خاطرات تبلیغی

خاطره دیدار

تاریخ انتشار:
با شروع ماه محرم و رفتن به تبلیغ در یکی از شهر های عزیز ایران و در حوزه علمیه شهر ساکن شده بودم و یکی از هیئت های شهر بنده رو برای سخنرانی در دهه محرم دعوت کرده بودند......
خاطرات طلبگی

با شروع ماه محرم  و رفتن به تبلیغ در یکی از شهر های عزیز ایران و در حوزه علمیه شهر ساکن شده بودم و یکی از هیئت های شهر بنده رو برای سخنرانی در دهه محرم دعوت کرده بودند. در یکی از روزهای که آماده شدم که به مجلس برم در طول مسیر که راه می‌رفتم به دو نفر پسر جوان که از دانشجوهای دانشگاه آن شهر بودن برخورد کردم.
رضا: سلام حاج آقا، قبول باشه عزاداری هاتون.
حاج آقا: سلام علیکم قبول باشه از شما هم. خوب هستید شما؟
رضا : ممنون .حاج آقا وقت دارید چند تا سوال از شما بپرسیم و شما ما رو راهنمایی کنید؟
حاج آقا: بله، من درخدمتم با اینکه منبر دارم ولی وقت هست تا شروع منبرم.
منبر من ساعت 8 شروع می‌شد و الان ساعت 6:30  رو نشان می‌داد و چون شهر کوچیک بود زیاد طول نمی‌کشید به منبر برسم.
رضا: ممنون حاج آقا، غرض این دوست ما آقا محمد چند وقتی هست تازه از عمره دانشجویی برگشته.
حاج آقا: قبول باشه آقا محمد زیارتاتون؟
محمد:قبول حق حاج آقا.
رضا: حاج آقا این پسر از وقتی که برگشته کلاً با خیلی چیزا مشکل پیدا کرده و هر چی ما باهاش صحبت می کنیم و حرف می زنیم اصلاً گوشش بدهکار نیست و قانع نمیشه، خواستم شما این رفیق ما رو توجیح کنید.
حاج آقا: در چه موردی ؟
اول فکر کردم در مورد اعمال عمره و یا وسواس شدن در مراسم عمره می خواهند صحبت کنن چون در مراسم عمره پیش میاد که حاجی ها کم و بیش اعمال رو اشتباه انجام میدهند و برمی‌گردن ایران متوجه می‌شوند و قبلش به روحانی کاروانشان نمی‌گویند یا دچار وسواس می‌شوند و اعمالشان را چند بار انجام می‌دهند و وقتی بر می‌گردند همان وسواس رو در نماز هاشون دارن، ولی من اشتباه فکر می‌کردم.
رضا: حاج آقا، این محمد ما از وقتی از عمره برگشته در مورد اینکه چرا به مهر ما سجده می‌کنیم هی با ما ها کل کل می کنه و هر چی ما بحث کردیم به نتیجه نرسیدیم و هنوز حرف خودش رو می‌زنه.
حاج آقا: بله حالا فهمیدم مشکل کجاست. اونجا به دلیل ها و حدیث هایی که وهابی ها در مسجد النبی (ص) و در قبرستان بقیع و در بنر هایی که نسب کردن خوندی و گوش دادی و برات قانع کننده بود. آره آقا محمد؟
محمد: خوب حاج آقا اونا احادیث رسول خدا رو می خواندن و از سنت رسول الله حرف می‌زدند. چون حدیث حضرت رسول بود قبول کردم، چرا قبول نکنم؟
حاج آقا: خوب اونجا از روحانی کاروانتون سوال نکردی حدیث ها درست هست یا نه؟ جعلیه یا نه؟ هیچ صحبتی نکردی؟
محمد: نه حاج آقا اصلاً فکرم به اونجا نرسید سوال کنم.
رضا: حاج آقا این پسر اصلاً هم قانع  بشو نیست و روی حرف خودش پافشاری می کنه.
حاج آقا: خوب حالا من چند دلیل از روایات و احادیث معتبر از حضرت رسول(صل الله علیه وآله) اهل بیت (علیهم السلام) و از کتب اهل سنت برایتان  می گویم إن شا الله قانع بشین و جواب سوالاتون رو بگیرید.
