حجت الاسلام والمسلمين سید احمد هاشمی علی آبادی*

مجلس بیست و دوم - عوامل آرامش از نگاه قرآن

تاریخ انتشار:
هُوَ الَّذِي أنْزَلَ السَّکِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ. اوست آن كس كه در دل هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بیفزایند.
قرآن کریم

الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أولئِکَ لَهُمُ الْأمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛ [1] كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده اند، برای آنان آرامش است و ايشان راه يافتگان اند.

مقدمه

آرامش، گمشده دیروز و امروز انسان است. در متون دینی، به ویژه قرآن و روایات اهل بیت-علیهم السلام- این امر جایگاه مهمی دارد؛ به گونه ای که شاه بیت دین، یعنی ایمان ، از ریشه أمن به معنای آرامش گرفته شده است. بشر امروز با خلأ معنویت و آرامش دست وپنجه نرم می کند و برای رسیدن به این گمشده، به هر وسیله ای دست می زند. رشد عرفان های کاذب و نوظهور، مصرف روزافزون مواد مخدّر و قرص های آرام بخش، تولید و تکثیر کتاب ها و نرم افزارهای روان شناختی، همگی دلیل روشنی بر این سرگشتگی و احساس فقر و نیاز است.

به راستی مشکل از کجاست؟ علت نگرانی ها، اضطراب ها و تشویش های روزافزون بشر چیست؟ اصولاً آرامش چیست و منشأ آن کجاست؟ عوامل و موانع دستیابی به آن چیست؟ راه رسیدن به آرامش کدام است؟ اینها پرسش هایی است که این نوشتار می کوشد به اختصار به آنها پاسخ گوید.

معناشناسی آرامش

آرامش، اسم مصدر از آرميدن است[2] و در لغت به معنای سکون، بی حرکتی، بی جنبشی، بی صدایی، آسودگی، امنیت، سنگینی، وقار و طمأنینه است.[3] این مفهوم، در برابر اضطراب و دلهره به كار مى رود و به حالت و صفت روانى و قلبى خاص (احساس رضایت از گذشته، احساس شادی نسبت به حال و امید به آینده) گفته مى شود که همراه با آسودگی و ثبات است[4] و دارای آثار فردی و اجتماعی است.

برای دستیابی به جایگاه آرامش، کافی است بر اساس قاعده تُعرَفُ الأشیاءُ بِأضدادِه ، به واژه های متضاد آن کمی دقت کنیم؛ دلهره، اضطراب، ترس، تشویش، استرس، حزن و اندوه، غم و غصه و یا وحشت، برخی از این واژگان اند. در قرآن واژگانی همچون اطمينان: (رعد/28)، تثبيت فؤاد (هود/120)، ثَبات (انفال/11)، سُبات (فرقان/47)، ربط قلب (کهف/14)، سَكَن (توبه/103 و انعام/96)، سكينه (فتح/4)، امن (انعام/82)، سِلم و سلام (بقره/208، یونس/25 و مائده/16) و رَوح (واقعه/82)، به معنای آرامش به کار رفته است. در اینجا، سه واژه کلیدی را بررسی می کنیم.

ـ سکون:

ابن فارس، اصل و ریشه این واژه را به معنای خلاف اضطراب و حرکت می داند. بر این اساس، به مسکن از این جهت مسکن گویند که وقتی صاحبش به آن می نگرد، آرامش می یابد و در آن از حرکت و سفر بازمی ایستد. به چاقو در عربی سکّین گویند؛ زیرا مذبوح را از حرکت بازمی دارد. سکّانِ کشتی را به این جهت سکّان گویند که کشتی را از اضطراب بازمی دارد.[5] به انسان فقیر نیز مسکین گویند، از این جهت که فقر و نداری وی را از حرکت باز داشته است.[6]

واژه سکینه ، شش بار در قرآن به کار رفته است: (بقره/248، فتح/4 و 26 و 18، توبه/40 و 26).

ـ اطمینان:

این واژه، از ریشه طَمَنَ به معنای آرامش و استقرار جان پس از نگرانی و ناراحتی است.[7] این واژه، در فقه، به حالت استقرار نمازگزار اطلاق می شود و در علم اخلاق، به اعتدال صفات و حالات انسان و ثبات شخصیت اطلاق می گردد. برخی اطمینان و سکینه را ملازم یکدیگر دانسته، در عین حال، اطمینان را مرتبه ای بالاتر از سکینه می دانند که هیچ گاه از دارنده اش جدا نمی شود.[8]

در قرآن به صورت کلی، سخن از دو نوع اطمینان است:

