اشعار شهادت امام حسین

تاریخ انتشار:
بریز اشک که ماه عزاست یابن شبیب برای ما همه جا کربلاست یابن شبیب تمام شهر خراسان و اهل ایران را بخوان به روضه که دل پر نواست یابن شبیب
اشعار شهادت امام حسین

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| اشعار شهادت امام حسین

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

بریز اشک که ماه عزاست یابن شبیب

برای ما همه جا کربلاست یابن شبیب
 

تمام شهر خراسان و اهل ایران را

بخوان به روضه که دل پر نواست یابن شبیب
 

بخوان به روضه تمام سیاه پوشان را

بگو که بانی امام رضاست یابن شبیب
 

اگرچه یک صفِ نورند چارده معصوم

ولی حسین حسابش جداست یابن شبیب
 

سفینه‌ای که حسینی است، اوسع است وسریع

خدای عشق بر او ناخداست یابن شبیب

 
علم کشان حسین اهل جَنّتند، که این

حدیثِ صادق آل عباست یابن شبیب

 
بُریده شد سر جدّم در این محرّم ماه

نفس بُریده شود گر ، بجاست یابن شبیب
 

بریز اشک بر آنکه به روز عاشورا

برای اصغر خود آب خواست یابن شبیب
شاعر:
ولی الله کلامی زنجانی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

قرار شدکه مجال سخن نداشته باشی

قرارشدکه سری دربدن نداشته باشی

تَقاصِ چوب و لَبَت را طَلب کن ازعُشّاق

درست نیست "اویس قَرن" نداشته باشی

تو پادشاهی و زیبنده نیست در گودال

به دستِ خویش عقیقِ یَمن نداشته باشی

هزار و نُهصد و پنجاه زخم داشته باشی

عباو خاتم و خُود و کفن نداشته باشی

هجوم نیزه و شمشیر ها تو را چرخاند

که فکرِ سر به بَدن داشتن نداشته باشی

رباب آمده، زینب رسیده، مادر هست

که لحظه ای غمِ تنها شدن نداشته باشی

همین که دید سَنان آفتاب سوزان ست

تلاش کرد که تو پیرُهن نداشته باشی

قتیل باشی و روی زمین رها شده باشی

غریب باشی و جا در وطن نداشته باشی
شاعر:
علی اصغر یزدی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

شب جمعه به دل هوا دارم

در سرم شور کربلا دارم
 

شب جمعه دوباره پر بزنم

در خیالم به دوست سر بزنم

 
گوشه ی قتلگاه می آیم

با دم آه آه می آیم

 
مادرش آمده است می دانم

روضه ی  "یابُنَیَّ" می خوانم

 
دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت

دل من پا به پای زهرا رفت
 

(تا كه او بیشتر نفس میزد

بیشتر میزدند زینب را)
 

(تیغشان مانده بود در گودال

با سپر میزدند زینب را)
 

شب جمعه است روضه خوان  زهراست

مجلسی گوشه ی حرم بر پاست
 

یکی از گودی زمین می خواند

یک نفر روضه اینچنین می خواند
 

(لب گودال خواهر افتاده

ته گودال مادر افتاده)
 

(آن طرف تر برادری تنها

بین یک مشت خنجر افتاده)
 

(عزت آب و آبروی حرم

زیر یک چکمه بی سر افتاده)

 
شب جمعه است مبتلا شده ایم

باز مهمان کربلا شده ایم

 
رو به سمت حرم بایست به او

السلام علی الحسین بگو
شاعر:
سید روح الله موید

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

بر بوریای کهنه کفن گریه می‌کند

«تا خامه لب گشود سخن گریه می‌کند»

پای غمش به داغ جوان دیده ها قسم

«بیچاره است مرد چو زن گریه می‌کند»

باران غاضریه نشان سرور نیست

«صبحی‌ست کز وداع چمن گریه می‌کند»

معمار قبر پر شده از آب واقف است

«تعمیر بر بنای کهن گریه می‌کند»

آه ای حجاز زاده عراق آمدی چرا؟

«از درد غربت تو وطن گریه می‌کند»

باور نمی‌کنی؟ خودت از خیزران بپرس

«دندان دمی که ریخت دهن گریه می‌کند»

گفتم مرو برادر من خواهش مرا

«چون طفل بر زمین مفکن، گریه می‌کند»

میل به باغ کی کنم آخر که مثل ابر

«گُل نیز بی تو بر سر من گریه می‌کند»

«بیدل به هر کجا رگ ابری نشان دهند

بر ماتم حسین و حسن گریه می‌کند»
شاعر:
میلاد حسنی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

با صدای روضه‌خوان رفتم به جایی سوخته

روضه‌خوان می‌خواند اما با صدایی سوخته

باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر

واژه‌هایی آتشین، زلفِ رهایی سوخته

حرف سنگین است، سنگین؛ روضه‌خوان سربسته گفت:

کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته...

گفت: «می‌بینم یکی افتاده عریان» بعد گفت:

«کودکانی مانده‌اند و خیمه‌هایی سوخته...

کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها

ذوالجناج آمد ولی با یال‌هایی سوخته...»

هر چه تابیدی به دنیا، باز هم تاریک ماند

باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته

آخر کار است و باید ذکر «یا زهرا(س)» گرفت

عطر زهرا(س) می‌وزد از کربلایی سوخته...
شاعر:
جواد شیخ الاسلامی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی

غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی

تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی

بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی

وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم...

