رحمان الرحیم
در کتاب حق تعالی یا امیرالمؤمنین
از خدایی با خدایی تا خدایی در خدا
ای خدا را عبد اعلا یا امیرالمؤمنین
در شب معراج بر گوشش رسید آوای تو
هر چه احمد رفت بالا یا امیرالمؤمنین
طاعت کونین بی تو شعلهای از دوزخ است
بس بوَد مهر تو ما را یا امیرالمؤمنین
پیشتر از بودن ما ای همه چشم خدا
چشم بگشودی تو بر ما یا امیرالمؤمنین
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که هست
خلق عالم بیتو تنها یا امیرالمؤمنین
من نمیدانم که هستی آنقدر دانم که گشت
کشتۀ راه تو زهرا یا امیرالمؤمنین
هرکه در محشر بوَد دستش به دامان کسی
ما تو را داریم فردا یا امیرالمؤمنین
شک ندارم این که فردا دوستان خویش را
خود کنی در حشر پیدا یا امیرالمؤمنین
درقفایت میدود چون سایه روز و شب نماز
چون کنی رو در مصلا یا امیرالمؤمنین
نی همین امروز دست خلق بر دامان توست
انبیا گویند فردا یا امیرالمؤمنین
ای نگاهت بهتر از گلهای خندان بهشت
سوی ما هم چشم بگشا یا امیرالمؤمنین
تو وصی احمدی انصاف اگر دارد عدو
بس بوَد «منکنت مولا» یا امیرالمؤمنین
ناز بر جنّت کند، آنکو کند با یک نگاه
باغ حسنت را تماشا یا امیرالمؤمنین
تا به دست دل بگیرم دامن مهر تو را
پای بنْهادم به دنیا یا امیرالمؤمنین
دوست دارم گر به باغ خلد هم سیرم دهند
جز توأم نبوَد تمنّا یا امیرالمؤمنین
با تولای تو حتی در جحیمم گر برند
از جحیمم نیست پروا یا امیرالمؤمنین
تا به روی دوش احمد پا نهادی در حرم
یا علی گفتند بتها یا امیرالمؤمنین
این عجب نبوَد تواند کبریایی بخشدت
قادر حی توانا یا امیرالمؤمنین
بی تو فاء «فوق ایدیهم» ندارد نقطهای
ای تو بسم الله را «با» یا امیرالمؤمنین
تو همه نادیدنیها را به چشمت دیدهای
ای خدا را چشم بینا یا امیرالمؤمنین
در همان آغوش مریم داشت نامت را به لب
تا مسیحا شد مسیحا یا امیرالمؤمنین
انّما و بلّغ و تطهیر در شأن تو بود
بارها کردیم معنا یا امیرالمؤمنین
«میثم» آلوده دامانم تو خود با یک نگاه
پاک کن پروندهام را یا امیرالمؤمنین
فقط علی است
دست خدا و «نفْس» پیمبر فقط علی است
شمشیر و شیر خالق اکبر فقط علی است
بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
دست خدا که با سر انگشت خویشتن
خورشید را نمود مسخر فقط علی است
بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند
اعلان کنید فاتح خیبر فقط علی است
این نام را مباد به دیگر کسان دهند
این حق حیدر است که حیدر فقط علی است
مردی که جان به دست، شب لیلة المبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علی است
ای تشنگان حشر به حق خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی است
مردی که در مهاجر و انصار از نخست
گردید با رسول برادر فقط علی است
دیوار کعبه سینه گشود از برای او
مولود بیت حضرت داور فقط علی است
نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت
مهمان بیت همره مادر فقط علی است
آن شیر کبریا که در ایام کودکی
از هم درید پیکر اژدر فقط علی است
روز احد به رغم تمام فراریان
یاری که گشت دور پیمبر فقط علی است
از منبر رسول خدا آید این ندا
بعد از رسول صاحب منبر فقط علی است
کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه
آنکس که شد به فاطمه شوهر فقط علی است
ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب
گفتیم و گفتهاند مکرر فقط علی است
در روز حشر پیشروِ ختم انبیا
صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علی است
شاهی که رخت کهنه به تن کرد و رخت نو
با دست خویش داد به قنبر فقط علی است
دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد
بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علی است
در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد
بالله قسم امیر مظفّر فقط علی است
آن بتشکن که در حرم خاص کبریا
بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علی است
«الا علی» ندای خدا بود در احد
ممدوح این ندای منور فقط علی است
فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس
این شهر علم را که منم، در فقط علی است
آن کو به کودکی به رسول خدا مدام
بودی انیس و مونس و یاور فقط علی است
گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علی است
آن را که حق نموده مقرر فقط علی است
«میثم» امیر خلق و رفیق فقیر شهر
در عالم وجود سراسر فقط علی است
دل را به یک نظاره منوّر کند علی
ایجاد گل ز شعلۀ آذر کند علی
یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی
بر کائنات جود مکرّر کند علی
****
او را سزد به خلق امیری و رهبری
او آورد عدالت و قسط و برابری
تیغش رسد به چرخ گه رزمآوری
با ذوالفقار حیدری و دست داوری
یک لحظه فتح قلعۀ خیبر کند علی
****
افلاک را مهار کند با نظارهای
بیمهر او به چرخ نتابد ستارهای
نبود به دهر منقبتش را شمارهای
ابلیس را به بند کشد با اشارهای
یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
****
پیغمبری نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگی به خالق داور کند علی
****
او ناخداست کشتی لیل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با یک نگاه خویش ابوذر کند علی
****
گردون به پیش تیغ علی افکند سپر
از حملهاش قضا و قدر میکند حذر
شمشیر فتح داور و شیر پیامبر
روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علی
****
هنگام بذل دست بوَد دست داورش
گر کوهی از طلا بود و کوهی از زرش
اول نهد طلا به کف سائل درش
نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش
این گوی خاک را به جهان زر کند علی
****
هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر
خورشید را توان کشد از آسمان به زیر
از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر
حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی
****
در آسمان لوای امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی
****
طاقی که تا قیام قیامت نیافت جفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت
از جبرئیل نغمۀ «الا علی» شنفت
در لیلة المبیت به جای رسول خفت
تا جان خود فدای پیمبر کند علی
****
شاهی که هست و بود به دستش مسخر است
با یک فقیر زندگی او برابر است