اوّل: اطمینان حقیقی و مستقر که کانون آن قلب انسان است و نتیجه اش: تصدیق انبیای الهی، اقرار به معاد، رجوع به خداوند، ورود به جمع بندگان الهی و سرانجام رسیدن به بهشت می باشد. (بقره/260، مائده/112ـ113، آل عمران/123ـ126 و انفال/10)

آرامش حقیقی، آرامش مثبت و خلاقانه است که نتیجه آن، حرکت بهتر و سریع تر به سوی کمال است و همان طور که برخی مفسران گفته اند، با خوف الهی قابل جمع است.[9]

دوم: اطمینان کاذب که با تکیه بر زندگی دنیا و اسباب دنیایی حاصل می شود و به محض پیداشدن رنج و سختی، از بین می رود و سرانجام آن، رسیدن به آتش است. (یونس/8 و حج/11)

ـ امن:

قرشی، بحث نسبتاً مبسوطی درباره این واژه آورده است. وی أمن را به معنای ايمنى و آرامش قلب و خاطرجمع بودن می داند. آمِن ، یعنی خاطرجمع یا كسي كه در او ايمنى است. امانت را از آن جهت امانت گويند كه امانت گذار، از خيانت آن كه امانت پيش اوست، مطمئن و ايمن است. مؤمن كه از اسمای حسناى الهی است، يعنى ايمنى دهنده و ايمان ، تسليم توأم با اطمينان خاطر است. ايمان، پس از اعتقاد است و چنانچه شخص بعد از اعتقاد، به عقيده اش تسليم شود، مؤمن است؛ وگرنه منافق يا كافر مي باشد. از طرف ديگر، هر قدر اعتقاد قوى باشد، تسليم محكم تر خواهد بود. شدت و ضعف ايمان و مراتب آن از همين موضوع قابل درک و فهم است.[10]

عوامل ایجاد اضطراب و ناآرامی

برای آنکه به عوامل ایجاد آرامش در نگاه قرآن بپردازیم، ابتدا باید ریشه نگرانی ها و ناآرامی های بشر را بشناسیم. عوامل گوناگونی می تواند موجب بروز نگرانی و پریشانی شود؛ از جمله: ترس از آینده مبهم، اندوه بر گذشته تاریک، ضعف و ناتوانی در برابر مشکلات، احساس پوچی در زندگی، بی توجهی و قدرنشناسی اطرافیان، سوءظن ها و تهمت ها، دنیاپرستی و وحشت از مرگ.[11]

در یک تقسیم بندی کلی، می توان دو عامل درونی و بیرونی را منشأ و ریشه تمام ناآرامی ها دانست. عوامل درونی و فردی مثل: احساس پوچی و حقارت، و عوامل بیرونی و اجتماعی مثل: رعایت نکردن نظم و قانون و حقوق دیگران و نبود امنیت.

مهم ترین عامل ناآرامی انسان از نگاه قرآن، کفر و بی ایمانی اوست؛ سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أشْرَکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَ مَأوَاهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَی الظَّالِمِينَ؛[12] به زودى در دل هاى كسانى كه كفر ورزيده اند، بيم خواهيم افكند؛ زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده اند كه [خداوند] بر [حقانيت] آن، دليلى نازل نكرده و جايگاهشان، آتش است و جايگاه ستمگران، چه بد است.

در مقابل، مهم ترین عامل ایجاد آرامش، ایمان و در پی آن، تقواست؛ ألاَ إِنَّ أوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَ کَانُوا يَتَّقُونَ؛[13] آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه اندوهگين مى شوند؛ همانان كه ايمان آورده و پرهيزکارى ورزيده اند.

عوامل ایجاد آرامش در قرآن

احساس امنیت و آرامش، در آیات قرآن و روایات اهل بیت-علیهم السلام- در سطح وسیعی مورد توجه قرار گرفته حتی نگاهی قدسی به این مقوله شده است و آرامش، فقط از سوی خداوند بر بندگان مؤمن وارد می شود؛ هُوَ الَّذِي أنْزَلَ السَّکِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْضِ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَکِيماً؛[14] اوست آن كس كه در دل هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند. و سپاهيان آسمان ها و زمين از آنِ خداست و خدا همواره داناى سنجيده كار است.

آیه، به صراحت منشأ آرامش را فقط خداوند می داند. بنابراین، سایر عوامل آرامش، به صورت مستقل عمل نمی کنند؛ بلکه بر اساس اذن الهی رخ می دهند؛ مثلاً همسر، در نگاه قرآن عامل آرامش است؛ اما طبق آیه 21 سوره روم، ازدواج، از آیات الهی است و خداوند است که بین دو زوج مودت و رحمت ایجاد می کند؛ وجَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ اوست که ميانتان دوستى و رحمت نهاد. شب نیز عامل آرامش است؛ اما خداست که آن را موجب آرامش قرار داده: جَعَلَ اَللَّيْلَ سَكَناً؛[15] اوست که شب را مایه آرامش قرار داده است.