ما شیعه ها عقیده داریم که سجده فقط بر زمین و یا آنچه که از زمین بیرون میاد سجده صحیح است و به چیزی که پوشیدنی و یا خوردنی هست سجده صحیح نیست. چون باید محل سجده پاک باشه و دسترسی به خاک پاک سخت هست ما به مهر سجده می کنیم و حمل و نقل و جابجایی آن راحت تر هست، و به فرش و موکت که به قول فقهی "لایصح السجود (یعنی چیزی که سجده بر آن صحیح نمی باشد)" هست جایز نیست سجده کنیم دلیل آن هم این است که سنت پیغمبر (ص) و احادیث اهل بیت(ع) و سیره خود صحابه پیامبر(ص) بوده و زمانی که مسجد النبی را رسول الله (ص) ساختند  خبری از فرش و موکت و این چیز ها نبود و کف مسجد یا خاکی بوده و یا حصیر پهن بوده که سجده بر هر دوی آنها صحیح هست. و ما شیعیان در مسجد النبی و مسجد الحرام جاهای می ایستیم که سنگ فرش باشد تا بر فرش سجده نکنیم و یا حصیری با خود می بریم تا برآن سجده کنیم.
در مسند احمد روایتی هست که جابر بن عبد الله انصاری به هنگامی که هوا گرم بود و سنگ ها و ریگ ها داغ و سوزان می شدند مقداری ریگ را در دست خود گرفته و از این دست به آن دست می دادند تا مقداری خنک شود و بتوانند پیشانی خود را بر آن بگذارند.[1]
این روایتی بود از کتاب خود اهل سنت حال یک روایتی هم از کتاب خود ما شیعیان که معتبر هم هست خدمتتون می گویم و این روایت با اینکه در کتاب ما شیعیان آمده است اهل سنت هم قبول دارند:
از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اندکه فرمود: زمین برای من محل سجده و طهارت (تیمم) قرار داده شده.[2]
حاج آقا: خوب آقا محمد اینم دلیل های ما از کتاب خودمان هم از کتاب های اهل سنت حالا فهمیدی ما چرا به مهر و خاک سجده می کنیم؟
محمد: آره حاج آقا فهمیدم این سنت پیامبر و صحابه پیامبر بوده.
حاج آقا: خوب  دیگه چی مشکلی داری؟
محمد: خوب این قبول. اینکه ما به مرده ها و امام ها سر بزنیم و زیارت کنیم و یا اینکه در و دیوار امام زادگان وامام ها رو ببوسیم و یا مراسم عزاداری بگیریم چی؟ چه سودی برای ما و یا اونها داره؟
حاج آقا: سوال خوبیه؟ الان بارت توضیح می دهم
نگاه کن آقا محمد من این مساله رو یکی یکی برات توضیح می دهم اول اینکه زیارت بزرگان و اهل قبور چه سود و چه دلیلی داره؟
اینکه ما بر سر قبور بزرگان خود می رویم و یا اهل قبور این کاری هست که در تمامی دنیا همه برای بزرگان خود این کار را انجام می دهند و مختص به ما شیعیان نیست.
احترام به قبور گذشتگان سابقه ای بسیار طولانی دارد، از هزاران سال پیش مردم جهان امواتشان را گرامی می داشتند و به قبور آنها بخصوص بزرگانشان احترام می گذاشتند.
اولین فایده این کار سر زندن و زیارت اهل قبور و بزرگان بزرگداشتن گذشتگان و نگه داشتن حرمت این عزیزان است و قدر شناسی از آنان که باعث می شود جوانان و مردم راه آنها را ادامه دهند و یا عبرت بگیرند از قبور مردگان و اهل قبور که همه ما آخر مکان پایانی زندگیمان اینجاست و این باعث می شود انسان گناه و معصیت کمتر بکند و عبرت بگیرد.
 این زیارت اهل قبور و بزرگان هم اهل سنت و وهابیت هم مثل بن باز فقیه معروف وهابیت به این امر بیان داشته که ( کسی که مسجد پیامبر را زیارت کند مستحب است و در روضه پیامبر دو رکعت نماز بخواند ، سپس بر پیغمبر سلام دهد و نیز مستحب است به قبرستان بقیع برود و به شهدای مدفون در آن سلام بگوید.)[3] و همین طور خیلی از بزرگان وهابیت بر سر قبر بزرگان اهل سنت حاضر شده و ادای احترام کرده و بر سر قبر آنها بقعه و گنبد ساخته اند مثل امام شافعی و امام مالکی و... از بزرگان اهل سنت و وهابیت.
حال سوال دوم که چرا تبرک می کنیم در و دیوار و ضریح و پارچه های حرم و هیئت رو؟
