شعر تاثیرگذار امام هادی علیه السلام در حضور متوکل عباسی

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شعر تاثیرگذار امام هادی علیه السلام در حضور متوکل عباسی
متوكل خلیفه ظالم عباسی بود كه از اقتدار امام هادی علیه السلام نگران بود.
شخصی نزد او رفت و درباره امام هادی علیه السلام سخن چینی كرد كه در منزل او اسلحه و نامه های حمایت شیعیان قم وجود دارد و می خواهد بر علیه حكومت قیام كند.
متوكل گروهی را به منزل او فرستاد، آنها به خانه امام علیه السلام حمله كردند اما چیزی نیافتند و مشاهده كردند كه حضرت در اتاقی كه فرش ندارد مشغول تلاوت قرآن است .
او را با خود نزد متوكل بردند و گفتند: ما چیزی در خانه او نیافتم و وقتی به منزل او وارد شدیم مشاهده كردیم كه بطرف قبله نشسته است قرآن می خواند.
متوكل كه مشغول میگساری بود و كاسه ای از شراب در دست داشت وقتی امام علیه السلام را مشاهده كرد او را احترام و اكرام نمود و كنار خود نشاند و كاسه شرابی را كه در دست به او تعارف كرد.
امام علیه السلام فرمود: به خدا قسم هرگز تا به حال شراب در گوشت و خون من وارد نشده است ، مرا از این كار معذور بدار و متوكل هم او را معذور داشت و گفت : شعری برای ما بخوان . امام علیه السلام فرمود: من شعر زیادی در حفظ ندارم . متوكل گفت : باید برای ما شعر بخوانی .
امام علیه السلام در حالی كه نزد او نشسته بود اشعاری به این مضمون خواند:
بر روی قله كوهها منزل كردند و مردان مسلح از آنها پاسداری می كردند اما هیچیك از اینها نتوانست جلوی مرگ آنها را بگیرد و آنان را از گزند حوادث حفظ كند.
در پایان از آن قله های بلند و كاخهای مستحكم به درون قبر كشیده شدند.
ندا دهنده ای پس از دفن آنها فریاد زد كجا رفت آن زینتها، دستبندها و شكوه و جلال ؟ كجایند آن چهره های پرورده نعمتها كه از روی ناز و نخوت در پس پرده های زیبا خود را از مردم مخفی نگاه می داشتند؟
عاقبت قبر آنها را رسوا ساخت و چهره های ناز پرورده جولانگاه كرمهای زمین شد.
مدتی طولانی از دنیا خوردند و آشامیدند اما از آن همه خوردن ، خود خوراك حشرات زمین شدند.
متوكل كه این اشعار تكان دهنده را از امام هادی علیه السلام شنید بسیار متاثر شد و گریه كرد به گونه ای كه ریش او از اشك چشمانش تر شد و اهل مجلس همه گریه كردند.
آنگاه متوكل چهار هزار دینار به امام داد و با احترام به منزلش فرستاد.
منبع: سایت اندیشه قم
افزودن دیدگاه جدید