بنابراین، توقع آرامش از اسباب دنیایی، انتظاری بیجاست. از دنیا نمی توان به آرامش رسید؛ اما در دنیا با اسباب آسمانی و با لطف الهی می شود به آرامش دست یافت. در حدیث آمده است:

أوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ علیه السلام يَا دَاوُدُ إِنِّي وَضَعْتُ خَمْسَةً فِي خَمْسَةٍ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي خَمْسَةٍ غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُونَهَا؛ وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا يَجِدُونَهُ، وَضَعْتُ الْعِزَّ فِي طَاعَتِي وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا يَجِدُونَهُ، وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا يَجِدُونَهُ، وَ وَضَعْتُ رِضَايَ فِي سَخَطِ النَّفْسِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي رِضَا النَّفْسِ فَلَا يَجِدُونَهُ، وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِي الْجَنَّةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهَا فِي الدُّنْيَا فَلَا يَجِدُونَهَا؛[16]

خداوند به حضرت داود-علیه السلام- وحی فرستاد: پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم و مردم در پنج چیز دیگر دنبال آن می گردند و آن را نمی یابند: علم را در گرسنگی و تلاش قرار دادم و مردم آن را در سیری و راحتی می یابند و آن را به دست نمی آورند. عزت را در اطاعت خودم قرار دادم و مردم آن را در خدمت پادشاه می جویند و بدان نمی رسند. من بی نیازی را در قناعت قرار دادم و مردم آن را در کثرت مال دنبال می کنند و آن را نمی یابند. رضایتم را در ناراحتی و نافرمانی نفس قرار دادم و مردم آن را در خشنودی نفس می جویند و به آن نمی رسند. راحتی و آرامش را در بهشت قرار دادم و مردم آن را در دنیا پی جویی می کنند و آن را نمی یابند.

قرآن کریم در آیات نورانی خود استقامت، اقامه نماز، انفاق، ایمان، باران، پرداخت زکات، تسلیم، تقوا، توکل، خواب، دعا، دلداری، دوستی با خدا، ذکر الهی، زمین، شب، عمل صالح، قصه انبیا، مائده آسمانی، مسکن، مشاهده حقایق، ملائکه، نزول تدریجی قرآن، وعده الهی، وفای به عهد، هدایت پذیری، همسر، مکه، قبول تقدیر الهی و یا کمک به دیگران را از جمله عوامل آرمش بخش مطرح می کند.

در ادامه، به برخی عوامل کلیدی که مایه آرامش می شوند، اشاره می کنیم:

1. ایمان به خداوند و یاد او

در نگاه قرآن، مهم ترین عامل مشکلات روحی، از خودبیگانگی و نداشتن تکیه گاه محکم و قوی است که به از خدابیگانگی می انجامد و مهم ترین عامل پوچی انسان به حساب می آید. قرآن راه برون رفت از این مشکل را ایمان به: خداوند، غیب، ملائکه، پیامبران و کتب آسمانی می داند؛ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أولئِکَ لَهُمُ الْأمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛[17] كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده اند، برای آنان ايمنى است و ايشان راه يافتگان اند.

روشن است که تنهایی و نداشتن تکیه گاه محکم، باعث ایجاد ترس و اضطراب می شود و چه تکیه گاهی از قدرت ماندگار الهی در این عالم قوی تر است؟ مهم آن است که پذیرش خداوند، تنها لقلقه زبان نباشد؛ چنان که آیه فوق می فرماید نباید ایمان بدون عمل صالح و همراه با ظلم باشد. قرآن کریم در 39 آیه، همراه ایمان، عمل صالح را مطرح ساخته و تأکید نموده ایمانی نافع خواهد بود که با عمل همراه گردد؛ از جمله، آیه 62 سوره بقره.

ذکر خداوند که در پیِ ایمان مورد سفارش قرار گرفته، نقش مهمی در ایجاد آرامش دارد. قرآن در این باره می فرماید: الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ألاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛2 همان كسانى كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مى گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد.

علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرماید:

پس، هر قلبى، به طورى كه جمعِ مُحلّا به الف ولام (القلوب) افاده مى كند، با ذكر خدا اطمينان مى يابد و اضطرابش تسكين پيدا مى كند. آرى، اين معنا حكمى است عمومى كه هيچ قلبى از آن مستثنا نيست؛ مگر اينكه كار قلب به جايى برسد كه در اثر ازدست دادن بصيرت و رشد، ديگر نتوان آن را قلب ناميد. چنين قلبى، از ذكر خدا گريزان و از نعمت طمأنينه و سكون محروم خواهد بود؛ همچنان كه فرموده: "فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛ ديدگان كور نمى شود؛ ولي دل هايى كه در سينه هاست، كور مى گردد." 3

چند نکته قرآنی در مورد ذکر

الف. در آیه یادشده، تقدیم بذکر بر فعل تطمئنّ که مفید حصر است، نشان می دهد که فقط یاد خدا انسان را آرامش می دهد؛ نه چیز دیگر.

ب. نتیجه یاد خدابودن این است که او نیز یاد ما خواهد نمود؛ فَاذْکُرُونِي أذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِي وَ لاَ تَکْفُرُونِ ؛[18] پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكرانه ام را به جاى آريد و مرا ناسپاسى نكنيد.

ج. قرآن از مؤمنان می خواهد که بسيار به یاد خدا باشند؛ يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِيراً؛[19] اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را ياد كنيد، يادى بسيار.

در آیه ای دیگر می خوانیم: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِي نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ وَ لاَ تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ ؛[20] و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بدون صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش.

امیر مؤمنان-علیه السلام- در دعای کمیل از خدا می خواهد که تمام اوقات ایشان به یاد حق آباد باشد؛ أسْألُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أعْظَمِ صِفَاتِكَ وَ أسْمَائِكَ أَنْ تَجْعَلَ أوْقَاتِي مِنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَة. [21]

د. از نگاه قرآن، مهم ترین مانع یاد خداوند که آرامش انسان را به هم می ریزد، دنیاطلبی و هواپرستی است؛ وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَيْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أمْرُهُ فُرُطاً؛[22] و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [و] خشنودى او را مى خواهند، شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته ايم و از هوس خویش پيروى كرده و [اساس] كارش بر زياده روى است، اطاعت مكن.

پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه و آله- می فرماید: الرَّغْبَةُ فِي الدُّنْيَا تُكْثِرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ؛[23] تمایل به دنیا، اندوه و غصه انسان را زیاد می کند اما زهد در دنیا، قلب و بدن را راحت و آرام می سازد.

منظور از دنیا در نگاه قرآن، آسمان و زمین و دریا و صحرا و یا پول و خانه نیست؛ بلکه شئون اعتباری آن، مانند فخرفروشی و زیادت طلبی در اموال و اولاد است که دنیا به شمار می آید و مورد نکوهش قرآن قرار دارد. (حدید/ 20) قرآن کریم هشدار می دهد که مراقب باشید اموال و اولادتان، شما را از یاد خدا غافل نسازد. (منافقون/ 9)

هـ. قرآن کریم نابینایی دل و قرارگرفتن در فشار و تنگنای زندگی را، جزء آثار غفلت از یاد خدا می داند و می فرماید: وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ أعْمى؛[24] و هرکس از یاد من اعراض کند، همانا [در دنیا] زندگی اش تنگ شود و روز قیامت او را نابینا محشور کنیم. بنابراین، اطمینان، حیات و شفای قلب، از جمله آثار ذکر می باشد.

و. قرآن کریم به برخی مصادیق ذکر به عنوان ذکر خاص اشاره نموده است؛ از جمله:

ـ قرآن:

خدواند فرموده: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ؛[25] بى ترديد، ما قرآن را به تدريج نازل كرده ايم و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.

پس برای کسب آرامش، باید با قرآن مأنوس بود. سعد بن طریف از امام باقر-علیه السلام- و ایشان از پیامبر-صلی الله علیه و آله- نقل می کند:

مَنْ قَرَأ عَشْرَ آيَاتٍ فِي لَيْلَةٍ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ وَ مَنْ قَرَأ خَمْسِينَ آيَةً كُتِبَ مِنَ الذَّاكِرِينَ وَ مَنْ قَرَأ مِائَةَ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْقَانِتِينَ وَ مَنْ قَرَأ مِائَتَيْ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْخَاشِعِينَ وَ مَنْ قَرَأ ثَلَاثَ مِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ مَنْ قَرَأ خَمْسَمِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْمُجْتَهِدِينَ... ؛[26]

هرکس ده آیه در شب بخواند، از غافلان نخواهد بود و هرکه پنجاه آیه بخواند، از ذاکران محسوب می گردد. هرکس صد آیه بخواند، از فرمان برداران خواهد بود و هرکه دویست آیه بخواند، از خشوع کنندگان است. هرکس سیصد آیه بخواند، از رستگاران است و هرکه پانصد آیه بخواند، از تلاش کنندگان خواهد بود... .

