خاطرات تبلیغی

قرآن گنجینه پنهان

تاریخ انتشار:
در نگاه او عطش معرفت و آگاهی عمیق دینی موج می زد. سعی می کرد مرا قانع کند که روحانیون، مردم را به قرآن و معارف آن نزدیک نمی کنند......
خاطرات تبلیغی

از نکاتی که مبلغان دین و منبریان باید مورد توجه قرار دهند این است که ظرفیت تبلیغ و منبر قبل از آنکه برای ارتقاء مردم و افراد جامعه مفید باشد، موقعیت کم نظیریست برای رشد آگاهی و توانمندی های علمی و مهارتی خود مبلغ. متأسفانه بعضا دیده می شود که مبلغ، یک موضوع از پیش تعیین شده ای را انتخاب می کند و همان موضوع و محتوا را در همه محل های تبلیغی ارائه می دهد. این مسئله علاوه بر آسیب های اجتماعی که در دراز مدت پدید می آورد، موجب رکود علمی و پژوهشی خود مبلغ هم می شود.
در یکی از دوره های تبلیغی، از بین مخاطبین، یک دانشجوی فرهیخته سراغم آمد و گفت: «حاج آقا لطفا از مباحث قرآنی برای ما بیشتر ارائه دهید. مشکل ما این است که از قرآن دور شدیم»
در نگاه او عطش معرفت و آگاهی عمیق دینی موج می زد. سعی می کرد مرا قانع کند که روحانیون، مردم را به قرآن و معارف آن نزدیک نمی کنند. همراه با بیان خاطراتی که در ذهن داشت، ادامه داد:
«هر روحانی که اینجا می آید از تاریخ و داستانهای پادشاهان و وزیران و جریانات مختلفی که دردی از ما دوا نمی کند سخن می گوید. حاج آقا نیازهای امروز ما پیچیده تر از این حرف ها است»
وقتی دیدم او سینه ی غمگینی از گذشته تبلیغی محل خودشان دارد، اجازه دادم کلامش تمام شود. او هم انگار گوش خوبی پیدا کرده بود:
«ما تشنه هستیم. تشنه معارف قرآن. برای ما کمتر روضه و روایت بخوانید و بیشتر از قرآن بگویید تا جان تازه ای بگیریم»
در انتظار موقعیت مناسب بودم. همینکه دیدم دستش از مطالب جدید خالی شد، شروع کردم. ابتدا شبهاتی که در مورد تاریخ و قطعی نبودن داستانها و روایات در ذهنش بود، را پاسخ دادم. سپس با تأیید حرف او ادامه دادم که قرآن کتاب سعادت است و همیشه تازگی دارد.
این حرف ها را می زدم ولی در دلم ترسی بود از اینکه من هم مانند دیگران نتوانم عطش او به قرآن را برآورده کنم. من هم موضوعاتی را در نظر داشتم که سراسر بود از داستانها و جریانات تاریخی. اگر می خواستم در مورد چیز دیگری سخنرانی کنم، نیاز به تحقیق و پژوهش داشتم.
سوالاتی ذهنم را در گیر کرده بود که ترسم را بیشتر می¬کرد:
مگر قبلی ها پیرامون چه موضوعاتی سخنرانی می کردند که این جوان این قدر به هم ریخته است؟
موضوعاتی که من در نظر دارم ، عطش این جوان و امثال را بر طرف می کند یا نه؟
من که تا کنون کار مفصلی در مورد قرآن انجام نداده ام، چگونه از قرآن بهره بگیرم و محتوای سخنرانی را قرآنی کنم؟
اگر بخواهم از قرآن بگویم باید فرصت زیادی پیرامون ادبیات و تجزیه و ترکیب برایشان بگویم. آن وقت منبر خسته کننده می شود. قطعا اینها منتظر شنیدن مطالب ادبیاتی قرآن نیستند. اینها روح قرآن و درس های قرآن را می خواهند. چگونه از این هدف را محقق کنم؟
بالاخره آن گفتگو تمام شد. آن شب تا صبح آرام و قرار نداشتم. به همه چیز فکر می کردم اما به جواب محکمی نمی رسیدم. از طرفی به تشنگی این جوان و امثال او فکر می کردم؛ از طرفی به ضعف خودم که تاکنون در این باره کار زیادی انجام نداده بودم و از طرف دیگر، به سختی کار و چشم پوشی از آن همه موضوع و انتخاب کار جدید که زحمت و زمان زیادی می خواست.
تصمیم سختی گرفتم. با خود عهد کردم که از موضوعات قبلی صرف نظر کنم و به سراغ قرآن بروم . از قرآن بگویم و از چشمه معارف قرآنی فیض ببرم.
تصمیم گرفتم چند روزی که آنجا هستم، پیرامون قرآن بیشتر فعالیت داشته باشم. ظهرها تفسیر قرآن را شروع کردم از تفسیر نور و نمونه بسیار کمک گرفتم. شبها موضوع صحبتم را تغییر دادم. از زبان قرآن به معرفی انسان پرداختم . چشمه های جدیدی به رویم باز شد. مطالب یکی پس از دیگری می آمد. هر دری از قرآن در دیگری باز می¬کرد. با اینکه احساس شعف داشتم و ترس و دلهره ام کم شده بود اما بسیار احساس خجالت می کردم از اینکه چرا تا کنون کمتر به سراغ قرآن می رفتم. از آن به بعد تصمیم گرفتم که در ایام تبلیغی بیشتر به سراغ قرآن بروم و از قرآن بهره بگیرم. تا دین خود را نسبت به آن ادا کنم.
خاطره ای از ابوالفضل رضی نتاج.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.