اوضاع سیاسی دوران امام هادی علیه السلام

تاریخ انتشار:
اگر چه اقتدار حکام اسلامی در بیرون از مرزها به ایجاد تمدن بزرگ اسلامی انجامید، اما در درون مرزهای اسلامی، حاکمان از حقیقت اسلام فاصله گرفته بودند و دین داران حقیقی مجال حرکت و هدایت مردم را نداشتند.
امام هادی علیه السلام

مقدمه
هفت سال از عصر امام علی النقی (ع) با حکومت معتصم خلیفه عباسی سپری شد. در این سال ها آن حضرت در مدینه منوّره به شدت تحت نظر بود و از رفت و آمد مردم با وی جلوگیری می شد. به دستور معتصم فردی را هم به عنوان معلم برای مراقبت از وی در محلی به نام صریا گمارده بودند. شیعیان در سامرّا و بغداد تحت مراقبت کامل قرار داشتند و در نهایت پنهان کاری و تقیه، با یک دیگر رفت و آمد می کردند.(1)
پس از مرگ معتصم به سال 227 هجری، خلافت به پسرش واثق رسید. وی شیوه مأمون را در برپایی مجالس بحث و مناظره دنبال کرد.
و سرانجام به سال 232 هجری به تحریک دو نفر از سرداران ترک کشته شد و برادرش جعفر (متوکل) به خلافت رسید.(2) وی فردی شراب خوار، تندخو و متعصب بود و با عقیده معتزله که قائل به خلق قرآن بودند، به شدت مخالفت می کرد و آن را کفر می دانست و در برابر آنان، دیدگاه احمدبن حنبل و اهل حدیث را تقویت می کرد.
متوکل به شدت با علویان و شیعیان دشمنی می ورزید؛ به طوری که زیارت عتبات را ممنوع کرد و دستور داد در سال 235 هجری مقبره امام حسین (ع) را در کربلا تخریب کنند.(3) در این ایام بسیاری از شیعیان گرفتار حبس و شکنجه و قتل شدند.
سرانجام متوکل در سال 247 هجری به دستور پسرش منتصر به دست ترکان کشته شد(4) و منتصر نیز بیش از شش ماه خلافت نکرد و مستعین نواده معتصم جانشین وی گردید.
در این روزها خلافت بازیچه دست سرداران ترک شده و فتنه، آشوب، ظلم و ستم، فقر و محرومیت، غارت و بی نظمی و خرید و فروش منصب ها همه جا را فرا گرفته بود.
مصر و خراسان و سیستان از دست خلفای عباسی بیرون رفت و یعقوب لیث صفاری در سیستان سربرآورد. در بغداد سرداران شورشی، مستعین را برکنار ساختند و به جای او به سال 252 هجری معتز عباسی را گماردند. وی نیز بر سر کشاکش قدرت میان سرداران ترک در سال 255 هجری جای خود را به محمد مهتدی پسر واثق داد.(5)
در ایام فتنه و آشوب خلافت عباسی، امام علی النقی (ع) در سامرّا به سر می برد و از نزدیک شاهد کشت و کشتار خلفا بود، چرا که آن حضرت را در سال 233 هجری به دستور متوکل به سامرّا آوردند.(6)
در این ایام آن حضرت به شدت تحت مراقبت بود و به سختی با یارانش ارتباط برقرار می کرد. رژیم عباسی از هرگونه تهمت و افترای ناروا نسبت به آن حضرت دریغ نداشت و به کوچکترین سعایت حسودان، آن حضرت را تحت بازجویی قرار می داد. متوکل حتی از تهدید و ارعاب آن حضرت ابایی نداشت؛ به گونه ای که روزی مراسم رژه در برابر امام علی النقی (ع) برقرار کرد و به آن امام گفت: تو را احضار کردم تا لشکریان ما را با تجهیزات آن ها تماشا کنی، و هدف او ترساندن امام و شیعیان و خاندان آن حضرت بود تا به حمایت از او قیام نکنند.