آیت الله جوادی آملی در مورد ذکربودن قرآن می فرماید:

سراسر قرآن، ياد خداست. بر اين اساس، تلاوت و تعليم و تعلم قرآن، مطالعه و تدريس و نگارش معارف قرآني، استنباط احكام فقهي از آيات الاحكام و هر آنچه به قرآن بازگردد، ذكرالله است. البته اين ذكر هم درجاتي دارد؛ كسي كه قرآن كريم را تلاوت مي كند، در حال ذكر لساني است و آن كه معارف قرآني را در دل مي پروراند، به ذكر قلبي مشغول است. هر فرد به حسب درجه خاص خود و به اندازه اي كه در خدمت قرآن است، از آن فيض مي برد و به ياد حق بوده و به همان اندازه بيناست. [27]

فیض کاشانی نقل می کند:

زنِ زیبایی چشمش به جوانی زیبا که همواره ملازم مسجد کوفه بود، افتاد و دلباخته او شد. چند بار سر راه او را گرفت تا نظرش را جلب کند؛ اما جوان به او توجه نمی کرد. روزی به او گفت: تمام وجودم را محبت تو گرفته. در کار من و خودت، خدا را منظور دار! جوان به منزل آمد و نامه ای به وی نوشت که ای بانوی محترم! بدان بار اوّل که بنده معصیت می کند، خداوند حلم می ورزد و بار دوم، پرده پوشی می کند؛ اما اگر بنده لباس معصیت بر تن کند، غضب می کند و آیه: يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ؛[28] [خدا] نگاه هاى دزدانه و آنچه را كه دل ها نهان مى دارند، مى داند ، مرا به خود مشغول کرده است.

چند روز بعد، زن آمد و گفت: ای جوان! بین من و تو دیگر ملاقاتی نخواهد بود. گریه شدیدی نمود و گفت: بر من منّت بگذار و مرا موعظه ای کن. جوان این آیه را خواند: وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ؛ و اوست كسى كه شبانگاه، روح شما را [هنگام خواب] مى گيرد و آنچه را در روز به دست آورده ايد، مى داند. زن سرش را پایین انداخت و گریه شدیدی نمود. سپس به منزل آمد و ملازم عبادت شد تا اینکه با اندوه درگذشت.[29]

ـ نماز:

قرآن کریم می فرماید: يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِکُمْ خَيْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ؛[30] اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون براى نماز جمعه ندا داده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد و دادوستد را واگذاريد. اگر بدانيد، اين براى شما بهتر است.

برجسته ترین اثر نماز یاد خداست؛ اَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِي؛[31] به ياد من نماز را برپا دار.

پیامبر بزرگوار اسلام-صلی الله علیه و آله- فرمود: يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ فَرَحَاتٌ لِلْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا: لِقَاءُ الْإِخْوَانِ وَ الْإِفْطَارُ فِي الصِّيَامِ وَ التَّهَجُّدُ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ؛ [32] ای علی! سه شادی برای مؤمن در دنیا وجود دارد؛ دیدار دوستان و برادران، افطار در [غروب] روزه و شب زنده داری در آخر شب.

ـ دعا:

يكي از مصاديق مهم ذكر، دعاست. ازاين روست كه از دعا به عنوان مخ عبادت ياد شده است. انبيا و اولياي خدا، به وسیله دعا با خداوند ارتباط برقرار مي كنند.

دعا، راه ارتباط با خدا هنگام بروز مشکلات و نگرانی ها (بقره/186) و مصداق یاد خدا و نوعی عبادت و خضوع و بندگی است. آن که از دعا و بندگی حق سر باز زند، باید در انتظار آتش جهنم باشد. (غافر/60) افزون بر این، مقاماتی نزد خداوند است که بدون دعا نمی توان به آنها رسید.[33]

هنگامی که انسان ببیند گوشی شنوا برای شنیدن دردهای او وجود دارد و حتماً پاسخ او را می دهد، به آرامش می رسد؛ به خصوص اینکه می داند کسی که مورد نجوای اوست، بر هر چیزی قادر است و توان برطرف کردن دردها و برآوردن حاجت های او را دارد. قرآن داستان پُرفرازونشیب حضرت ایوب-علیه السلام- را نقل نموده، نتیجه صبر و دعای ایشان را بیان می کند:

وَ أيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أنْتَ أرْحَمُ الرَّاحِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْنَاهُ أهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ ذِکْرَى لِلْعَابِدِينَ؛[34] و ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد: به من آسيب رسيده است و تويى مهربان ترين مهربانان. پس [دعاى] او را اجابت نموديم و آسيب وارده بر او را برطرف كرديم و كسان او و نظيرشان را همراه با آنان، [دوباره] به وى عطا كرديم؛ [تا] رحمتى از جانب ما و عبرتى براى عبادت كنندگان [باشد].

