یادداشت تبلیغی؛

فضیلت توکل و اعتماد به خداوند در اخلاق اسلامی

تاریخ انتشار:
توکل، یکی از فضایل مهم اخلاقی است که در فرهنگ اسلامی از مظاهر ایمان به شمار می‌رود. قرآن کریم توکل به خدا را از ویژگی‌های برجستۀ مؤمنان می‌شمارد.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۰۰، فضیلت توکل و اعتماد به خداوند در اخلاق اسلامی.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

مقدمه

توکل، یکی از فضایل مهم اخلاقی است که در فرهنگ اسلامی از مظاهر ایمان به شمار می‌رود. قرآن کریم توکل به خدا را از ویژگی‌های برجستۀ مؤمنان می‌شمارد: «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌؛[1] و افراد با ایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند». در آیه دیگری نیز می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ‌؛[2]مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دل‌هاشان ترسان می‌گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می‌شود، ایمان‌شان فزون‌تر می‌گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند». بنابراین توکل، از لوازم جدایی‌ناپذیر ایمان است. البته ایمان دارای مراتب است و به همین جهت، توکل مؤمنان نیز می‌تواند مراتبی داشته باشد. هر گاه ایمان به بالاترین درجه خود برسد، توکل نیز به همین‌سان به بالاترین درجه از نصاب خود خواهد رسید؛ همانند حضرت ابراهیم(علیه السلام) که در قرآن کریم داستان توکل ایشان و ثمرۀ آن توکل به تفصیل بیان شده است. این نوشتار بعد از معناشناسی توکل، به لوازم و آثار توکل پرداخته است.

الف. معناشناسی توکل

توکل، به معنی اعتماد است و اگر با کلمه «علی» متعدی شود و به شکل فعل درآید، به معنی تکیه و اعتماد کردن به دیگری خواهد بود.[3] توکل، به معنی سپردن کارها به خدا و اعتماد قلبی به اوست. توکل این است که انسان خدا را تکیه‌گاه مطمئن خود قرار دهد و همه امورش را به او واگذار کند؛ خدای مهربانی که از تمام نیازهای او آگاه و در برطرف نمودن آنها تواناست. علامه طباطبایی; درباره معنای توکل می‌نویسد: «معنای توکل این است که تأثیر امور را به خدای متعال ارجاع دهد و تنها او را مؤثر بداند»؛ «توکل آن است که بنده خدا، پروردگار خود را وکیل خود بگیرد تا هر تصرفی را خواست در امور او بکند».[4]

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل درباره معنا و تفسیر توکل سؤال کرد و جبرئیل گفت:

اَلْعِلْمُ بِأَنَّ اَلْمَخْلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَ لاَ يَنْفَعُ وَ لاَ يُعْطِی وَ لاَ يَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلْيَأْسِ مِنَ اَلْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ اَلْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ فَهَذَا هُوَ اَلتَّوَكُّلُ اَلْخَبَرَ؛[5] معنای توکل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و محروم شدن به دست مردم نیست و باید از آنها ناامید بود و اگر بنده‌ای به این مرتبه از معرفت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد، این همان توکل بر خداست.

بنا بر این روایت، در معنای توکل معرفت و یقین به خدا، قدرت او و معرفت به عجز و ناتوانی مخلوقات نهفته است. لازمه این نوع معرفت و یقین، آن است که انسان تنها به خدا امیدوار باشد و تنها از او کمک بخواهد و از کسی جز خدا، ترس و هراسی بدل راه ندهد. 

شخصی به نام حسن بن جهم می‌گوید: خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: جانم به فدای  شما، حد و مرز توکل چیست؟ امام فرمود: «اَن لا تَخاف مَعَ اللهِ اَحَدا؛ [6] توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی». امام7 در این روایت به یکی از لوازم و آثار توکل اشاره کرده است. انسان متوکل تنها امیدش به خدا و قدرت اوست، به همین جهت از کسی جز خدا نمی‌ترسد؛ زیرا می‌داند که همه مخلوقات خدا بدون قدرت و اذن الهی نمی‌توانند هیچ تأثیری بر دیگری داشته باشند.