از بس که در خلافت خود عدلگستر است
سهم عقیل را که بر او خود برادر است
با سهم یک فقیر برابر کند علی
****
روزی که از خطای همه پرده میدرند
روزی که خلق تشنه به صحرای محشرند
دلها ز تشنگی چو شررهای آذرند
آنان که مست جام تولّای حیدرند
سیرابشان ز چشمۀ کوثر کند علی
****
دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان
بر دستش اختیار مکان داده لامکان
گردد به گردش نگهش محور زمان
دست خداست با سر انگشت میتوان
افلاک را هماره مسخّر کند علی
****
دین یافت از ولادت شیر خدا کمال
بیمهر حیدر است مسلمان شدن محال
عالم به او و او به خدا دارد اتکال
در عین بندگی به خداوند ذوالجلال
اعجاز، همچو خالق داور کند علی
****
آدم سرشته شد گلش از خاک پای او
کس را چه زهره تا که بگوید ثنای او
مداح او کسی است که باشد خدای او
اکسیر معرفت طلب از کیمیای او
شاید مس وجود تو را زر کند علی
****
دنیا ندیده مثل علی راست قامتی
در هر دلی بپاست ز شورش قیامتی
هر نقطه را بوَد ز ولایش علامتی
هر لحظه ریزد از سر دستش کرامتی
جود از نیاز خلق، فزونتر کند علی
****
دل از خیال منظر حسنش صفا گرفت
باید از آن جمال نشان خدا گرفت
حق از نخست، عهد ولایش ز ما گرفت
روزی که تیرگی همه جا را فراگرفت
ما را شراب نور به ساغر کند علی
****
روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هرکس به حشر میدروَد هر چه را که کشت
بخشنده میشوند همه کردههای زشت
روید ز شعلههای جهنم گل بهشت
گر یک نگه ز دور به محشر کند علی
****
مهر قبول توبۀ آدم به نام اوست
موسی به طور همسخن و همکلام اوست
از قلههای وهم فراتر مقام اوست
امر قضا به حکم خدا در نظام اوست
تا در نظام خود چه مقدّر کند علی
****
مدح علی است کار خداوند ذوالجلال
اینجا تمام عالم خلقت کرند و لال
بیلطف او به کس نبوَد قدرت مقال
«میثم» چو دم زنی ز ثنای علی و آل
هر دم تو را عنایت دیگر کند علی
نوحۀ مولا علی علیه السلام
کشته شد مولا، آه و واویلا
خون مولا از فرق او ریزد
دیگر از بستر برنمیخیزد
کشته شد مولا، آه و واویلا
غرقه خون، روی مولی الموالی است
مالک و عمار جایتان خالی است
کشته شد مولا، آه و واویلا
گردیده بر پا شور قیامت
مسجد کوفه سرت سلامت
کشته شد مولا، آه و واویلا
دیده پر اشک و چهره خونین بود
آن همه احسان، پاسخش این بود
کشته شد مولا، آه و واویلا
احمد و زهرا، حمزه و جعفر
منتظر باشید میرسد حیدر
کشته شد مولا آه و واویلا
بوسۀ عدالت
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر چاه بوَد بیقرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بیعلی سختتر از مردن است
کاش که ما میشدیم کشته به جای علی
دامن محراب خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یکطرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینهاش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده سهم غذای علی
میدمد از سنگها نالۀ «یا سیدی»
میچکد از نخلها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی «میثم» بـوَد مهـر و ولای علی
هم صحبت غریب
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟
هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟
فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟
ای صحنههای بدر و احد کو امیرتان؟
ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟
ای کوچههای شهر مدینه خبر دهید
صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟
ای کودک یتیم که خالی است سفرهات
آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟
ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟
آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟
پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب
میریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟
ای کوفه آن امیر غریبی که سالها
دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟
«میثم» بخوان ز سوز جگر روضۀ علی
با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟
تا قیامت
دختر فاطمه را رخت ماتم به تن است
ای یتیمان همه از بهر پدر گریه کنید
بر غریبی علی تا به سحر گریه کنید
یا علی وای علی یا علی وای علی
کوفه بی صبر و شکیب مسجد کوفه غریب
همه گویند حبیب گشته مهمان حبیب
فاطمه گریـه کند بـر غم پیوسته او
مصطفی بوسه زند بر سر بشکسته او
یا علی وای علی یا علی وای علی
بر همه معلوم است که علی مظلوم است
او که میزان حق است از حقش محروم است
دوست دارم که روم خیمه به صحرا فکنم
تـا قیـامت بـه غریبی علی گریـه کنـم
یا علی وای علی یا علی وای علی
پیر بیمار فقیر دیگر آرام نگیر
در غم شیرخد ا تو هم از غصه بمیر
نشنـوی در دل ویـرانـه دگر بـوی علی
شسته از خون شده هنگام دعا روی علی
یا علی وای علی یا علی وای علی
غصهاش سنگین بود چهرهاش خونین بود
بعد یک عمر وفا اجر و مزدش این بود
عالم از غصه و غمهای علی بیخبر است
اهل عالم! علی از فـاطمه مظلومتـر است
یا علی وای علی یا علی وای علی
کوفه بعد از شهادت
چون روی مولا لالهگون از خون مولایی
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
از پا فکندند عاقبت نفس رسالت را
کشتند از تیغ ستم روح عدالت را
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شد اجر خوبیهای مولا تیغ زهرآلود
آیا جواب آن همه لطف و عطا این بود؟
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
امشب علی لحظه به لحظه میرود از هوش
فردا چراغ عمر مولا میشود خاموش
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
امشب شب پایان عمر سیدالناس است
فردا روان خون جگر از چشم عباس است
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
امشب رها از حبس دنیا میشود مولا
فردا دگر مهمان زهرا میشود مولا
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
امشب تمام انبیا سر در گریبانند
فردا یتیمان بهر مولا نوحه میخوانند
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
شیرخدا حیدر افتاده در بستر
زخم جگر
زخم تو زخم جگر عالم است یا علی
بر تو و بر زخم جبینت سلام صبح و شام
با غم تو شادی عالم غم است یا علی
رفت تن پاک تو ای جان پاک زیر خاک
بی تو جهان خیمهای از ماتم است یا علی