امام صادق-علیه السلام- می فرماید: كَانَ أبِي إِذَا حَزَنَهُ أمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ ثُمَ دَعَا وَ أمَّنُوا؛ پیوسته این گونه بود که هرگاه چیزی پدرم را اندوهگین می ساخت، امر می نمود زنان و کودکان جمع شوند. سپس دعا می کرد و آنها آمین می گفتند. [35]

امیر مؤمنان-علیه السلام- می فرماید: ادْفَعُوا أمْوَاجَ الْبَلَاءِ عَنْكُمْ بِالدُّعَاءِ قَبْلَ وُرُودِ الْبَلَاء؛[36] گرفتاری های پی درپی را پیش از ورود، با دعا دفع کنید.

دعا، راه رهایی از غربت و تنهایی، مایه آرامش دل، موجب تقرب به خدا و بهترین وسیله بازیابی خود است.[37]

خداوند در پاسخگویی به دعاکنندگان، با لطافت تمام هفت بار خودش را مطرح می کند و انسان ها را بندگان خودش می داند. فقط شرط استجابت، ایمان و انجام فرامین اوست؛ وَ إِذَا سَألَکَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ؛[38] و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو] نزديكم و دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم. پس، [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند. باشد كه راه يابند.

2. رضايت مندي از قضا و قدر الهی

بسیاری از ناامیدی ها و ناراحتی ها، نتیجه رویدادهای ناخوشایند زندگی است که باعث سلب آرامش انسان می شود؛ رویدادهایی که گاه آدمي سهمی در ایجاد آن نداشته، بر اساس حکمت و مصلحت خداوند، به دلایلی از جمله امتحان انسان ها، اتفاق می افتد. قرآن در این میدان، بحث قضا و قدر و تسلیم در مقابل آن را مطرح می سازد. باید با کمال شهامت بپذیریم که نه آمدن سختی ها در اختیار ماست و نه رفتن آنها؛ بلکه آنچه به دست ماست، واکنش ما در برابر موقعیت های ناخوشایند است؛[39] چنان که قرآن کریم می فرماید: بَلَى مَنْ أسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛[40] آرى، هركس خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد.

پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه و آله- فرمود: مَنْ وَثِقَ بِأنَ مَا قَدَّرَ اللَّهُ لَهُ لَنْ يَفُوتَهُ اسْتَرَاحَ قَلْبُهُ؛[41] هرکس اطمینان کند که آنچه خداوند برای او مقدر کرده، از او فوت نمی شود، قلبش راحت و آرام می گردد.

لقمان حکیم در اندرزهایش به فرزند خود می گوید:

يَا بُنَيَّ أحُثُّكَ عَلَى سِتِّ خِصَالٍ لَيْسَ مِنْ خَصْلَةٍ إِلَّا وَ هِيَ تُقَرِّبُكَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تُبَاعِدُكَ مِنْ سَخَطِهِ. الْأُولَى أنْ تَعْبُدَ اللَّهَ وَ لَا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ الثَّانِيَةُ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ فِيمَا أحْبَبْتَ وَ كَرِهْتَ وَ الثَّالِثَةُ أنْ تُحِبَّ فِي اللَّهِ وَ تُبْغِضَ فِي اللَّهِ وَ الرَّابِعَةُ تُحِبُّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهُ لَهُمْ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ الْخَامِسَةُ تَكْظِمُ الْغَيْظَ وَ تُحْسِنُ إِلَى مَنْ أسَاءَ إِلَيْكَ وَ السَّادِسَةُ تَرْكُ الْهَوَى وَ مُخَالَفَةُ الرَّدَى؛[42]

فرزندم! تو را به شش خصلت تشویق می کنم که تو را به رضایت الهی نزدیک می نماید و از ناراحتی اش دور می سازد: 1. خدا را عبادت کن و چیزی را برای او شریک نگیر؛ 2. به قضای الهی در چیزهایی که دوست داری و دوست نداری، راضی شو؛ 3. برای خدا دوست داشته باش و برای او بغض به دل گیر؛ 4. برای مردم آنچه را برای خود دوست داری، دوست داشته باش و برای آنها هرچه را برای خود نمی پسندی، نپسند؛ 5. خشم خویش فروگیر و به هرکس به تو بدی نموده، خوبی کن؛ 6. با هوا و هوس و پستی مخالفت بورز.