علی بن سُوَید می‌گوید: از امام کاظم(علیه السلام) تفسیر آیه شریفه «وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[7] را پرسیدم، امام فرمود:

اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّه دَرَجاتٌ، مِنْها أَنْ تَتَوَكَّلَ عَلَى اللّه فى اُمورِكَ كُلِّها فَما فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ راضيا تَعْلَمُ اءَنَّهُ لايَألوكَ خَيْرا وَفَضْلاً وَتَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فى ذلِكَ لَهُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه بِتَفويضِ ذلِكَ إِلَيْهِ وَثِقْ بِهِ فيها وَفى غَيْرِها؛[8] توکل کردن بر خدا درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنى و هر چه با تو کرد، از او خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضلى کوتاهى نمى‌کند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست؛ پس با واگذارى کارهایت به خدا، بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.

ب. توکل و عالَم اسباب

از نگاه دین عالَم، عالَم اسباب است و انسان برای ادامه زندگی خود باید به دنبال وسیله و سبب برود، اما نباید مُسبِّب الاسباب را فراموش کند؛ بلکه باید وسایل و اسباب را پرتوی از ذات احدیت و اراده او بداند. بداند که همه اسبابی که در خدمت او هستند تا کارش را به پیش ببرد، از عنایات حضرت حق تعالی است و بدون اذن او هرگز نمی‌توانند خدمتی به انسان ارائه دهند. آدمی نباید اسباب و مخلوقاتی را که خدا آفریده است، برتر از خدا بداند و خدا را فراموش کند؛ زیرا «وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْراً؛[9] و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است».

بر همین اساس، خداوند در جای دیگری با تأکید بر توکل به خدا می‌فرماید:

وَ إِنْ يَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْکَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‌؛[10]و اگر خداوند، (برای امتحان یا کیفر گناه) زیانی به تو رساند، هیچ کس جز او آن را بر طرف نمی‌سازد؛ و اگر اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد. آن را به هر کس از بندگانش بخواهد می‌رساند و او غفور و رحیم است.

بنابراین انسان متوکل در همه امور، تنها به خدا اعتماد و اطمینان دارد و دل از همه کس و از همه چیز بریده و تنها به خدای قادر متعال امیداوار است. البته همان‌گونه که گفته شد این عالَم، عالَم اسباب است و به همین جهت آدمی باید کارهای خود را به خوبی انجام دهد و از وظیفه فردی، خانوادگی و اجتماعی و سیاسی خود غافل نگردد؛ ولی باید بداند که تأثیر همه امور تنها به دست خداست. بنابراین شخص مؤمنی که به خدا توکل دارد، وظیفه و عمل صحیح خودش را نیز انجام می‌دهد؛ نه اینکه مانند آن مرد در زمان رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) باشد که می‌خواست با توکل به خدا، شترش را نبندد و آن را رها سازد، اما پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ابتدا شترت را ببند و سپس توکل کن».[11] کسانی که به خدا ایمان و معرفت دارند، می‌دانند که به مقتضای حکمت الهی، امور به واسطه اسباب‌شان تحقق می‌یابند. البته باید بداند که اسباب در اثربخشی و  خاصیت خود مستقل نیستند؛ بلکه آنها نیز بدون فضل و اذن خدا نمی‌توانند تأثیری داشته باشند. بنابراین ضمن استفاده از اسباب عالم، باید توجه داشت که مسبب‌الاسباب و آن وجودی که همه اثرها از او و همه چیز به دست قدرت اوست، تنها خدای متعال است.

آن که بیند او مسبِّب را عیان

کی نهد دل بر سبب‌های جهان[12]

ج. آثار توکل در قرآن و روایات

بدون تردید توکل به خدا و اعتماد به او، دارای آثاری است که به بخشی از آن می‌پردازیم:

1. شجاعت و قدرت تصمیم‌گیری

خداوند به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «فإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِينَ‌؛[13] هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرمود: «مَن أحَبَّ أن يَكونَ أقوَى النّاسِ فلْيَتَوكَّلْ علَى اللّه ِتعالى؛[14] کسی که دوست دارد قوی‌ترین مردم باشد، باید بر خدا توکل کند». از آنجا که همه قدرت‌ها از خداست و خدای متعال، قادر مطلق و متعال می باشد، بنابراین هر کسی به خدا توکل کند و خود را به او بسپارد، قوی‌ترین خواهد بود و شکست نخواهد خورد؛ چنان‌که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اَللَّهِ لاَ يُغْلَبُ وَ مَنِ اِعْتَصَمَ بِاللَّهِ لاَ يُهْزَمُ؛[15]هر کس توکل بر خدا کند، مغلوب نگردد و هر که به خدا پناه آورد، شکست نخورد».