بی تو رود بر فلک از قعر چاه آه آه
چاه به غمهای دلت محرم است یا علی
سوخت ز داغت دل سوزان ما جانِ ما
گریه به داغ دل ما مرهم است یا علی
کعبۀ اسلام نهان در گل است مشکل است
دیده یاران ز غمت زمزم است یا علی
خون تو اشک بصر انبیاست اولیاست
هر چه بگریند ز داغت کم است یا علی
بهر نجات همه افروختی سوختی
پاسخ تو ظلم بنیآدم است یا علی
حق تو ای فرق تو از هم جدا شد ادا
زخم جبینت سندی محکم است یا علی
اینکه به شعرش شرر افروخته سوخته
زخم سرت بر جگر «میثم» است یا علی
نوحۀ شب بیستم
شد باعث قتل علی، عدل علی عدل علی
فرق ولایت شد دو تا واویلتا واویلتا
****
داغت دوباره تازه شد یا رحمۀ للعالمین
از چشم امت میچکد خونِ امیرالمؤمنین
فرق ولایت شد دو تا واویلتا واویلتا
****
گردیده عمری بر جگر نیش همه نوش علی
«فُزتُ بربِّ» مانده بر لبهای خاموش علی
فرق ولایت شد دو تا واویلتا واویلتا
****
از چاه و نخلستان و شب دیگر نیاید زمزمه
بر شوهر مظلوم خود قرآن بخوان یا فاطمه
فرق ولایت شد دو تا واویلتا واویلتا
****
دنیا ز مولا خسته و مولا ز دنیا خسته شد
هم دست دشمن باز شد، هم چشم مولا بسته شد
فرق ولایت شد دو تا واویلتا واویلتا
****
خون جبین آب وضو، بر روی خونین علی
شد بسته با خون عاقبت چشم خدا بین علی
فرق ولایت شد دو تا واویلتا واویلتا
نوحۀ شب نوزدهم
فرق علی از هم گردیده جدا
واویلا واویلا وا مصیبتا
****
نفس رسول الله شد نقش زمین ناله زند از دل جبریل امین
قد قُتِل ابن عم المصطفی
واویلا واویلا وامصیبتا
****
افتاده در محراب قرص آفتاب محاسن مولا شدزخون خضاب
حضرت صدیقه شد صاحب عزا
واویلا واویلا وامصیبتا
****
سجاده خون گرید برمولاعلی فریاد محراباست ذکریا علی
قرآن گشودند از فرق مرتضا
واویلا واویلا وامصیبتا
****
روی علیازخون لالهگون شده تمام دین نقش خاک وخون شده
دست خدا حیدر افتاده ز پا
واویلا واویلا وامصیبتا
****
حسین و عباس و زینب وحسن پیراهن ماتم پوشیده به تن
دور پدر گردند با «یا ابتا»
واویلا واویلا وامصیبتا
مرد خیبر
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
ای شهید عدل خود در بیت داور یا علی
ای غمت از ریگ صحراها فزونتر یا علی
مرد بدر و مرد خیبر، مرد احزاب و احد
از چه بستی چشم و افتادی به بستر یا علی؟
سفرهها خالی ز نان و دیدهها از اشک پر
بعد تو کی بر یتیمان میزند سر یا علی؟
تا بشوید روی خونین تو را با اشک خویش
آمده بر دیدنت زهرای اطهر یا علی
بدترین زخم تو این باشد که این دنیا تو را
میکند با پور بوسفیان برابر، یا علی
صبر تو بر حفظ دین در خانۀ آتشزده
سختتر باشد بسی از جنگ خیبر، یا علی
زخم دل را میتوان دید و برای آن گریست
دیـدن زخم جگر نبوَد میسر یـا علی
بر سرت یک زخم بود و بر دلت آمد مدام
لحظه لحظه زخم، روی زخم دیگر یا علی
چشم تو شد بسته، اما چشمشان در راه توست
حمزه و پیغمبر و زهـرا و جعفر یـا علی
همچو خون کز برگ برگ نخل«میثم» میچکد
بـر تـو گریـد دیـدهها تا صبح محشر یا علی
سینۀ پاک
که فرموده علامۀ مجلسی
که روزی رسول خدا با علی
علی آنکه بودی خدا را ولی
گره خورده چون دل به هم دستشان
دل عالمی گشته پا بستشان
بدیدنـد بـر شانۀ چارتـن
غریبانه تشییع از یک بدن
تنی با نگاه نبی جان پاک
ولیکن به غربت رود زیر خاک
بفرمود ختم رسل با علی
که ای از ازل کبریا را ولی
مقدر چنین کرده دادار پاک
من و تو سپاریم او را به خاک
اگر چه به ظاهر ندارد کسی
بوَد نـزد داور مقرب بسی
چو اختر به دوش دو خورشید نور
بدن گشت تشییع تا نزد گور
خلایق به دنبال فخر عرب
گرفتند انگشت حیرت به لب
رسول خدا کشف این راز کرد
از آن مرده بند کفن باز کرد
بدیدند از ضعف افسردهای
یکی پیرمرد سیه چردهای
چو ماهی که پنهان شود بین ابر
به حرمت نهادش در آغوش قبر
چو از سینه بند کفن را گشاد
بر آن سینه از جان و دل بوسه داد
سپس کرد از شیر حق این سؤال:
که ای حجت قادر ذوالجلال!
الا جان شیرین خیرالوری!
نگه کن ببین میشناسی ورا؟
علی گفت: آری مرا دوست بود
که مهرِ منش در رگ و پوست بود
مرا هر کجا دید میزد صدا
که ای جان عالم به خاکت فدا
مرو تا ز دل عقدهای وا کنم
قد و قامتت را تماشا کنم
نبی گفت در پاسخ آن ولی
که ای جان ختم رسل یا علی!
بدیدم رسد فوج فوج از فلک
به تشییع این مرد خیل ملک
چو لبریز از مهر تو دیدمش
به شوق ولای تو بوسیدمش
به حق خدا او تو را داشت دوست
که جای لبم بر روی قلب اوست
اگر سینه را مهر حیدر بـود
یقین بـوسهگاه پیمبر بـود
در آن سینه نور است نور است نور
نشاید شکستن به سم ستور
همانا بود مستند این خبر
که نزد عبیدالله آن ده نفر
بگفتند ما را بده سیم و زر
در این عرصه از دیگران بیشتر
که کردیم ظلمی بزرگ و عجیب
به دریای خون با حسین غریب
دل ما چو پر بود از کینهاش
شکستیم هم پشت، هم سینهاش
چنان بر روی خاکش انداختیم
چنان اسب بر پیکرش تاختیم
که در موج خون سینۀ اطهرش
یکی گشت با پهلوی مادرش
نه تنها از این ظلم «میثم» گریست
بر آن سینۀ پاک، عالم گریست
شهریار دل شب
تا سحر حال و هوایی داری
دامنت فیض حضور است همه
سینهات محفل نور است همه
اخترانت همه مصباح هدا
نفست زمزمۀ انس خدا
روزها را به شبستان تو رشک
دامنت آمده لبریز ز اشک
خون دل میوۀ نخلستانت
زخم دل گشته گل بستانت
نخلها را به فلک دست دعا
اخترانت همه سرمست دعا
همگان محو جمال ازلی
همه مشتاق مناجات علی
علی آن شعله که در تاب شده
همه شب سوخته و آب شده
آه یک عمر نهان در سینه
شسته از خون جگر آیینه
شهریاری دل شب خانه به دوش
چهره پوشیده و در کوچه خموش
لحظه لحظه غم عالم خورده
تا سحر شام یتیمان برده
رهبر و سید و مولا و امیر
کند از لطف، تواضع به فقیر
ساکن خاک، ولی عرش عظیم
لرزه بر قامتش از اشک یتیم
در سماوات و زمین کارآگاه
همدم کودک و هم صحبت چاه
شهریاری همه در شهر، غریب
دردمندی به همه خلق طبیب
آفتابی بـه زمین زنـدانی
روزش از غصۀ شب ظلمانی
روح بخش همه و جان به لبش
نخلها سوخته از اشک شبش
حق پیوسته ز حقش محروم
زخمها بر جگرش برده هجوم
نیشها بر جگرش آمده نوش
خندهاش بر لب و خرماش به دوش
کودکان مست صدای پایش
خوشتر از صوت پدر، آوایش
هر یتیمی دل شب هم سخنش
در بر او چو حسین و حسنش
ناشناسی که پدر خوانندش
چهره پوشیده که نشناسندش
چهره پوشیده ولی با روی باز
کشد از خیل یتیمانش ناز
ای چراغ سحر خسته دلان!
وی امید دل بشکسته دلان!