حضرت علی-علیه السلام- می فرماید: مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فِي يَدِ غَيْرِهِ؛[43] هرکس به آنچه خدا تقسیم نموده، راضی باشد، بر آنچه در دست دیگران است، غمگین نخواهد شد.

مصداق بارز راضی به قضای الهی، وجود مبارک حضرت سیدالشهداء-علیه السلام- است که در آخرین لحظات عمر پُربارشان، سر بر خاک بندگی نهاده، فرمود: إلهى رِضىً بقَضائِك لا معبودَ سِواك؛[44] خدايا، به خواسته ات راضي ام و معبودي جز تو نيست.

3. توبه و اميدواري

از جمله مواقعی که انسان دچار ناآرامی و اضطراب می شود، پس از ارتکاب گناهان و گرفتارشدن به عذاب وجدان و احساس گناه است که گاهی طبق روایات، اندوه طولانی به بار می آورد.

امام صادق-علیه السلام- می فرماید: كَمْ مِنْ صَبْرِ سَاعَةٍ قَدْ أوْرَثَتْ فَرَحاً طَوِيلًا وَ كَمْ مِنْ لَذَّةِ سَاعَةٍ قَدْ أوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلاً؛[45] چه بسا ساعتی تحمل و صبر، شادی طولانی به دنبال دارد و چه بسیار لذت گذرا که اندوه طولانی به جای می گذارد.

فکر اینکه چه عذاب سختی در انتظار انسان است و نیز ترس از رسواشدن نزد مردم، شب و روزِ آدمی را پُر از دلهره و تشویش می کند و تنها عامل آرامش بخش، گذشت خداوند از خطای انسان و پوشاندن گناه اوست. آیات بسیاری در قرآن به این حقیقت اشاره می کند که خداوند به اقتضای ستّاریت و غفوریت خود، بندگانش را مشمول لطف خویش قرار داده، راه بازگشت را برای آنان باز می گذارد حتی به ایشان بخشش تمام گناهان و جبران و تبدیل آنها به نیکی ها را وعده می دهد؛ چنان که فرموده:

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أسْرَفُوا عَلَى أنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ؛[46] بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده روى روا داشته ايد! از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مى آمرزد كه او، خود آمرزنده مهربان است. [47]

4. اعمال صالح

به یقین، تکالیف الهی در قالب انجام واجبات و ترک محرمات، جدای از امتحان بندگی ما، نقش مهمی در ایجاد آرامش انسان خواهد داشت. قرآن به ما دستور می دهد که از نماز و روزه کمک بگیریم. (بقره/45) خداوند در قرآن، هم ایمان را از مؤمنان طلب می کند و هم عمل صالح را از ایشان انتظار دارد. در نگاه قرآن، هم حُسن فعلی و هم حُسن فاعلی، هر دو، راه رسیدن به سعادت و آرامش است. گناه، خسران آور و اضطراب زاست؛ اما انجام اعمال صالح، آرام بخش مي باشد. ازاين روست كه انسان با انجام دستورات خداوند، آرامش پيدا مي كند.

امام صادق-علیه السلام- برای زدودن غم وغصه ها می فرماید:

مَا يَمْنَعُ أحَدَكُمْ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ غَمٌ مِنْ غُمُومِ الدُّنْيَا أنْ يَتَوَضَّأ ثُمَّ يَدْخُلَ الْمَسْجِدَ فَيَرْكَعَ رَكْعَتَيْنِ يَدْعُو اللَّهَ فِيهِمَا أمَا سَمِعْتَ اللَّهَ يَقُولُ : وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛[48] چه چیزی مانع می شود که وقتی غم و غصه ای از غصه های دنیا بر یکی از شما وارد شد، وضو بگیرد و سپس به مسجد برود و دو رکعت نماز بخواند و از خدا بخواهد. آیا نشنیده ای که خداوند می فرماید: از نماز و روزه کمک بگیرید.

در آیات و روایات اسلامی، آرامش دادن به دیگران به عنوان یک عمل صالح، عامل مهمی در دستیابی به آرامش حقیقی در زندگی است. امیر مؤمنان-علیه السلام- به کمیل بن زیاد می فرماید:

يَا كُمَيْلُ! مُرْ أهْلَكَ أنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ الْمَكَارِمِ وَ يُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ الْأصْوَاتَ مَا مِنْ أحَدٍ أوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِكَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي انْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ الْإِبِل؛[49]

ای کمیل! خانواده ات را دستور ده که روزها را در به دست آوردن بزرگواری، و شب ها را در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایی که تمام صداها را می شنود، هرکس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی، لطفی بر او قرار دهد که هنگام مصیبت، چون آب زلالی بر او ببارد و تلخی مصیبت را بزداید؛ چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازد.