اولا دلیل بر این ها به خاطر خود این پارچه ها و دیوارو ضریح نیست که ما آنها را بوس می کنیم و تبرک می کنیم. این ها به واسطه انتصاب به شخصی است که این شیء به او منتصب است و به خاطر احترام و تواضع آن شخص این اشیاء را تبرک و بوس می کنیم . و دوم اینکه این توسط ها در کتب و سنت رسول الله و در قرآن نیز بیان شده است.
مثلا در جریان صلح حدیبیه یا فتح مکه هنگامی که آن حضرت مشغول وضو گرفتن بود، اصحاب و یاران بر یکدیگر سبقت می گرفتند که آب وضوی او را بربایند و قطره ای از آن بر زمین نیفتد.[4] و همین طور از این موارد توسل ها در طول تاریخ و از صحابه رسول خدا (ص) اتفاق افتاده است.
در قرآن کریم هم توسل پیامبران موجود هست:
...وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِي‏[5]
و (فراموش مكن زمانى را كه) به اذن من از گِل (چيزى) به صورت پرنده ساختى و در آن دميدى، پس با اذن من پرنده‏اى شد، و با اذن من كور مادرزاد و پيسى گرفته را شفا مى‏دادى، و آنگاه كه به اذن من، مردگان را (زنده) از گور بيرون مى‏آوردى.
حضرت آدم پس از آنكه از بهشت اخراج گرديد، ساليانى را به گريه، زارى، توبه و انابه گذراند، سپس كلماتى را از طرف پروردگارش دريافت كرد و به آن كلمات متوسّل شد. قرآن مى‏فرمايد: «فتلقّى آدم من ربّه كلمات فتاب عليه»[6] و همین طور توسل به تبرک صندوق عهد که برای بنی اسرائیل قداست داشته و به او توسل می کردند: وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‏[7] وپيامبرشان به آنها گفت: نشانه‏ى حكومت او اين است كه تابوت (عهد) به سوى شما خواهد آمد، (همان صندوقى كه) آرامشى از پروردگارتان و يادگارى از ميراث خاندان موسى وهارون در آن است، در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى‏كنند، همانا در اين موضوع، نشانه‏ى روشنى براى شما است، اگر ايمان داشته باشيد.
در این آیه جهت تسکین و آرامش بنی اسرائیل توسل به صندوق عهد کردند.
خوب این هم دلیل هایی از قرآن و روایات اهل سنت برای توسل و زیارت قبور بزرگان برگزاری مراسم عزاداری برای بزرگان هم جهت همین احترام ها و قداستی که آنها دارند می باشد. ان شا الله قانع کننده باشه برات.
احمد: دست شما درد نکنه حاج آقا ان شا الله که این محمد قانع شده باشه واز این فکراش دست برداره.
محمد : اره دست شما در نکنه جواب هایی خوبی بهم دادید .
حاج آقا: اره آقا محمد ان شا الله روش بیشتر فکر کنی و برای بیشتر آشنا شدن با این مسائل می توانی به کتاب هایی که در این زمینه هست رجوع کنی مثل شب های پیش آور و شیعه پاسخ می دهد و... از این کتاب ها که خیلی می تونه برات مفید باشه.
ببخشید دیگه بچه ها من باید برم که به منبرم برسم. برای من تو این شبها هم دعا کنید.
محمد: دست شما درد نکنه ببخشید وقت شما هم گرفتیم . شما برای ما هم دعا کنید.
احمد: التماس دعا حاج آقا ببخشید حسابی وقتتون رو گرفتیم.
بعد از این بحث که نیم ساعتی طول کشید خداحافظی کردیم و من به طرف منبرم رفتم و الحمد الله شب خوبی بود و بحث خوبی با اون جوان ها کردیم و الحمد الله کمی شبهاتش پاسخ داده شد.

[1] مسند احمد ، جلد 3 ،ص 327 و سنن بیهقی، جلد 1 ،ص 239

[2] صحیح بخاری،ج1،ص91 و سنن بیهقی،ج2،ص 433

[3] جریده الجزیره، شماره 6826 (22 ذی القعده 1411)

[4] رجوع شود به صحیح مسلم،جلد4،ص 1943، وکنزل العمال ، جلد 16 ص 249

[5] سوره المائدة، آيه 110

[6] سوره بقره، آيه 37

[7] سوره البقرة، آيه 248

خاطره ای از حامد میرزا خان

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.