فعالیت ها و اقدامات امام هادی علیه السلام - 1

تاریخ انتشار:
معتصم عباسی شهر سامرّا را در سال 221 ه. ق در شمال بغداد برکناره شرقی دجله ساخت و آن را مقرّ سپاه خود و پایتخت خلافتش قرار داد. به همین دلیل این شهر به عسکر (پادگان) معروف شد و امام علی (ع) حضرت هادی (ع) را به دلیل سکونت در این شهر عسکری نامیدند...
امام هادی علیه السلام

فعالیت های مخفی
الف - ارتباط با شیعیان: هدایت شیعیان، کمک به آن ها و پاسخ گویی به مسائل آن ها به طرق مختلف؛
ب - تجدید نظر در شبکه ارتباطی وکالت: امام برای ارتباط با پیروان خود شبکه ارتباطی وکالت را به وجود آورده بود. موکلان از طرف امام مأمور بودند که به سؤالات فقهی و عقیدتی... شیعیان پاسخ داده و بعد از دریافت وجوهات و سؤالات بی پاسخ آن را خدمت امام برسانند.
اتمام فعالیت های فرهنگی
الف - نشر فرهنگ اهل بیت: از فعالیت های مهم امام هادی (ع)، احیای فرهنگ ولایت بود. اشاره به واقعه تاریخی غدیر و فضایل و مناقب حضرت علی (ع) و بیان زیارت جامعه کبیره، از جمله این فعالیت ها بود.
ب - بیان مسائل فقهی جامعه: اگر چه سهی خلفا بر این بود که به وسیله علمای درباری مردم را از رجوع به سرچشمه ولایت دور سازند ولی باز هم اتفاق می افتاد که خود ناچار می شدند خدمت امام رسیده و از آن حضرت استفاده کنند.
ج - پاسخ گویی به شبهات کلامی: در زمان امام هادی (ع) مکتب های عقیدتی و فکری فراوانی وجود داشت که از اساس پوچ بودند ولی طرفدارانی داشتند و در تشیع نیز نفوذ کرده بودند که امام با پاسخ گویی به آن ها مسلمانان را از خطر این شبهات برحذر می داشتند.
پس از درگذشت معتصم، واثق فرزند وی به خلافت رسید. واثق، فردی بی کفایت و دائم الخمر و پرخور و در امور مملکت داری بی تجربه بود و از مسائل اجتماعی، اطلاعی نداشت. به همین دلیل به علویان سخت گیری نمی کرد و آل ابی طالب در زمان او در سامرّا گرد آمدند و تا حدودی در آسایش به سر بردند و به فعالیت های خود انسجام بیش تری بخشیدند.
هنگامی که متوکل بر مرکب خلافت سوار شد، صحنه سیاست، رنگ دیگری به خود گرفت و عرصه بر امام (ع) و پیروانش تنگ گشت. ابو فرج اصفهانی این گونه گزارش می کند: «بد رفتاری متوکل با علویان، از تمام خلفای عباسی بدتر بود و ستمی که از ناحیه او بر آنان روا داشته شد، در دوره هیچ کدام از عباسیان دیده و گزارش نشده است.»(1)
امام هادی (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش، در محیطی بسیار سخت و در وضعی بسیار دشوار می زیست. او پیوسته تحت نظر حکومت های جور بود و سعی دستگاه حاکم بر آن بود که حضرت با پایگاه های مردمی و افراد جامعه تماسی نداشته باشد.