2. کار و فعالیت

کسانی که به خدا توکل می‌کنند، اهل کار و تلاشند و از فعالیت و  کسب و کار برای تهیه رزق دست بر نمی‌دارند. در روایتی آمده است پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) عده‌ای را دید که کشاورزی نمی‌کنند. به آنها فرمود: شما چه کاره‌اید؟ گفتند: ما توکل‌ کنندگانیم. حضرت فرمود:: «لا، بَل أنتُمُ المُتَّكِلونَ؛[16] نه، بلکه شما سربار [دیگران] هستید».

گر توکل می‌کنی در کار کن

کشت کن پس تکیه بر جبّار کن[17]

در توكّل از سبب غافل مشو

رمز «الكاسب حبيب اللّه» شنو

گفت پيغمبر به آواز بلند

با توكّل، زانوى اشتر ببند[18]

3. عدم سلطه شیطان

به هر اندازه که ایمان انسان قوی‌تر و توکلش بر خدا زیادتر باشد، به همان اندازه از زیر سلطه شیطان و هواهای نفسانی خارج خواهد شد: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ‌»؛[19]چرا که او بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، تسلطی ندارد.

4. آرامش و عدم نگرانی از حوادث روزگار

 انسانی که به خدا معرفت و به او اتکال دارد، از مخلوقات خدا و حوادثی که ممکن است در زندگی او رخ دهد، هیچ نگرانی ندارد. قرآن کریم در موارد زیادی به این حقیقت اشاره کرده است:

وَ يَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَکْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ وَکِيلاً؛[20] آنها در حضور تو می‌گویند: فرمانبرداریم، اما هنگامی که از نزد تو بیرون می‌روند؛ جمعی از آنان بر خلاف گفته‌های تو، جلسات سری شبانه تشکیل می‌دهند؛ آنچه را در این جلسات می‌گویند، خداوند می‌نویسد. اعتنایی به آنها نکن! [و از نقشه‌های آنان وحشت نداشته باش] و بر خدا توکل کن. کافی است که او یار و مدافع تو باشد.

بنابراین انسان باید در همه امور اعم از مادى و معنوى بر خداى تعالى تکیه کند و تأثیر اسباب و علل را از او بداند و به اصل «لا مؤثّر في الوجود إلاّ اللّه» باور و اطمینان داشته باشد که

اگر تيغ عالم بجنبد ز جاى

نبرّد رگى تا نخواهد خداى[21]
                                                                                               

یکى از اطرافیان امام خمینی; مى‌نویسد:

یکى از بارزترین صفات روحى امام;، اطمینان‌خاطر است و همه کسانى که امام; را درک کرده‌اند، مى‌دانند که در تمام فراز و نشیب‌ها و سختی‌هاى زندگى خود، حتى یک لحظه دچار اضطراب و تزلزل نگردیده است و همیشه جازم و مصمّم بوده، چه در حوادث قبل از انقلاب و چه بعد از آن ... امام; را [در عصر طاغوت] مى‌خواهند به سوى تهران حرکت دهند، یاران در کنار ماشین گریه مى‌کنند؛ ولى آنان را دعوت به صبر مى‌کند. این سخن خودشان است که: در بین راه قم و تهران ناگهان ماشین از جاده اصلى منحرف شد به خاکى و من یقین کردم که مى‌خواهند مرا بکشند، ولى مجدداً ماشین به جاده اصلى بازگشت. من در خود مراجعه کردم و دیدم هیچ تغییرى در من حاصل نشده است.[22]

5. محبوبیت نزد خدا

خداوند متوکلین را دوست دارد و بر اساس توکل‌شان امورشان را کفایت می‌کند: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ؛[23] به راستی که خداوند توکل‌کنندگان را دوست دارد». همچنین خداوند درباره مؤمنانی که اهل کارهای شایسته از جمله توکل هستند، می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛[24] کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دل‌ها] قرار مى‌دهد».

امام زین‌العابدین(علیه السلام) در زیارت امین‌الله به خداوند عرض می‌کند: «الّلهم فَاجعَل نَفسی ... مُحِبَّةً لِصَفوَةِ اَولِیائِکَ، مَحبُوبَةً فِی اَرضِکَ و سَمائِکَ؛[25] بارالها، مرا دوستدار خاصان اولیای خویش و محبوب در اهل زمین و آسمان خود قرار ده». استاد جوادی آملی درباره اهمیت محبوبیت الهی می‌نویسد: «انسان بامعرفت به محبت الهی نائل می‌شود، ولی تلاش باید آن باشد که علاوه بر محبت به خدا، محبوب خدا شود؛ زیرا انسانی که محب و محبوب خدا شد، هم کار را برای خدا انجام می‌دهد و هم خدای سبحان مجاری ادارکی و تحریکی او را به عهده می‌گیرد».[26]