مرد ایثار و جهاد و سنگر
فاتح خندق و بدر و خیبر
زمزم رحمت حق چشمترت
کوثر مسجدیان خون سرت
تو که خود «فُزتُ بِرَبِّ» گفتی
ز چه لب بستی و در خون خفتی
نخلها شعلۀ آهند علی
چاهها چشم به راهند علی
کوچهها بی تو غریبند علی
چشم در راه حبیبند علی
فقرا چشم به راهت هستند
نخلها شعلۀ آهت هستند
حیف لب بستی و خاموش شدی
شمع بودی و فراموش شدی
بیشتر از عدد هر چه که هست
به تو تا روز جزا ظلم شده است
گر چه بر خلق، مُعینی، مولا
همچنان خانه نشینی مولا
نوشتۀ اشک
ای شب! چه شد؟ آن شمع شب تار نیامد
ای نخل! غریبی که به دامان سحرگاه
آبت دهد از دیدۀ خونبار نیامد
ای چاه! امامی که ز سوز جگر خویش
میگفت به تو راز دل زار نیامد
خورشید ولایت که در اطراف فقیران
پوشید دل شب گل رخسار نیامد
فریاد برآرید ز دل، منبر و محراب!
کای مسجدیان حیدر کرار نیامد
هر شب ز غم فاطمه میسوخت و میگفت
آمد سحر و قاتل خونخوار نیامد
با اشک نوشته است به رخسار یتیمی
مادر! پدرم از پی دیدار نیامد
مظلومترین رهبر تاریخ علی بود
بی یارتر از او به جهان یار نیامد
دیدند همه فاطمهاش نقش زمین شد
بر یاری او یک تن از انصار نیامد
«میثم»به خدا جامعه خواب است،وگرنه
ماننـد علـی رهبـرِ بیـدار نیـامـد
علی علیه السلام
پر شده عالم ز«هوالهو»ی من
روی من از چار طرف سوی حق
دیدۀ حق از همه سو سوی من
تا که دمم هست دم از او زنم
بـانگ هوالحی و هوالهو زنم
****
قبضۀ خاکی بُدم آدم شدم
روح شدم نور شدم دم شدم
خیل ملک نیز مرا سجده کرد
از همه سو قبله عالم شدم
عالم را برای من آفرید
مرا برای خویشتن آفرید
****
ذکر دلم مدح و ثنای علی است
حال خوشم حال و هوای علی است
ذات الهی که مرا خلق کرد
هر چه به من داد، ولای علی است
خلوت من جلوت من با علی است
دار و ندارم همه یک یا علی است
****
کیست علی؟ آنکه ندانند کیست
کیست علی؟ آنکه خدا هست و نیست
علی، علی، علی که پیش از مکان
به ظل غیب لامکان داشت زیست
لحم و دم و جانِ محمّد علی است
تمـام قـرآن محمّد علی است
****
کیست علی؟ بر همه عالم امیر
کیست علی؟ رفیق پیر فقیر
امـام یـازده امـام همـام
سراج سیزده سراج المنیر
مغز علی و دگران پوستند
تمـام انبیـا علی دوستنـد
****
امیرمؤمنین عالم علی است
حقیقت رسول خاتم علی است
کعبه علی، قبله علی، حج علی
ذکر علی، حمد علی، دم علی است
علی بود احمد و احمد علی است
تمـام اسـلامِ محمّد علی است
****
کسی که خون عَمرو جاری کند
رسـول را یکتنه یـاری کند
امیر مرحب کُش خیبر شکن
دیده کسی یتیم داری کند؟
خاک کجا و مظهر هو کجا؟!
تنور پیرزن کجا، او کجا؟!
****
وای به من، من و ثنای علی
عفـو کند مـرا خدای علی
جهان چه قابل که فدایش شود
فاطمه گـردیـده فدای علی
آینۀ روی خدا چهر اوست
دین تمام انبیا مهر اوست
****
کیست علی؟ معلم جبرئیل
کیست علی؟ پیر هزاران خلیل
کیست علی؟ امیر، خیرالامیر
کیست علی؟ وکیل نعم الوکیل
کیست عـلی؟ تمـام آیین من
عقل من و عشق من و دین من
****
پاک سرشتم که سرشتم علی است
مرغ بهشتم که بهشتم علی است
«میثم» بی دست و زبانم، ولی
هر چه که در نخل نوشتم علی است
گو که در آرند ز تن پوستم
تـا ابـدالـدهر علی دوستم
یا علی علیه السلام
جانشین حق تعالایی نمیدانم کهای؟
تا خدا میبینمت یا با خدا میبینمت
همنشین با ذات یکتایی نمیدانم کهای؟
سین سِرّی، رای رمزی، حای حییّ، نون نور
تحت بسمالله را بایی، نمیدانم کهای؟
آسمانی یا زمین؟ یا ماه یا مهری، بگو
رعد؟ باران؟ ابر؟ دریایی؟ نمیدانم کهای؟
آدمی، نوحی، خلیلی، هود و نوح و صالحی؟
یا کلیمی یا مسیحایی؟ نمیدانم کهای؟
زمزمی رکنی مقامی یا صفا و مروهای؟
گرچه دانم فوق اینهایی نمیدانم کهای؟
انبیا را رهنمایی، اولیا را رهبری
مؤمنین را نیز مولایی، نمیدانم کهای؟
از بشر بالاتری و از ملک نیکوتری
فوق فوق معرفتهایی نمیدانم کهای؟
همچنان شمعی که تنها سوخته در انجمن
در میان جمع تنهایی نمیدانم کهای؟
وسعت ملک خداوند است زیر سایهات
آفتاب عالمآرایی نمیدانم کهای؟
اولی و آخری و باطنی و ظاهری
سید و مولا و اولایی نمیدانم کهای؟
گرچه جان عالمی عالم تو را نشناخته
گرچه در مایی و با مایی نمیدانم کهای؟
گه شود خم نخل طوبی پیش سرو قامتت
گه کنار نخل خرمایی، نمیدانم کهای؟
گه شب معراج گردی با محمّد همنشین
گاه بر ایتام بابایی نمیدانم کهای؟
رخت نو از آن قنبر، جامۀ کهنه ز تو
او غلام است و تو آقایی، نمیدانم کهای؟
هم امیرالمؤمنینی، هم امام المتقین
هم ولی حق تعالایی نمیدانم کهای؟
گاه بر تخت خلافت، گاه در قعر قنات
گاه پایین، گاه بالایی نمیدانم کهای؟
گاه با حکم محمّد میروی در کام مرگ
گه اجل را حکم فرمایی نمیدانم کهای؟
گاه با عیسی ابن مریم بر فراز آسمان
گاه با موسی به سینایی نمیدانم کهای؟
اینکه مدح توست در آوای«میثم»روز و شب
نای جانش را تو آوایی نمیدانم کهای؟
در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
فکر و ذکرم سخت در زنجیر حیرت شد دچار
گر نگویم وصف او را دل نمیگیرد قرار
ور بگویم، گردم از ضعف کلامم شرمسار
به که گویم آنچه را فرمود حی کردگار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
وجه ذات لا مکان فرمانده امکان علی است
شیر حق، شمشیر حق، حق را بهین میزان علی است
قلب قرآن، جان قرآن، هستی قرآن علی است
دین علی، روح جوانمردی علی، ایمان علی است
هر جوانمردی دهد تا صبح محشر این شعار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
روز جنگ بدر همچون بدر تابان جلوه کرد
بدر نه، بالله قسم در ملک امکان جلوه کرد
وز رخش تا صبح محشر، نور ایمان جلوه کرد
از دم شمشیر او فتح نمایان جلوه کرد