متوکل در ظاهر سعی می کرد که احترام امام هادی (ع) را به جا آورد، ولی در خفا علیه آن حضرت بسیار توطئه می کرد و از هیچ کوششی برای بدنام کردن شخصیت آن حضرت دریغ نمی ورزید. او هر چه تلاش کرد امام را به مجلس شراب بکشاند، موفق نشد. روزی از وی تقاضا کرد شراب بیاشامد، ولی آن حضرت فرمود: «تاکنون گوشت و خونم به شراب آلوده نشده است». متوکل تلاش کرد که برادر لاابالی وی موسی را آلوده سازد تا دست آویزی علیه آن حضرت بیابد، ولی اجل به او مهلت نداد. متوکل همه این راه ها را طی کرد، امام ناکام ماند. سرانجام امام هادی (ع) را به دست حاجب خود سپرد و دستور قتل او را صادر کرد، ولی با مرگ متوکل به دست ترکان، امام از چنگال وی رهایی یافت.(7)
پس از متوکل فرزندش منتصر بر سر کار آمد و این خود سبب شد که فشار حکومت بر خاندان علوی از جمله امام هادی (ع) کاهش یابد. گرچه در بلاد مختلف، فشار دولت مردان بر شیعیان هم چنان ادامه داشت. کاهش نسبی اختناق، سازماندهی شیعیان را در بلاد مختلف تقویت کرد و هر زمان که یکی از وکلای امام در شهرها دستگیر می شد، آن حضرت شخص دیگری را به جای وی برمی گزید. شیخ کلینی می نویسد: عملیات تعقیب و دستگیری بر پیروان امام هادی (ع) اثر نامطلوبی داشت.
به عنوان نمونه، محمدبن حجر به قتل رسید و املاک سیف بن لیث مصادره شد و هم زمان در عراق، برخی از پیروان امامهادی (ع) که ساکن سامرّا بودند، دستگیر شدند و ایوب بن نوح، وکیل آن حضرت در کوفه، تحت تعقیب قاضی شهر قرار گرفت.(8)
شیعیان از دیر باز، یعنی از زمان امامت امام رضا (ع) در مناصب حکومتی نفوذ یافته بودند و در مناسبت های لازم به شیعیان کمک می کردند. روشن است که این افراد بسیار مخفیانه عمل می کردند، زیرا در غیر این صورت خلفا پی به ماهیت آنان می بردند و آن ها را تحت فشارهای شدید قرار می دادند و سرانجام طردشان می کردند و مقرّری شان را قطع می کردند.(9)
در دوره امام هادی (ع) زیدیه نیز قیام های وسیعی در سرتاسر بلاد اسلامی به راه انداختند؛ از جمله در طبرستان حکومت شیعی تشکیل دادند، ولی زیدیه در مجموع به دلیل برخورد تندشان با امامیه از نظر ائمه مطرود بودند، اما برخی اوقات که در قیام خود صداقت و خلوص نیت نشان می دادند، شیعیان امامیه با آنان اظهار هم دردی می کردند.
ویژگی های عصر امام هادی (ع)
برخی از ویژگی های این دوره یا منحصر به فرد است و یا نسبت به دوره های قبل نمود بیش تری دارد. برخی از این ویژگی ها عبارت اند از:
1 - ضعف اعتقادی و رهبری دستگاه خلافت
با روی کار آمدن عناصر خودخواه و قدرت طلب عباسی و اعمال سیاست های چپاول گرانه شان و گسترش فساد و عیاشی در دایره حکومتی، به تدریج اعتماد مردم از حکومت سلب شد. رواج خوش گذرانی ها و شب نشینی های همراه با می گساری و آوازه خوانی در حکومت عباسی، نتیجه بیکاری و فراغت بال خلفا از امور اداری و سیاسی بود و از این رو، حکومت رنگ و بوی اسلامی نداشت. به دلیل ورود پارس نژادان و ترک ها به عرصه حکومتی و نظامی و اداری بنی عباس، روابط اجتماعی و سیاسی دستگاه دچار ضعف اعتقادی و بنیانی شده بود. آن چه برای اینان مطرح بود، پول و قدرت و زندگی بود، نه چیز دیگری.