حضرت ابراهیم(علیه السلام) شخصیتی است که نزد همه ادیان ابراهیمی، یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام از محبوبیت بالایی برخوردار است و همه به آن حضرت افتخار می‌کنند. ایشان در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین شرایط زندگی خود، تنها بر خدا توکل کرد و فقط او را مدبر امور دانست. قرآن کریم درباره بت‌پرستان که می‌خواستند او را در میان آتش بسوزانند، می‌فرماید: «قالوا حَرِّقُوه و انصُرُوا الِهتَکُم اِن کُنتُم فاعِلِینَ؛[27] گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است». مشرکان تا آنجا که توان داشتند، هیزم روی هم انباشتند و آنگاه که هیزم‌ها را آتش زدند و خواستند حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در میان آتش بیفکنند، از شدت حرارت نمی‌توانستند نزدیک آتش شوند تا اینکه شیطان منجنیقی برای آنان ساخت و ابراهیم(علیه السلام) را بر بالای آن نهادند و او را به درون آتش پرتاپ کردند. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:

لَمّا اُجلِسَ اِبراهیمُ(علیه السلام) فِی المَنجَنیقِ وَ اَرادُوا اَن یَرمُوا بِهِ فِی النّارِ أتاهُ جَبرائیلُ(علیه السلام) فَقالَ: السَّلامُ عَلَیکَ یا اِبراهیمُ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ اَلَکَ حاجَهٌ فَقالَ أمّا اِلَیکَ فَلا؛[28] هنگامی که ابراهیم(علیه السلام) را بالای منجنیق گذاشتند و می‌خواستند او را در آتش بیفکنند، جبرئیل(علیه السلام) به ملاقاتش آمد و پس از سلام گفت: آیا نیاز داری که به تو کمک کنم؟ ابراهیم در جواب گفت: اما به تو، نه!

چون رها از منجنیق آمد خلیل

آمد از دربار عزت جبرئیل

گفت «هَل لَکَ حاجَهٌ یا مُجتَبی»

گفت «أمّا مِنکَ یا جَبریلُ لا»

من ندارم حاجتی از هیچ کس

با یکی کار من افتاده است و بس

گفت با او جبرئیل ای پادشاه

پس ز هر کس باشدت حاجت بخواه

گفت اینجا هست نامحرم مقال

علمه بالحال حسبی بالسؤال

گر سزاوار من آمد سوختن

لب ز دفع او بباید دوختن

می‌تواند آتشم گلشن کند

شعله‌ها را شاخ نسترون کند

من نمی‌خواهم جز آنچه خواهد او

حال من می‌بیند و می‌داند او[29]

در نهایت از آنجا که حضرت ابراهیم(علیه السلام) کار خود را به خدا واگذاشت و به او اعتماد کرد و آتش بر او گلستان شد: «وَ قُلنا یا نارُ کُونی بَرداً و سَلاماً عَلی اِبراهیمَ؛[30]و ما گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش».

آری، کسی که بر خدا توکل کند، خدا او را کفایت می‌کند: «مَن تَوَکَّلَ عَلَیهِ کَفاهُ».[31] 

دلا همواره تسلیم رضا باش

به هر حالی که باشی با خدا باش

چو حق بخشد کلاه سربلندی

تو دل بر دیگری بهر چه بندی....[32]

د. دعای امام سجاد(علیه السلام) درباره توکل

در پایان، دعای امام سجاد(علیه السلام) درباره درخواست توکل به خدا را می‌خوانیم:

فَإِلَيْكَ أَفِرُّ، و مِنْكَ أَخَافُ، وَ بِكَ أَسْتَغِيثُ، وَ إِيَّاكَ أَرْجُو، وَ لَكَ أَدْعُو، وَ إِلَيْكَ أَلْجَأُ، وَ بِكَ أَثِقُ، وَ إِيَّاكَ أَسْتَعِينُ، وَ بِكَ أُومِنُ، وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ، وَ عَلَى جُودِكَ وَ كَرَمِكَ أَتَّكِلُ؛[33] [الهی] به سوی تو می‌گریزم و از تو می‌ترسم و از حضرتت فریادرسی می‌نمایم و به تو امیدوارم و تو را می‌خوانم و به تو پناه می‌آورم و به تو اطمینان دارم و از تو یاری می‌خواهم و به تو ایمان دارم و بر تو توکل می‌کنم و بر جود و کرمت اعتماد می‌نمایم.