همان گونه که اعمال عبادی و عمل صالح باعث آرامش انسان است، گناه نیز موجب سلب آرامش می شود. رسول گرامي اسلام-صلی الله علیه و آله- در پاسخ به وابصة بن معبد که از نیکی و گناه سؤال کرده بود، فرمود:

... الْبِرُّ مَا اطْمَأنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ وَ الْبِرُّ مَا اطْمَأنَّ بِهِ الصَّدْرُ وَ الْإِثْمُ مَا تَرَدَّدَ فِي الصَّدْرِ وَ جَالَ فِي الْقَلْب؛[50] نیکی، آن چیزی است که نفس و سینه آدمي به واسطه آن آرامش می یابد و گناه، چیزی است که در سینه انسان شک ایجاد می کند و در قلب جولان می دهد.

نتیجه انجام درست تکالیف الهی و بندگی خالصانه خداوند، رسیدن به آرامش ابدی است؛ چنان که امام راحل-رحمه الله- در وصیت نامه خود فرموده اند:

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. [51]

 

منبع: ره توشه رمضان 1394

 

پی نوشت:

--------------------------------

*مدرّس دانشگاه تفرش و کاشان.

[1]. انعام، آیه 82.

[2]. علی اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، ج 1، ص 98.

[3]. حسن انوری، فرهنگ سخن، ج 1، ص 74.

[4]. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 1، ص 153.

[5]. احمد ابن فارس، معجم مقايیس اللغه، ج 3، ص 88.

[6]. محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 211.

[7]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص 524.

[8]. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 1، ص 158.

[9]. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 10، ص 214.

[10]. علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 128 .

[11]. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 10، ص 211.

[12]. آل عمران، آیه 151.

[13]. يونس، آیه 62 ـ 63.

[14]. فتح، آیه 4.

[15]. انعام، آیه 96.

[16]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 75، ص 453.

[17]. أنعام، آیه 82.

2. رعد، آیه 28.

3. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 355.

[18]. بقره، آیه 125.

[19]. احزاب، آیه 41.

[20]. اعراف، آیه 205.

[21]. دعاي كميل.

[22]. کهف، آیه 28.

 

[23]. شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 73.

[24]. طه، آیه 124.

[25]. حجر، آیه 9.

[26]. کلینی، الکافی، ج 2، باب ثواب قرائة القرآن، ص 612.

[27]. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 7، ص 532.

[28]. غافر، آیه 19.

[29]. ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 5، ص 188.

[30]. جمعه، آیه 9.

[31]. طه، آیه 14.

[32]. شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 125.

[33]. کلینی، الکافی، ج 2، ص 466.

[34]. انبیاء، آیه 83 ـ 84.

[35]. کلینی، الکافی، ج 2، ص 487.

[36]. شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 621.

[37]. علی احمد پناهی، راهکارهای ایجاد آرامش روان در زندگی فردی از منظر روایات ، مجله معرفت، ش 75، ص 19.

[38]. بقره، آیه 186.

[39]. عباس پسندیده، رضایت از زندگی، ص 247.

[40]. بقره، آیه 112.

[41]. علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم و المواعظ، ص 438.

[42]. محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج 2، ص 163.

[43]. تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم ودرر الکلم، ص 367.

[44]. محمد بن ابراهیم شیرازی (ملا صدرا)، شرح اصول کافی، ج 1، ص 9.

[45]. شیخ مفید، الامالی، ص 42.

[46]. زمر، آیه 53.

[47]. شیخ عباس قمی در اواخر کتاب منازل الآخره داستان هایی از توبه کنندگان را نقل می کند که خواندنی است.

[48]. حرّ عاملی، وسائل الشيعه، ج 8، ص 138.

[49]. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص 513.

[50]. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 166.

[51]. روح الله موسوی خمینی، وصیت نامه سیاسی ـ الهی.

دیدگاه‌ها

ناشناس 14:01 - 1395/10/27

وفقك الله بتوفيقه

ناشناس 02:12 - 1396/04/23

عالی بود خدا خیرتون بده

ناشناس 02:13 - 1396/04/23

عالی بود

احمد.s 03:47 - 1397/04/26

باسلام/ امواتهم بیامرز ازینکه آنقدر که شایسته اید تعریفتان را بدهم ترسیدم، که تعریف مانعیست خود عظیم در راه بندگی پیروز/ یاحق

ناشناس 18:13 - 1399/10/30

عالی بود

م ب 08:57 - 1402/02/02

متشکرم از زحماتتون خدا قوت

قا کر 08:06 - 1402/03/16

خوب من هرچه به یاد خدا می افتم دلم آرام میگیرد

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.