حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان:

سخنرانی مکتوب/ اهداف بعثت

تاریخ انتشار:
پیامبر اکرم

اهداف بعثت

بزرگ ترین حادثه تاریخ بشر، بعثت پیامبران خداست. پیامبران الهى براى اصلاح سه عضو از وجود انسان فرستاده شده اند، زیرا بى شک، سعادت دنیا و آخرت انسان و خرابى دنیا و آخرت او در صلاح و فساد سه عضو است.

هدف اوّل: حرکت عقلى

اصلاح عقل، رشد فکر انسان و قرار دادن اندیشه او در مسیر صحیح و سلامت است، زیرا انسان مى تواند در سایه نبوت، از نظر فکر به جایى برسد که فقط فکر خیر و اندیشه پاک داشته باشد و در مغز او نقشه صلاح و پاکى باشد، چرا که اگر درِ هر دانشى را به روى فکر بشر باز کنند، این تابلوى ارزنده از رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) باقى مانده است که :

«اطلبوا العلم من المهد الى اللحد» [کشف الظنون، ج1، ص 78]

از گهواره تا گور زمان دانشجویى است و از گور به بعد، زمان برداشت محصولات دانش است :

«الدنیا مزرعة الآخرة» [عوالى اللآلى ، ج1، ص 267، حدیث 66 ؛ غنائم الأیام، ج3، ص 521]

هرکسى را که نزد ایشان تعریف مى کردند، دو پرسش مى فرمود، اگر مثبت بود، مى گفت: تعریف شما درست است، اگرنه، مى فرمود: عقل او چگونه است؟ یا درباره مرگ چگونه فکر مى کند؟ آیا او با عینک مادى به دنیا مى نگرد یا اعماق عالم را مى بیند؟ انبیا به عقل انسان ها حرکت مى دهند و دنیاى وسیعى را در برابر اندیشه آنها باز مى کنند.

حکمت جنگ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)... با کفر

یکى از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته است: در حمله به مملکت کفر، سردار مشرکان پرسید : علت حمله شما به مملکت ما چیست؟

گفتم: شما خیال کردید مابراى خاک آمده ایم، ما در عربستان خاک داشتیم. شما خیال کردید ما براى پول آمدیم، ما تازه از بردگى پول نجات پیدا کرده ایم. گفت:

«لنُخرج العباد من عبادة العباد الى عبادة اللّه؛ » [تاریخ الطبرى، ج3، ص 34 ؛ البدایة والنهایة، ج7، ص 46]

آمدیم تا شما را از اسارت شاهان و امپراطوران و قیصرها نجات دهیم.

حکایت قاضى بلخ با فرد زرتشتى

قاضى بلخ که حافظ ناموس و مال و جان مسلمانان بوده است، در دادگاه نزد زرتشتى قدیمى و آتش پرست مى رود و به او مى گوید: مى دانم آتش پرست هستى، اما مى خواهم دخترم را شوهر دهم، به چه کسى بدهم. آمدم با تو مشورت کنم. از تعجّب بهت زده شد.

قاضى مسلمانان که امین جان و مال و ناموس مردم است براى شوهر دادن دخترش از من مشورت مى خواهد. گفت: آقاى قاضى من نمى توانم طرف مشورت شما واقع شوم.

گفت: آقا من قاضى هستم و قدرت هم دارم باید در این مشورت به من کمک کنى. آن زرتشتى عاقل بود بیرون گود ایستاده نگاه مى کرد، گفت: حالا که مجبور هستم به تو مى گویم که شاهان ایران براى شوهر دادن دختر همیشه دنبال پولدارها بودند، قیصران روم براى شوهر دادن دختر دنبال داماد صاحب جمال بودند، بزرگان عرب براى شوهر دادن دختر دنبال حسب و نسب و قبیله بودند، تنها کسى که براى شوهر دادن دختر دنبال حقیقت بود، فقط محمد بن عبداللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. شما دخترت را به اهل حقیقت شوهر بده.

طرف زرتشتى است، ولى از شعاع نور پیامبر که از دور به او رسیده، عقل او این حرکت را پیدا کرده و این اندازه فهمیده است که شاهان عجم و قیصران روم و بزرگان عرب خطاکار بوده اند. تنها کسى که در حیات و زندگى اشتباه نداشته، رهبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. خدا نکند در کنار تعریف پیامبر، حقى از پیامبران خدا را پایمال کنیم.