2 - رخ دادهای طبیعی غیر منتظره
در این دوره، حوادث و رویدادهای طبیعی پی در پی و شگفت انگیزی رخ داد که در تاریخ وقایع به ثبت رسیده است. در شهر موصل بر اثر جاری شدن سیل عده زیادی از مردم جان خود را از دست دادند. در دامغان و نیشابور و اطراف آن، زمین لرزه های پی در پی و هول انگیزی هزاران نفر از مردم را به کام مرگ فرو برد.
در فارس، نور تابنده ای از ناحیه دریای سرخ برخاست و بدین منطقه امتداد یافت و نفس کشیدن را بر مردم دشوار ساخت و گروه زیادی از مردم، چارپایان و درختان از بین رفتند. در مصر نیز عده زیادی بر اثر زمین لرزه به هلاکت رسیدند و خسارات فراوانی به بار آورد.
در انطاکیه نیز همین اتفاق تکرار شد و اتفاقات ترسناک و مهیبی رخ داد که عده بسیاری از مردم در اثر ترس و وحشت به کام مرگ فرورفتند.
بدون شک وقوع این همه حوادث گوناگون آن هم در چند سال پیاپی در عصر خلافت خلفای شش گانه عباسی بی ارتباط با جنایات و مفسده های حاکمان ستمگر و فاسد آن زمان نبود.(10)
3 - محدود سازی فعالیت امام هادی (ع)
امام هادی (ع) در مدینه از چنان محبوبیتی برخوردار بود که هیچ قدرتی توان موضع گیری علیه آن حضرت را نداشت. اما رفت و آمدهای مردم از نقاط مختلف به خانه آن امام (ع) از دید جاسوسان و کارگزاران حکومتی پنهان نبود. عبدالله بن محمد، یکی از عاملان حکومت عباسی در مدینه و مکه، در نامه ای به متوکل از فعالیت های فرهنگی و مبارزاتی شیعیان خبرداد، ولی در پی آن امام نیز نامه ای مبنی بر دشمنی عبدالله با خاندان آن حضرت نوشت.(11)
متوکل پس از دریافت این نامه ها با سیاست چاپلوسانه خود نامه ای برای امام هادی (ع) فرستاد و یحیی بن هرثمه را مأمور رساندن نامه و انجام دستورهای مکتوب در نامه کرد. یکی از کاتبان متوکل به نام ابراهیم بن عباس این نامه را خطاب به امام هادی (ع) نوشت. در این نامه آمده است:
«امیرالمؤمنین به مقام و منزلت والای شما آگاه است و حق خویشاوندی را در مورد تو رعایت می کند و حق تو را لازم می داند... امیرالمؤمنین، عبدالله بن محمد را به دلیل جهالتش در حق تو و اتهام به تو، از مقامش در مدینه عزل کرد و به کارگزار جدیدش دستور داد که اکرام و احترام را در حق شما مبذول داشته و گوش به فرمان شما باشد.
و اما بدانید که امیرالمؤمنین مشتاق شماست و دوست دارد با شما تجدید عهد نماید و شما را از نزدیک زیارت کند. اگر شما نیز دیدار و ماندن نزد او را دوست دارید خود و خانواده و هر کس از کارگزاران و دوستان را که مایلید برگزینید و در فرصت مناسب نزد ما بیایید. زمان حرکت، انتخاب راه و چگونگی توقف در بین راه، همه در اختیار شماست.»(12)
آن چه از ظاهر این نامه برداشت می شود، رعایت نکات اخلاقی و جلب حسن ظن افکار عمومی با به کارگیری الفاظ دوستانه خطاب به امام است، ولی متوکل با ذکر عنوان «امیرالمؤمنین» و تکرار آن، حق حاکمیت بر جامعه اسلامی را از آن خود دانسته و امام را متوجه این حاکمیت نموده است. نکته قابل توجه دیگر در این نامه، اجباری بودن این سفر برای امام است تا جایی که حتی آن حضرت این مطلب را تصریح نمودند.