حمله به یاران امام (ع) و پایگاه های او و آزردن آنان و از میان برداشتن آثار شیعیان باعث شد تا امام (ع) از پایگاه های خود دور شود و از پیروزی ناامید گردند. او به این اعمال دست زد و به اندازه ای از زشت کاری پیش رفت که قبر حضرت امام حسین (ع) را ویران کرد و آثار آن را از میان برد.(2)
روش های مبارزاتی امام هادی (ع)
روش های حکیمانه و کمالات علمی و معنوی امام هادی (ع) سبب شد که آن بزرگوار در میان کارگزاران حکومت و دولت مردان عصر خویش محبوبیت خاصی پیدا کند؛ مثلاً هنگامی که هرثمه آن حضرت را وارد بغداد کرد، اسحاق بن ابراهیم طاهری که والی بغداد بود، به او گفت: «تو متوکل را می شناسی که چقدر فرد خبیث و بدسرشتی است، اگر او را بر قتل این آقا تحریک کنی، امام را خواهد کشت و حضرت رسول اکرم (ص) در روز قیامت، خصم تو خواهد بود و او گفت: سوگند به خدا، جز نیکی از او ندیده ام.(3)
وصیف ترکی، یکی از امرای بزرگ ترک در دستگاه خلافت، هرثمه را در سامرّا تهدید کرد که اگر مویی از سر امام کم شود، تو مسئول خواهی بود. امام هادی (ع)، نه تنها مورد تکریم برخی از خواص حکومت بود، بلکه بعضی از رجال و کارکنان دربار به آن حضرت ارادتی خالصانه داشتند. غلامان و خادمان دربار، هنگام ورود آن حضرت به پایتخت کشورهای اسلامی سخت در احترام و اعزاز ایشان می کوشیدند تا آن جا که این کار موجب حسد و ناراحتی بعضی از درباریان شده بود.
رفتار متوکل با آن حضرت به ظاهر محترمانه بود، ولی پیوسته او را تحت نظر داشت و شکوه و جلال اجتماعی آن حضرت را برنمی تابید. گاهی به حبس و توقیف و جست وجوی منزل آن حضرت فرمان می داد و با انواع دسیسه ها سعی می کرد از شکوه آن حضرت در میان مردم بکاهد؛ مثلاً هنگامی که متوکل آن حضرت را بر خلاف میلش از مدینه به سامرّا آورد، او تصمیم گرفت که از قدر و منزلت آن حضرت در نزد مردم بکاهد، از این رو ابتدا خود را به آن حضرت نشان نداد، بلکه دستور داد امام را پیش از آن که نزد وی ببرند، مدتی در «خان الصعالیک» که محل تجمع گدایان و مستمندان بود، جای دهند.
یکی از پیروان امام هادی (ع) به نام صالح بن سعید، در همان مکان محقّر به محضر آن حضرت رسیده و گفت: «فدایت شوم، اینان خواسته اند نور تو را خاموش سازند و جلال و عظمت تو را در میان مردم بشکنند و برای همین در این جای ناپسند شما را فرود آوردند». امام هادی (ع) با نیروی اعجاز خویش توجه صالح بن سعید را به نقطه ای جلب نمود و با دست مبارک خویش محلی را نشان داد.
وقتی صالح به آن جا نگاه کرد، باغ های سرسبز و قصرهای زیبایی را مشاهده نمود و از آن همه مناظر حیرت انگیز تعجب نمود. امام هادی (ع)، در این هنگام به وی فرمود: «ای پسر سعید، هر جا که باشیم، این برای ما مهیاست، ما در سرای گدایان و بیچارگان نیستیم.»(4)
مبارزات سرّی امام هادی (ع)
به دلیل اختناق شدید، امام (ع) در ارتباطات خود با شیعیان، بسیار محتاطانه عمل می کرد. یکی از شیوه های رهبری امام هادی (ع)، مدیریت مبارزات مخفیانه با حکومت استبدادی و طاغوتی عصر بود. آن حضرت این کار را از راه های مختلفی انجام می داد.
محمدبن داود قمی و محمد طلحی نقل می کنند: «اموالی از قم و مناطق اطراف آن که شامل وجوهات شرعی، هدایا و جواهرات بود، برای امام هادی (ع) حمل می کردیم. در راه، پیک امام رسید و به ما خبر داد که بازگردیم، زیرا موقعیت برای تحویل اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آن چه را نزدمان بود، هم چنان نگه داشتیم. تا آن که پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود، سوار کرده و آن ها را بدون ساربان به سوی آن حضرت روانه کنیم.