« الم ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَهُمْ یُنْفِقُونَ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ» [سوره بقره، آیات 1 ـ 4]

نبوت به دلیل حرکت عقلى مردم به آنها عطا شد و خداوند برمردم منت گذاشته است.

هدف دوم بعثت (اصلاح قلب)

اما هدف دوم نبوت و بعثت انبیا، براى اصلاح قلب مردم بوده است. مردم ممکن است عقل خود را از علم پُر کنند، اما به قول شاعران قدیم، دزدى از آب درآید که با چراغ به زندگى مردم بزند.

چو دزدى با چراغ آید گزیده تر برد کالا

اگر عقل درستى نباشد و اگر قلب با واقعیات الهى کنترل نشود، عقل با علم به خنجر تیزى تبدیل خواهد شد که از پشت به هر کسى مى زند. نبوت تنها بر علم تکیه ندارد. قرآن مى فرماید:

« وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ؛ ولى جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقّل نمى کنند.»[سوره عنکبوت، آیه 43]

در جاى دیگر مى فرماید :

« یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللّه َ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛ روزى که هیچ مال و اولادى سود نمى دهد ، مگر کسى که دلى سالم [ از رذایل وخبایث] به پیشگاه خدا بیاورد.[سوره شعراء، آیات 88 ـ 89]

یکى ازعقل هاى پرقدرت که ضررش از حیوانات شرور براى بشر بدتر بوده است، در سوره اعراف و جمعه از دانشمند زمان بنى اسرائیل که قلب خود را کنترل نمى کردند، به سگ هارتعبیر مى کند.

« فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ؛ پس داستانش چون داستان سگ است [ که ]اگر به او هجوم برى ، زبان از کام بیرون مى آورد ، واگر به حال خودش واگذارى [ باز هم ]زبان از کام بیرون مى آورد.»[سوره اعراف، آیه 176]

آیا کسانى که از زمان فتحعلى شاه تا بهمن 57 کشور را به باد دادند، بى سوادهاى این مملکت بودند؟ سیصد سال در این کشور قرارداد استعمارى امضا شد و قراردادها هم در ایران و هم در انگلستان است، قراردادها را هم یا مهندسان یا دکترها امضا کرده اند.

در تمام دوره حکومت قاجار، فقط چند نفر قرارداد را امضا نکردند؟ یکى قائم مقام فراهانى، چه قدر حاکم بوده است؟ یکى میرزا تقى خان امیر کبیر و دیگرى هم شهید شیخ فضل اللّه نورى و در این اواخر هم در چند دوره مجلس، سید حسن مدرس بود، اما کسى که از همه قوى تر در برابر گرگ استعمار ایستاد، رهبر کبیر انقلاب بود.

هدف سوم بعثت (اصلاح نفس)

سومین هدف انبیا براى اصلاح نفس و به تعبیر ساده تر، اصلاح اخلاق و آراستن مردم به صفات الهى با تأکید بر اخلاق الهى است. دستورهاى مهمى هم که در جانب عقل است، در اصلاح قلب و نفس است که این دستورها در یک مجموعه وسیعى در قرآن، گنجانده شده است. در کتاب «الذریعة الى تصانیف الشیعة» نام کتاب هایى که براى اصلاح قلب، عقل و نفس است از الف تا یاء آمده است.

کتاب «أعیان الشیعة » براى شناخت نویسندگان آن در شصت جلد، دانشمندانى را که از راه قرآن و روایات براى اصلاح قلب و عقل و نفس اقدام کرده اند، نام مى برد. پیشنهاداتى که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) براى اصلاح این سه ناحیه دارد، 24 مسئله است.

سفارش پیامبر صلی الله... به ترک گناهان

«أوصیک بتقوى اللّه » [الخصال، شیخ صدوق، ص 525] ؛ سفارش مى کنم که رابطه خود را با همه گناهان، به ویژه گناهان کبیره قطع کنید.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطبه اى در نهج البلاغه درباره زهد و ورع و محرمات دارند. دراین خطبه مى فرماید: «به آن چه شما را دعوت کردم و آن این که با گناهان کبیره ترک رابطه کنید» [نهج البلاغة، خطبه 81] .