یحیی بن هرثمه، یکی از فرمانداران نظامی دستگاه خلافت که مأمور رساندن نامه و بررسی اوضاع سیاسی مدینه و بازرسی منزل امام (ع) و احضار او به سامرّا بود، وارد مدینه شد و با واکنش شدید مردم مواجه شد. چون مردم با شناختی که از متوکل و میزان کینه و دشمنی او به خاندان حضرت (ع) داشتند، احتمال قوی می دادند که جان امام (ع) در خطر باشد.
با این همه پیشوای دهم (ع) موضع گیری علنی علیه حکومت عباسی را به صلاح ندانست و همان سیاست منفی امام جواد (ع) و امام رضا (ع) را دنبال نمود.
امام هادی (ع) به همراه یحیی بن هرثمه و حدود 300 نفر سرباز از مدینه به سامرّا آمد و در آن جا تحت مراقبت جاسوسان متوکل قرار گرفت. البته با توجه به محدودیت ها و مشکلاتی که برای امام ایجاد شده بود فعالیت های اجتماعی و اعتقادی امام به طور کلی تعطیل نشد بلکه در قالب های دیگر ادامه یافت.
دوران امامت امام هادی (ع)
پس از شهادت حضرت امام جواد (ع) به واسطه فتنه ای که معتصم برنامه ریزی کرد و توسط امّ الفضل اجرا گردید، زمام هدایت به امام هادی (ع) سپرده شد. اگر به نحوه شهادت امامان شیعه تا زمان امامدهم توجه کنیم این تأسف را گریزی نیست که جز امام علی (ع) و حسین بن علی (ع) که به شمشیر کین به شهادت رسیدند، شهادت امامان دیگر مزوّرانه بوده است.
شهادت ابهام آمیز دیگر امامان به واسطه سمّ، بیان گر این موضوع است که هر یک از امامان مورد توجه خاص شیعیان بوده اند و حکومت از محوریت شدن آنان وحشت داشته است. دیگر این که واژه شهادت همواره در میان شیعیان از تقدیس ویژه ای برخوردار بوده است و حاکمان وحشت داشتند که این تقدیس در مورد امامان ظهور و نمود بیابد. به همین دلیل اگر به نحوه شهادت دیگر امامان توجه کنیم اکثر آنان به واسطه سمّ به شهادت رسیده اند.
سال تولد علی بن محمد هادی (ع) مقارن با لشکرکشی اعراب آفریقایی مسلمان به جزایر سیسیل بود. سیسیل در آن هنگام تحت حکومت روم شرقی اداره می شد اما حاکم آن جا «اومینوس» که به توطئه رومیان در مورد قتل خویش پی برده بود از مسلمانان کمک خواست و مسلمانان به کمک وی آمدند.
حضور مسلمانان در سیسیل باعث شد که آنان متوجه ایتالیا شده و بر جنوب آن مسلط شوند و تا پشت دروازه روم پیش رفتند و دو کلیسای پطرس و وبولس را فتح کردند. این روزگار یعنی اوایل قرن سوم هجری اوج پیشرفت مسلمانان و کشورگشایی سرداران اسلام است.
اگر چه اقتدار حکام اسلامی در بیرون از مرزها به ایجاد تمدن بزرگ اسلامی انجامید، اما در درون مرزهای اسلامی، حاکمان از حقیقت اسلام فاصله گرفته بودند و دین داران حقیقی مجال حرکت و هدایت مردم را نداشتند.

 

منبع: معارف اسلامی - زمستان سال 1387 شماره 74 - فعالیت های علمی و فرهنگی امام هادی (ع)
--------------------------------
پی نوشت:
1) شیخ مفید، الارشاد، ص 286.
2) تاریخ طبری، ج 7، ص 341.
3) همان، ص 365.
4) همان، ص 397.
5) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 505.
6) نوبختی، فرق الشیعه، ص 135.
7) تاریخ سیاسی غیبت امام زمان (عج)، ص 89.
8) کشف الغمّه، ج 2، ص 381 - 394.
9) رجال النجاشی، ص 313.
10) دهمین خورشید امامت، ص 39.
11) دهمین ستاره، ص 34.
12) دهمین ستاره، ص 35 و دهمین خورشید امامت، ص 66.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.