تیغ هم در دست او میگفت بین کارزار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
زیر سم مرکبش کوه احد لرزید سخت
آتش از تیغش به جان دشمنان بارید سخت
شیر بود و یکتنه بر لشکری غرید سخت
با تن مجروح دور مصطفی گردید سخت
بانگ میزد دم به دم جبریل در آن گیرودار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
بعد فتح جنگ بدر و بعد پیکار اُحُد
جنگ احزاب آمد و بیدادِ عَمر و عبدود
آنکه بودی با هزاران لشکرش پیکار، خود
تا که بر رزمش مصمم حیدر کرار شد
گفت پیغمبر چو دید آن قدرت و آن اقتدار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
خواند در خندق پیمبر شیر حق را کل دین
عمرو شد با ذوالفقار خشم او نقش زمین
باز شد پیروز از میدان، امیرالمؤمنین
آمد از جانآفرین بر دست و تیغش آفرین
سنگها و کوهها گفتند با هم آشکار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
این نه مدح اوست گر گویی در از خیبر گرفت
یا که با شمشیر از عمرو دلاور سر گرفت
یا که تیغش عقدهها از قلب پیغمبر گرفت
کو به انگشتی زمام از خسرو خاور گرفت
کرد ختم الانبیا بر دست و تیغش افتخار
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
دست حق، دست محمّد، دست قرآن، حیدر است
متکی بر بازویش روز اُحد، پیغمبر است
صبر او از فتح احزاب و اُحد، بالاتر است
شاهد تنهایی زهرای خود پشت در است
در غلاف صبر او شمشیر میشد بیقرار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
او که میافتاد بر پایش سرِ سردارها
دم به دم از زیر دستانش رسید آزارها
چاه هم لبریز شد از اشک چشمش بارها
مار گردیدند بهر قصد جانش یارها
از شکیبایی او پیچید بر خود روزگار
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
آنکه بودی شاهد رزم و شجاعتهای او
دید چون در سلسله دست جهانآرای او
پیش چشمش حملهور گشتند بر زهرای او
گفت حق را یافتم امروز در سیمای او
دین حق از صبر او مانَد به عالم پایدار
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
ای تمام دین ولایت، یا امیرالمؤمنین
کتف احمد جای پایت یا امیرالمؤمنین
دل حریم با صفایت یا امیرالمؤمنین
نظم «میثم» در ثنایت یا امیرالمؤمنین
شد به این مصراع ختم از جانب پروردگار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام
وی تو را معنای عدل و عدل را معنای تو
قتل تو از شدت عدل تو در محراب خون
خون تو تفسیر کلِّ عدل بر سیمای تو
بس که پاکی، آیۀ تطهیر بوسد دامنت
بس که نوری، چشم بینایی است نابینای تو
قد «رعنایی» بوَد خم پیش سروِ قامتت
روی «زیبایی» خجل از طلعت زیبای تو
جای دست کبریا بر شانۀ ختم رسل
این عجب که جای آن دست است جای پای تو
از سرِ انگشت تو مهر قبولی ریخته
پای هر پرونده تأییدی است از امضای تو
نخل خرما سبز از اشک مناجات شبت
چاه کوفه، محفل غمهای جانفرسای تو
قرنها سر تا قدم گوش است انسان همچنان
تا شبی از چاه کوفه بشنود آوای تو
دست خیبرگیر و پای عدل و کفش وصلهدار
کیستی تو ای مروّت جامۀ تقوای تو
بحر از تو، موج از تو، جزر از تو، مد ز تو
خضر رحمت میزند موج از دل دریای تو
تشنهام مگذار در روز قیامت، یا علی!
ای تمام آبها مهریۀ زهرای تو
همچو ذات خود که بیهمتاست از روز ازل
ساخت بیهمتا تو را معبود بیهمتای تو
من نمیگویم خدایی لیک گویم دست حق
بود و باشد تا ابد دست جهان آرای تو
نیست منها از جهنم روز میزان عمل
طاعت سلمان اگر آرد کسی، منهای تو
از دم جبریل بانگ «لافتی الا علی»
خلعتی باشد که زیبد بر قد و بالای تو
گاه باشد در مقام «قاب قوسین»ات مقام
گاه در مطبخ سرای پیرزن مأوای تو
تو کجا و چاه کوفه؟ تو کجا و نخلها؟!
ای درون کعبۀ قلب محمّد جای تو
میکشد از نخلها و چاهها سر بر فلک
هر شب از شب تا سحر، آوای روح افزای تو
نه اُحد، نه بدر، نه خیبر، نه محراب نماز
مینبود از مرگ، حتی لحظهای پروای تو
همچنان ابری که میبارد در ایام بهار
نخلها را آب داده چشم گوهرزای تو
شهریار عالم و نانآور طفل یتیم
ای رخ ایتام شمع لیلۀ الاحیای تو
ذکر تو مانند قرآن در تمام خانهها
ای چراغ خانهها رخسار ناپیدای تو
روز محشر از کرامت روی میآری به حشر
ورنه میبخشند خلقت را به یک ایمای تو
ای ز شمع سوخته سوزانتر و خاموشتر
ای جهان با وسعتش لبریز از غوغای تو
من ندانم کیستی آنقدر میدانم که نیست
قاتلت هم ناامید از کثرت اعطای تو
هر که هستی، عزم و حکم و رای ذات کبریاست
هر کجا باشد سخن از عزم و حکم و رای تو
خوش بوَد روز یتیمی گر یتیمی بشنود
اینکه گویندش بوَد مولا علی بابای تو
خوشتر از موسیقی آب است در نهر بهشت
گر فقیری را به گوش آید صدای پای تو
تا به نخلستان خرما نخلها خرما دهند
میوههای نخل میثم نیست جز خرمای تو
شام غریبان مولا علیه السلام
کوفه چه خاموش است
زینب سیه پوش است
رخسار ازخون شسته را شستند زخم سر بشکسته را شستند
کوفه چه خاموش است
زینب سیه پوش است
یک شمع و چندین خسته پروانه شبانه بیرون آید از خانه
کوفه چه خاموش است
زینب سیه پوش است
تابوت مولا را کجا بردند؟ مانند زهرا شب چرا بردند؟
کوفه چه خاموش است
زینب سیه پوش است
یک پیکر و کفن غریبانه یک رهبر و دفن غریبانه
کوفه چه خاموش است
زینب سیه پوش است
بالای سر بنشسته پیغمبر پایین پا صدیقۀ اطهر
کوفه چه خاموش است
زینب سیه پوش است
گردیده عالم بی علی امشب قرآن بخوان قرآن بخوان زینب
کوفه چه خاموش است
زینب سیه پوش است
نوحه مولا امیرالمؤمنین
این آفتاب است یا بوتراب است
رویش به محراب از خون خضاب است
در قلزم خون افتاده قرآن
مظلوم علی جان مظلوم علی جان
پاداش خوبی شمشیر کین شد
مظلوم عالم نقش زمین شد
وجه خدا در خون گشته پنهان
مظلوم علی جان مظلوم علی جان