نگارنده: حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مصطفی آزادیان 

فهرست منابع

ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله؛ شرح نهج‌البلاغه؛ بیروت: منشورات دار احیاء الکتب العربی، 1378ق.
ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول؛ تصحیح علی‌اکبر غفاری؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین، 1404ق.
امام زین‌العابدین(علیه السلام)، علی بن حسین؛ صحیفه سجادیه؛ ترجمه جواد فاضل؛ چاپ چهارم، تهران: امیرکبیر، 1346ش.
بلخی رومی، جلال‌الدین محمد؛ مثنوی معنوی؛ تهران: انتشارات نشر طلوع، [بی‌تا].
جوادی آملی، عبدالله؛ ولایت در قرآن؛ چاپ ششم، قم: مرکز نشر اسراء، 1392ش.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ تصحیح صفوان عدنان داوودی؛ چاپ اول، بیروت ـ دمشق: دارالقلم ـ دارالشامیه، 1412ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج‌البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ قم: منشورات دار الهجره، 1395 ق.
طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چاپ دوم، تهران: منشورات دار الکتب الاسلامیه، 1394ق.
طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1379ق. 
طبرسی، علی بن حسن؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار؛ نجف: المکتبه الحیدریه، 1385ق.
طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: منشورات دار احیاء الثراث العربی، [بی‌تا].
قبادیانی، ناصر خسرو؛ دیوان ناصر خسرو؛ تهران: انتشارات دنیای کتاب، [بی‌تا].
قمی، عباس؛ کلیات مفاتیح الجنان؛ قم: انتشارات اسوه، [بی‌تا].
مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ چاپ دوم، بیروت: موسسۀ الوفاء، 1403 ق.
مختاری، رضا؛ سیمای فرزانگان؛ چاپ بیست و ششم، قم: بوستان کتاب، 1397ش.
نراقی، ملااحمد بن محمدمهدی؛ مثنوی طاقدیس؛ تهران: انتشارات کتابفروشی فرهمند، [بی‌تا].
نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل؛ تهران: منشورات المکتبه الاسلامیه، 1383 ق.

* دکتری ادیان و عرفان.

[1]. آل‌عمران: 122.

[2]. انفال: 2.

[3]. حسین بن محمد راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ذیل واژه وکل.

[4]. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 17، ص 507.

[5]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۶۸، ص ۱۳۸.

[6]. همان، ص 134.

[7]. طلاق: 3.

[8]. همان.

[9]. طلاق: 3.

[10]. یونس: 107.

[11]. عبدالحمید بن هبة‌الله ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه؛ ج 11، ص 201.

[12]. جلال‌الدین محمد بلخی رومی؛ مثنوی معنوی؛ دفتر دوم، بخش 114.

[13]. آل‌عمران: 159.

[14]. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص 27.

[15]. علی بن حسن طبرسی؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار؛ ج 1، ص 21.

[16]. حسین بن محمدتقی نوری؛ مستدرک الوسائل؛ ج 2، ص 288.

[17]. جلال‌الدین محمد بلخی رومی؛ مثنوی معنوی؛ دفتر اول، بخش 47.

[18]. همان.

[19]. نحل: 99.

[20]. نساء: 81.

[21]. رضا مختاری؛ سیمای فرزانگان؛ ج 1، ص 374.

[22]. همان، ص 379.

[23]. آل‌عمران: 159.

[24]. مریم: 96.

[25]. عباس قمی؛ کلیات مفاتیح الجنان؛ زیارت امین الله.

[26]. عبدالله جوادی آملی؛ ولایت در قرآن؛ ص 73 و 74.

[27]. انبیاء: 68.

[28]. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 4، ص 55.

[29]. ملااحمد بن محمدمهدی نراقی؛ مثنوی طاقدیس؛ ص 309.

[30]. انبیاء: 69.

[31]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج‌البلاغه؛ خطبه 89.

[32]. ناصر خسرو قبادیانی؛ دیوان ناصر خسرو؛ ص 545.

[33]. علی بن حسین امام زین‌العابدین(علیه السلام)؛ صحیفه سجادیه؛ دعای 52.

دیدگاه‌ها

یلدا 18:18 - 1401/11/05

خیلی سخت بود

پارمیدا 18:20 - 1401/11/26

مطالب بدی نبود

ناشناس 14:02 - 1402/09/04

از نظر من بسیار عالی و برای هر مسلمان واجب است بداند

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.