امام صادق (علیه السلام) علنى مى فرماید : «گناهان کبیره گناهانى هستند که قرآن مجید به آن وعده حتمى آتش داده است. ربا گناه کبیره است، زنا گناه کبیره است که در قرآن مانند ربا به آن وعده آتش داده شده است. شراب و قمار با شرط و بدون شرط با پول، موسیقى حرام، خوردن مال یتیم و ظلم به حق مردم، به امید کَرَم خدا معصیت کردن، گناه کبیره است. به این امید هم وعده آتش داده شده است که هر کس تقوا پیشه کند، هم در دنیا و هم در آخرت منفعت آن را مى برد» [ثواب الأعمال، ص 130]

حکایت روزى حلال با پرهیز از حرام

مردى در مدینه زندگى مى کرد که کارش دزدى بود، ولى بروز نمى داد. شب ها دزدى مى کرد و صبح قیافه زیبایى داشت. از دیوار خانه اى نصف شب بالا رفت.

چهار اتاق خانه پر از اسباب و یک زن سى ساله هم تنها بود. گفت: امشب سفره ما دو برابر است، هم پول و طلاها را مى بریم و هم آن زن که کسى پیش او نیست و زورش هم به ما نمى رسد. در این فکر بود که یکى از آن برق هاى الهى به او زده شد.

یک لحظه قیامت خود را نگاه کرد، چه شب هایى دزدى رفتم و بعد به ناموس مردم دست درازى کردم، حالا هم قیامت شده است، هیچ فریادرسى ندارم، اگر خدا مرا محاکمه کند، چه جوابى بدهم. از دیوار پایین آمد و گفت: مولاى من! ما هر شب به دزدى رفته ایم، امشب تو را دزدیده ایم، ولى خیلى سخت به او گذشت. قیافه آن زن در نظرش مى آمد، عجب زن زیبایى بود. صبح به مسجد آمد، مردم گفتند: یا رسول اللّه خانمى شما را کار دارد، فرمود: داخل مسجد بیاید، زن گفت: پدر و مادرم مرده اند، خانه اى دارم با چند اتاق پر از اسباب زندگى، شوهرم هم مرده است. دیشب بیدار بودم، شبحى روى دیوار دیدم، نمى دانم خیالاتى شده ام یا کسى مى خواست دزدى کند.

درد ما را درمان کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چیست؟ گفت: از امشب مى ترسم در آن خانه تنها باشم، اگر کسى زن ندارد، مرا شوهر بده. پیامبر رو به جمعیّت کرد و دزد را دید، فرمود: زن دارى؟ نه، پول دارى عروسى کنى؟ زن گفت: آقا پول نمى خواهم، همین خوب است. فرمود : آقا این خانم را مى خواهى؟ الان آماده اى خانم را برایت عقد کنم؟ گفت: هر چه شما بفرمایید، عقد کرد و فرمود : معطل نشو دست خانم را بگیر و برو. دو تایى به خانه رفتند و دزد نگاهى به این اتاق ها کرد، گفت: خانم دلم مى خواهد گریه کنم، با من حرف نزن، چشمان او مانند آتش سرخ شده بود، گفت: خانم آن دزد دیشبى من بودم و من براى رضاى خدا از تو گذشتم و این گونه خدا به من مرحمت کرد.

توصیه هاى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

  1. وفا کردن به عهد، اداى امانت و ترک خیانت.
  2. درهمه جا نرم و آرام حرف بزنید، صداى خود را بلند نکنید.
  3. به یک دیگر سلام کنید، تکبّر نکنید.
  4. حقّ همسایگان خود رارعایت کنید.
  5. کار خوب انجام دهید.
  6. آرزوهاى خود را کم کنید، عاشق آخرت شوید،از قیامت در وحشت باشید.
  7. به هیچ قیمتى، رابطه خود را با خدا قطع نکنید، قرآن را بفهمید.
  8. تا آخر عمر خود به یک مسلمان فحش و ناسزا نگوئید. دین من دین فحش نیست.
  9. بترسید از این که از گناه کار اطاعت کنید.
  10. بترسید از این که از یک دولت عادل اسلامى سرپیچى کنید.
  11. بترسید از این که راست گویى را تکذیب کنید.
  12. بترسید از این که دروغ گویى را تصدیق کنید.
  13. خدا را همه جا یاد کنید.
  14. براى هر گناهى که کردید توبه کنید وعذر بخواهید.
  15. براى گناهان پنهان باطنى و گناهان آشکارظاهرى توبه کنید [تحف العقول : 26 ؛ بحار الأنوار : 77/127، حدیث 33 (سفارشات به معاذ بن جبل)] .

این فرهنگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

 

منبع: سایت دارالعرفان، شیخ حسین انصاریان

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.