مولا فتاده مدهوش و بی تاب
زهراسلام الله علیها نشسته کنار محراب
زینب سلام الله علیها نموده گیسو پریشان
مظلوم علی جان مظلوم علی جان
ای نان و خرما هر شب به دوشت
بر لب سکوتت در دل خروشت
تنهای تنها در بین یاران
مظلوم علی جان مظلوم علی جان
ای در عبادت بیت اله ات
هم سجده گاهت هم قتلگاهت
پیوسته دیدی رنج فراوان
مظلوم علی جان مظلوم علی جان
قد قتل المرتضی
وای من و وای من و وای من
شسته شد از خون رخ مولای من
کوفه شده کربلا
قد قتل المرتضی
مسجد کوفه کشد از دل خروش
نمی رسد نالة مولا به گوش
گشته چراغ عمر مولا خموش
کوفه شده کربلا
قد قتل المرتضی
مسجد کوفه شده بیت الحزن
خون چکد از چشم حسین و حسن
کرده فلک جامة نیلی به تن
کوفه شده کربلا
قد قتل المرتضی
روح دعا کشته شده در نماز
شیر خدا کشته شده در نماز
شمع هدا کشته شده در نماز
کوفه شده کربلا
قد قتل المرتضی
غم شده شمع همه کاشانه ها
بزم و عزا آمده ویرانه ها
سوخته جان چون پر پروانه ها
کوفه شده کربلا
قد قتل المرتضی
خرابه ها گشته پر از زمزمه
اشک فشانند یتیمان همه
چشم به راه شوهر فاطمه سلام الله علیها
کوفه شده کربلا
قد قتل المرتضی
نوحه شب بیست و یکم
دامان محراب دعا شسته شد با خون
سجاده از خون علی آمده گلگون
واویلتا واویلتا آه و واویلا
واویلتا واویلتا آه و واویلا
صوت مناجات علی شد خموش امشب
گرد یتیمی مانده بر صورت زینب سلام الله علیها
واویلتا واویلتا آه و واویلا
واویلتا واویلتا آه و واویلا
عدل مجسم کشته شد ای عزاداران
مظلوم عالم کشته شد ای عزاداران
واویلتا واویلتا آه و واویلا
واویلتا واویلتا آه و واویلا
امشب همه ویرانه ها بیت الاحزان است
جاری به صورت تا سحر اشک طفلان است
واویلتا واویلتا آه و واویلا
واویلتا واویلتا آه و واویلا
چشم فقیران در ره مرتضی مانده
ظرف یتیمان علی بی غذا مانده
واویلتا واویلتا آه و واویلا
واویلتا واویلتا آه و واویلا
سجادة گلگون
خون جاری از رخ حبل المتین شد
مولای آسمان نقش زمین شد
شد کشته مولا آه و واویلا
حیدر حیدر حیدر مظلوم علی جان
محراب و مسجد و سجاده گلگون
از فرق شیر حق فواره زد خون
فرقش دو تا شد حقش ادا شد
حیدر حیدر حیدر مظلوم علی جان
الله الله از این لطف و عنایت
از قاتلش کند مولا حمایت
گوید اسیر است خار و حقیر است
حیدر حیدر حیدر مظلوم علی جان
زینب سلام الله علیها منتظر است بر درب خانه
مولا خون بر رخش گردد روانه
عباس کجایی یاری نمایی
حیدر حیدر حیدر مظلوم علی جان
خون از محراب خون هرگز نشویید
باید با مردم عالم بگویید
این قتلگاه است یا سجده گاه است
حیدر حیدر حیدر مظلوم علی جان امشب قد حسن از غم خمیده
امشب رنگ حسین از رخ پریده
دل در خروش است مسجد خموش است
حیدر حیدر حیدر مظلوم علی جان
حیدر حیدر حیدر مظلوم علی جان
نوحه شب 22 رمضان
خون دل جوشد از خاک تربت من
ریزد از دیده ها اشک غربت من
می روم اما دیده گریانم گریه ام باشد بر یتیمانم
علی مظلوم علی مظلوم
ای یتیمان کوفه حلالم کنید
گریه بر رنج و درد و ملالم کنید
بعد من حق یار شما باشد حسنم غمخوار شما باشد
علی مظلوم علی مظلوم
شهر کوفه گذشت آنچه کردی به من
بعد من کن وفا با حسین و حسن
گر حسینم خواند سرنی قرآن اهلبیتش را نبری زندان
علی مظلوم علی مظلوم
با حقارت مکن عترتم را نظر
بر یتیمان من نان و خرما نبر
پیش طفلانم صف نزن کوفه دور محمل ها کف نزن کوفه
علی مظلوم علی مظلوم
نوحه مولا علی علیه السلام
کوفه امشب پر از ناله های علی است
اهل عالم شب قتل مولا علی است
در عزای علی کوفه شد کربلا
واویلا واویلا واویلا واویلا
خون فرق علی است شاهد غربتش
نالة فاطمه سلام الله علیها خیزد از تربتش
می زند بوسه بر فرق از هم جدا
واویلا واویلا واویلا واویلا
عاقبت مستجاب شد دعای علی
گریه کن ای طبیب از برای علی
امشب مولا علی گشته حاجت روا
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیده ها پر ز اشک سفره ها بی غذا
خرمای کودکان گشته اشک عزا
یا مولا یا مولا یا مولا یا مولا
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیدی آخر علی اجر خود را گرفت
اجر خود از عدو مثل زهراسلام الله علیها گرفت
شد ز شمشیر کین فرق مولا دوتا
واویلا واویلا واویلا واویلا
شب نوزدهم
من ز خون بر نماز آبرو می دهم
مسجد کوفه را شستشو می دهم
مونسم گشته چاه و نخلستان
یارب از این مردم مرا بستان
علی مظلوم علی مظلوم
حقم امشب ادا می شود ای خدا
فرقم از هم جدا می شود ای خدا
تا به کی گریم در دل صحرا
انتظارم را می کشد زهراسلام الله علیها
علی مظلوم علی مظلوم
از لبم همه شب خیزد این زمزمه
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه سلام الله علیها
شعله با ناله از دلم آید
ای خدا پس کی قاتلم آید
علی مظلوم علی مظلوم
من که خون دل از دیده افشانده ام
رهبر استخوان در گلو مانده ام
آخرین بار ای حی سبحانم
می برم خرما بر یتیمانم
علی مظلوم علی مظلوم
زینبم داده از کف قرار و شکیب
زخم فرق مرا وا مکن ای طبیب
گر ببیند زخم مرا زینبسلام الله علیها
ترسم از غصه جان دهد امشب
علی مظلوم علی مظلوم
بعد ختم رسل اجر من داده شد
خون فرقم روان روی سجاده شد
فرق بشکسته تیغ زهر آلود
در دل محراب قسمت من بود
علی مظلوم علی مظلوم
صورتم غرق خون سینه ام مشتعل
یک جراحت به سر صد جراحت بدل
زخم قاتل بر فرق سر دارم
داغ زهراسلام الله علیها را بر جگرم دارم
علی مظلوم علی مظلوم
سینه از غصه پر صورت از خون خضاب
شد دعای علی عاقبت مستجاب
می شوم راحت امشب و فردا
می روم نزد محسن و زهراسلام الله علیها
علی مظلوم علی مظلوم
نوحه شب نوزدهم رمضان
از سرو روی علی خون گشته جاری