ما اموال را به همین کیفیت حمل کرده و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: «به اموالی که فرستاده اید بنگرید!» دیدیم اموال به همان حال محفوظ است.(5)
محمد بن شرف می گوید: همراه امام هادی (ع) در مدینه راه می رفتیم. امام (ع) فرمود: آیا تو پسر شرف هستی؟ عرض کردم: آری. آن گاه خواستم از حضرت پرسشی کنم. امام از من پیشی گرفت و فرمود: ما در حال عبور از شاه راه هستیم و این محل برای طرح سؤال مناسب نیست.(6)
به دلیل فشارهای سیاسی، برخی علاقه مندان آن حضرت به ناچار، راه تقیه را پیش گرفتند و در ظاهر چنین وانمود می کردند که از مخالفان آل علی هستند. بدین صورت آنان با پیش گرفتن این روش، موفق می شدند به محضر امام برسند و از مسائل و احکام شرعی و معارف و علومی که حضرت بیان می فرمود، آگاه شوند.
حتی برخی از پیروان ائمه به گونه ای تقیه می کردند که خلیفه آنان را به عنوان جاسوس خویش تعیین کرد تا برنامه ها و ارتباطات امام را زیر نظر گیرند. آنان از یک سو، مردم کوچه و بازار و شیعیان شهرهای گوناگون را به چشمه حکمت و معنویت حضرت هادی (ع) مرتبط می کردند و پیام امامرا به آگاهی علاقه مندان خالص می رسانیدند و از سوی دیگر، وقایع را به گونه ای برای خلیفه گزارش می کردند که این مناسبات و پیوندها دچار خدشه نگردد.
نکوهش همکاری با حاکمان
حضرت در پاسخ پرسشی در مورد اجیر شدن برای بنی عباس چنین فرموده است: اگر در انجام این کار مجبور باشی، خداوند عذر تو را خواهد پذیرفت، اما اگر جبری در کار نباشد، کاری ناپسند خواهد بود. شخص پرسش گر سؤال خود را تکمیل می کند که: ورود من در میان کارگزاران حکومت عباسیان راهی است برای ضربه زدن بر پیکره نظام آنان. حضرت در پاسخ، ضمن ستایش این کار، از وجود ثواب و اجر در آن خبر می دهد.(7)
به کارگیری واژه طاغوت در مورد متوکل
در فرهنگ قرآنی، طاغوت در برابر خداوند قرار دارد. آن جا که سخن از ولایت به میان می آید، خداوند خود را ولی مؤمنان و طاغوت را ولی کافران می خواند: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاءهم الطاغوت...؛(8) خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند، آنان را از تاریکی ها به سوی نور می برد، اما کسانی که کافر شدند، سرورانشان طاغوت هایند که آن ها را از روشنایی به تاریکی می برند.»
این نگرش قرآنی در کلام آن حضرت نیز دیده می شود؛ وقتی که متوکل ساختمان جعفری را در سامرّا بنا نهد، حضرت از آینده آن خبر داد که این طاغوت در این ساختمان کشته خواهد شد(9)
زیر سؤال بردن مشروعیت دستگاه
امام با استفاده از فرصت های مناسب، با نامشروع معرفی کردن عباسیان، مسلمانان را از هرگونه همکاری با آنان (مگر در موارد ضرورت) برحذر می داشت و با این کار، چهره این جرثومه های فساد را برای مردم بیش تر آشکار می کرد.
محمد بن علی بن عیسی که از کارکنان دولت عباسی بود، در نامه ای به امام هادی (ع) نظر ایشان را درباره پول گرفتن از بنی عباس در مقابل کار جویا شد. امام در پاسخ او نوشت: «آن مقدار از همکاری که به جبر و زور صورت گرفته، اشکال ندارد و خداوند عذرپذیر است، ولی به جز آن، ناروا و ناپسند است. ناگزیر اندکش بهتر از افزونش است.»
 

منبع: معارف اسلامی - زمستان سال 1387 شماره 74 - فعالیت های علمی و فرهنگی امام هادی (ع)
-------------------------------
پی نوشت:
1) مقاتل الطالبیین، ص 395.
2) ابن اثیر، الکامل، ج 5، ص 304.
3) انوار الهیه، ص 450 - 449.
4) بحار الانوار، ج 50، ص 132 و 133.
5) همان، ص 185.
6) همان، ص 176.
7) وسائل الشیعه، ج 17، ص 190.
8) بقره (2) آیه 257.
9) محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص 218.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.