مسجد کوفه دگر مولا نداری
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر
عرش و فرش و آسمان را غم گرفته
کوفه بر مولا علی ماتم گرفته
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر
این که در محراب خون نقش زمین است
همسر زهراسلام الله علیها امیرالمؤمنین است
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر
ناله خیزد از درون چاه کوفه
ای خدا امشب نیامد ماه کوفه
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر
ای یتیمان اشک تنهایی فشانید
بر امیرالمؤمنین قرآن بخوانید
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر
ای خدا حق علی آخر ادا شد
فرق پاکش در نماز از هم جدا شد
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر
شهریار آسمان نقش زمین شد
غرقه خون روی امیرالمؤمنین شد
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر
غریب کوفه
ای کوفه چه ساکت و خموشی
خاموشی و سخت در خروشی
ای مسجد کوفه کو امامت
محراب علی سرت سلامت
ای پیر مریض کو طبیبت
ای منبر کوفه کو خطیبت
سجادة لاله گون مولا
انداخته گل زخون مولا
امروز که آبرو گرفتی
از خون علی وضو گرفتی
ای زندگی ات تمام تاریخ
مظلوم ترین امام تاریخ
ای کل وجود تربت تو
شهر تو دیار غربت تو
هر ظلم که بود با دلت شد
تا تیغ سقیفه قاتلت شد
ای عقل نخست هر که هستی
تو کشتة جهل مردمستی
با آن همه حسن نیت خویش
دیدی ستم از رعیت خویش
کو مالک اشترت علی جان
سلمان و ابوذرت علی جان
هر جا که نشانه از غم توست
صد دجلة اشک هم کم توست
با آنکه شکافت فرق پاکت
خون ریخت به روی تابناکت
زخمیت به زخمة جگر بود
کز زخم سرت کشنده تر بود
مشتاق رخ حبیب بودی
بی فاطمه ات غریب بودی
بشکافت چو فرق نازنینت
شمشیر گریست بر جبینت
خون تو روانه از جبین بود
پاداش محبت تو این بود؟
ای زخم تو زخم آفرینش
بگریسته بر تو چشم بینش
ای خاک نشین آسمانی
ای عرش مکان لا مکانی
ای قلب نماز سینه چاکت
ای سجده نهاده سر به خاکت
ارکان دعا شکست بی تو
تکبیر به خون نشست بی تو
تو منتظر وصال یاری
در بستر مرگ بی قراری
اطفال یتیم داغدارند
امشب همه چون تو بی قرارند
خون گشته روانه در عزایت
از چشم یتیم بی غذایت
با قتل تو آه آه کوفه
خیزد ز درون چاه کوفه
زخم تو به فرق مرهمت بود
پایانگر دورة غمت بود
از فزت برب توست معلوم
راحت شدی ای امام مظلوم
آیینة دل ، شکستة توست
محراب ، به خون نشستة توست
تا هست به سینه ها غم تو
تقدیم تو اشک "میثم" تو
بقای شهادت
ای در سفینة دو جهان ناخدا علی
ممسوس در حقیقت ذات خدا علی
یار و برادر و وصی و نفس مصطفی
باب نبوتّی و ابوالاولیا علی
شمشیر و دست و چشم خدا کیست غیر تو
بر دوش مصطفی که نهد جز تو پا علی
در بدر، بدر بدری و در قدر، قدر قدر
هم هل اتاست مدح تو هم لا فتی علی
همچون دو قهرمان که ز تیرت یکی شوند
گردد به ذوالفقار تو یک تن دو تا علی
تکمیل بذل قرصة نان تو گر نبود
قرآن نداشت در ورقش هل اتی علی
با آنکه دست وهم به پایت نمی رسد
داری همیشه در دل بشکسته جا علی
اقرار می کنم تو خدا نیستی ولی
آرند انبیا به درت التجا علی
آنجا که جای پای تو مهر نبوت است
اوج جلالت تو کجا ما کجا علی
بالاتری از اینکه شوم من گدای تو
داری هزار حاتم طایی گدا، علی
پرسند اختیار قیامت به دست کیست
آید ز سوی خالق هستی ندا ، علی
ناطق مگر خدا شود و مستمع رسول
تا حق وصف و مدح تو گردد ادا علی
با یک نفس تمام جهنم شود بهشت
گویند اگر جهنمیان یک صدا علی
بی ابتدا خدا و تو عبدش کدام عبد
عبدی که نیستش چو خدا انتها علی
مخلوق اوّلینی و روشنگر ازل
ای مبتدای پیشتر از ابتدا علی
گو صد خلیفه بین تو و مصطفی بود
بالله پس از رسول تویی مقتدا علی
وقتی قیام می کنی از بهر بندگی
باید نماز بر تو کند اقتدا علی
روزی که هیچکس به کسی نیست ذکرماست
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی
دنیا چو آن گداست که نان از کفت گرفت
نشناخت قدر و عزت و جاه تو را علی
بالله قسم در ازمنه عالم وجود
مثل تو کس ندید و نبیند جفا علی
خون مطهر تو ز پیشانی ات چو ریخت
بخشید تا ابد به شهادت بقا علی
با آنکه لحظه ای دلت از حق جدا نبود
پیشانی ات چگونه شد از هم جدا علی
زخم سرت همین که به شمشیر خنده زد
شمشیر ناله زد زجگر گفت یا علی
فهمید داغ فاطمه سلام الله علیها را نیست التیام
شمشیر داد زخم دلت را شفا علی
گویی به شهر کوفه دل شب هنوز هم
آید صدای پای تو در کوچه ها علی
غیر از تو ای امام جوانمردی و وفا
کی داده است قاتل خود را غذا علی
جایی که دشمن از کرمت می شود خجل
کی دوست می رود ز درت نارضا علی
با نامه ای سیاه تر از صبح روز حشر
"میثم" گرفته دامن مهر تورا علی
خلیل بی تبر
ای ابر مرد عالم خلقت
رکن ارکان محکم خلقت
ای ولی خدا و جان رسول
پدر کل دودمان رسول
وصفت این بس که ذات لم یزلی
گفت اعلا منم، علی است علی
روح تو روح احمد است علی
تو محمد ، محمد است علی
این شنیدم چو خواجة لولاک
به سما برگذشت از سر خاک
پای بر اوج نه فلک بگذاشت
رفت آنجا که وهم راه نداشت
رفت جایی که بود فوق وجود
غرق گردید در هوالموجود
در فروغ جمال ذوالمننش
لرزه افتاده بود بر بدنش
خالق لم یزل نگاهش داشت
دست رحمت به شانه اش بگذاشت
تو برای شکستن بت ها
پا نهادی به جای دست خدا
تو نبی را تمام جان و تنی
تو به دوش رسول بت شکنی
تو فراتر ز وهم هر بشری
حیدری یا خلیل بی تبری
هر بتی کز ارادة تو شکست
یا علی گفت و دل به مهر تو بست
همه بت ها به سجده افتادند
همه برتو سلام می دادند
جز تو نفس نفیس احمد کیست
ساقی کوثر محمد کیست
به تو رفعت گرفت میکاییل
زتو تعلیم یافت جبراییل
تو درخشنده ای چو بدر به بدر
تو شرف داده ای به لیلة قدر
تو نود زخم در احد دیدی
باز دور رسول گردیدی
تو همانا حیات قرآنی
آل عمران و نور و فرقانی
کرم از بذل تو کرم گردید
حرم از فیض تو حرم گردید
تو خدا را به چشم دل دیدی
تو به قرآن حیات بخشیدی
تو به هر عصر رهبر همه ای
تو همانا امام فاطمه ای سلام الله علیها
تو تمام علوم را زبری
تو هماره ز علم پیشتری
تو همان شمع انجمن هایی
همه جا بین جمع تنهایی
تو همان راز ناشناخته ای
که همه خلق را شناخته ای
نخل ها تشنة دعای تو اند
چاه ها عاشق صدای تو اند
شمع معراج مصطفایی تو
یا چراغ خرابه هایی تو
هم کلام خدای حی قدیر
هم نشین و رفیق پیر فقیر
مهر تو می برد زدشمن دل
کرده بودی سفارش قاتل
تا گل از قلب خاک می روید
مسجد کوفه یا علی گوید
مهربانی همان سلالة توست
گل زخم هزار سالة توست
عدل و آزادگی رسالت توست
باعث قتل تو عدالت توست
عدل را داده ای تو استقلال
به دلیل چراغ بیت المال
گرچه فرقت شکافت تا ابرو
مسجد از خون تو گرفت وضو
به دعا دادی از دعا پرواز
به نمازت نماز برد نماز
به تو توحید و عدل زیست علی
به تو شمشیر خون گریست علی
آسمان خسته بود از غم تو
زخم شمشیر گشت مرهم تو
همه مشتاق وصل یار شدی
تا به شمشیر رستگار شدی
خون تو اشک چشم بینش بود
زخم تو زخم آفرینش بود
داغ تو داغ انبیا همه بود
داغ قرآن و داغ فاطمه سلام الله علیها بود
ای فلک مسند خرابه نشین
ای همه آسمان به خاک زمین
نان و خرما به دوش در دل شب
فقرا را چراغ محفل شب
آن یتیمی که دل به مهر تو باخت
پدرش بودی و تو را نشناخت
به تو و غربتت قسم مولا
ناشناسی هنوز هم مولا
تا نفس از نهاد برخیزد
اشک "میثم" به مقدمت ریزد
در بهشتِ علی
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
مرا به عالم زر بود با تو این میثاق
که باشم از همه عالم فقط تو را مشتاق
هنوز خلق نگردیده بود آب و گلم
که در حریم دلم بر تو ساختند رواق
زبس به روی تو عاشق شدم نمی دانم
ز شوق وصل مرا می کشند یا به فراق
به شوق آنکه بیایی به دیدنم دم مرگ
در انتظار اجل سخت طاقتم شده طاق
به نامة گنهم خط قرمزی بکشید
که برد مهر علی در بهشتم از ارفاق
زدست دشمنت ار آب سرد بستانم
هماره باد حمیم جهنمم به مذاق
ولایت تو از آن در دلم ولادت یافت
که مُهر مهر تو را مادرم گرفت صداق
اگر زمهر تو غفلت کنند اولادم
کنم به ناله و نفرین تمامشان را عاق
تو دست و چشم و زبان خدایی ای مولا
خدا گواست که نبود به گفته ام اغراق
هزار بوسه به شمشیر و دست و بازویت
که شیر خوانده تو را قادر علی الاطلاق
هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده
به یک تکان تو بگسست رشتة قنداق
شنیده ام که جهان را طلاق دادی تو
چگونه عقد نکردی و دادی اش سه طلاق
به دشمنان تو این کمترین عذاب بود
که با حمیم جهنم کنند استنشاق
گدای کوی توام یا علی نگاهم کن
به دست بذل نمودی زچشم کن انفاق
از آن تخلص خود را نهاده ام "میثم"
که اشتیاق توام بوده است سبک و سیاق
عطش اشک
نه فقط مسجدیان سر به گریبان تو اند
نخل و چاه و شب و صحرا همه گریان تو اند
دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت
ای که خلق دو جهان دست به دامان تو اند
ای به خون خفته بگو کیسة خرمات کجاست
فقرا منتظر سفرة احسان تواند
کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب
به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند
نخل ها در عطش اشک تو بردند به سر
چاه ها منتظر نالة پنهان تواند
اختران شیفتة حال نماز شب تو
کوه ها منتظرنغمة قرآن تواند
اشک مظلومی تو می چکد از دیده ما
پاره های دل ما برگ گلستان تواند
آسمان ها همه گریند به مظلومی تو
عرشیان سوختة سینة سوزان تواند
گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت
نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند
نه دل "میثم" دلسوخته ای جان جهان
هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند
جای سجده
به زخم فرق تو نازد خدای داد گرت
که گشت آب وضوی نماز خون سرت
نشست تیغ به فرق سرت چهار انگشت
درست وقت دعا جای سجده شد سپرت
ستارگان همه تا صبح گریه می کردند
به لحظه های مناجات و گریه سحرت
به فرق پاک تو یک زخم را همه دیدند
چه زخم ها که ندیدند و بود بر جگرت
چه سال ها که عزا دار همسرت بودی
به دیده اشک عزا بود و بر جگر شررت
زدشمنان چه بگویم که با تو چون کردند
شکست روز و شب از جهل دوستان کمرت
خبر نداشت کسی از غم دلت ، یک عمر
سکوت کردی و می سوخت پای تا به سرت
تو آن همای همیشه بلند پروازی
که با شهادت زهرا سلام الله علیها شکست بال و پرت
ستاده اند ملایک به پیشواز، ولی
نشسته اند یتیمان کوفه منتظرت
ز هوش رفتی و افتادی و همه دیدند
که شسته شد سرت از اشک دیدة پسرت
تمام عمر ز وصف تو دم زند "میثم"
به این امید که فردا نیفتد از نظرت
زخم فریاد
وجودم نخل از غم بارور بود
تمام حاصلم خون جگر بود
زهر شاخه هزاران میوه دادم
همانا پاسخم نیش تبر بود
دلم از طفل بر پستان مادر
به دیدار اجل مشتاق تر بود
اگر چه شاخه هایم را شکستند
به هر شاخه هزارانم ثمر بود
چه باک از تیغ زهرآلود دشمن
علی یک عمر در کام خطر بود
هزاران زخم در دل داشتم من
که بس کاری تر از این زخم سر بود
به جان فاطمه آنکه مرا کشت
نه تیغ ابن ملجم ، میخ در بود
هزاران استخوان بودم گلوگیر
هزاران نیش خارم در بصر بود
به هر آهم هزاران زخم فریاد
به هر زخمم هزاران نیشتر بود
تو ای قاتل مرا کشتی نگفتی
علی یک عمر غمخوار بشر بود
زدی شمشیر بر فرق امامی
که حتی مهربان تر از پدر بود
به اشک و خون دل بنویس "میثم"
علی از فاطمه مظلوم تر بود
افزودن دیدگاه جدید