ناله ی دلشکنت شد، بابی انت و امی

بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف

نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی

جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا

قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی

مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا

اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی

پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر

بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی
شاعر:
محمد جواد شیرازی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

شرار و زلزله بر عرش داور افتاده

به فرش شورش وغوغای محشر افتاده

محیط کرببلا پرشده ست ازصیاد

زتیر حرمله هرسو کبوتر افتاده

به هرطرف که نظر می کنی گلی خونین

چوگوهری ست که ازدیدۀ تر افتاده

به یک طرف تن قاسم فتاده بر صحرا

به یک طرف تن صدچاک اکبر افتاده

دودست برسر خود زد چو زینب از غم دید

به روی خاک دو دست برادر افتاده

کنار علقمه سقای کربلا می دید

به روی آب روان عکس اصغر افتاده

به موج خیز ستم، کشتی هدایت و عشق

میان لُجه ای از خون شناور افتاده

صفای گلشن سرسبز باغ فردوس است

گل همیشه بهاری که پرپر افتاده

سزاست گرکه جهان خاک غم به سرریزد

که سرفرازترین سرو بی سرافتاده

زناله های غم انگیز عترت یاسین

شرار غم به وجود پیمبر افتاده

شمیم فاطمه آید مگر زخاک حسین

که باز زینب او یاد مادر افتاده

گه اسیری دخت علی وفائی گفت

طناب ظلم به بازوی حیدر افتاده
شاعر:
سید هاشم وفایی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

جایی برای گفتن اما نمی زارند

وقتی که یک لحظه تو را تنها نمی زارند

چشم حسودان سپاه شمر بی تردید

قد اباالفضل تو را رعنا نمی زارند

آنان که بر پیراهنت بردند سوء قصد

انگشترت را در دل صحرا نمی زارند

با این هجوم تیغ و نیزه بر تنت قطعا

جایی برای بوسه ی زهرا نمی زارند

آنان برای رأس تو پاداش می گیرند

پس بی جهت سر به سر سرها نمی زارند

فکری به حال زار زینب کن میان راه

وقتی که یک لحظه تو را تنها نمی زارند
شاعر:
علی اصغر یزدی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

به زخم زخم تنت گریه می کنم هر شب

برای پیرهنت گریه می کنم هر شب

شبیهِ سرخیِ خورشیدِ آسمانِ غروب

به دست و پا زدنت گریه می کنم هر شب

به خشکی لب مثل کویرت آقا جان

به خشکی دهنت گریه می کنم هر شب

به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند

به جسم بی کفنت گریه می کنم هر شب

به لحظه ای که تنت را گذاشت بین حصیر

به بوریا شدنت گریه می کنم هر شب

اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری

به زخم زخم تنت گریه می کنم هر شب
شاعر:
وحید محمدی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

به لطف مهر خزان،ساعتى زمان برگشت

ویا به قهربهار از زمین،خزان برگشت

گرفت،بغض گلوگیرى،آسمان را سخت

صداى خنده ى بى وقفه بر دهان برگشت

بساط گریه براى جهان فراهم شد

دوباره اشك،به هر گونه اى روان برگشت

چه رفت؟بر چه كسى؟دركجا؟كه بعد دو عید

هلال غصه به دامان آسمان برگشت

كدام قافله درسمت كوفه در راه است

كه از پى اش همه جا،اشك جاودان برگشت

كسى به وسعت تاریخ در همین راه است

كسى كه واژه ز وصفش مدیحه خوان برگشت

كسى چنان كه زمان از وقوعش عاجز شد

كسى كه حد و حدودش به لامكان برگشت

به نسبت پدرى طفل حضرت شیر است

ونسل مادرى اش تا پیمبران برگشت

كدام شیر؟همانى كه در نبرد احد

ز امتحان خداوند قهرمان برگشت

یلى كه تا سخن از زور بازوش آمد

دوباره لرزه به جان یهودیان برگشت

کسی كه در شب معراج،حضرت احمد

ز خاك با كمك او به آسمان برگشت

و برسریر حصیر حكومتش چو نشست

به سفره هاى فقیرانه رنگ نان برگشت

امیر بى زر وتاجى كه چون ته لقبش

امیرى دل وجانش به مومنان برگشت

ز مدح مادر او عرض جمله اى كافى ست

به لطف فاطمه بر جسم عشق،جان برگشت

صلاح نیست كه یك ذره مدح،نور كند

بنابراین سخنم باز بر زبان برگشت

قلم گریست وشعرم به روضه عادت كرد

به این قصیده زمانى كه كاروان برگشت

به وعده گاه جنون منزل از پى منزل

عزیز فاطمه همراه خاندان برگشت

به پیشواز خداوند،ریخت گل ها را

ومثل سرو به آغوش بوستان برگشت

براى دفعه آخر،به سمت باغ حرم

براى بردن یك غنچه،باغبان برگشت

امان ز لحظه بى تابى على اصغر

و لحظه اى كه به آغوش كودكان برگشت

نه آب مانده نه تابى،نه اشكى وآهى

نه از شریعه علمدار مهربان برگشت

نه هیچ قطره اشكى ز رفتنش ماند و

نه هیچ حرمله با تیر در كمان برگشت

به سمت معركه مانند نرگسى رفت و

به سوى خمیه ولى مثل ارغوان برگشت

مقابل همه با خنده سمت میدان رفت

اگرچه زیر عباى پدر نهان برگشت

چه ناامید،نگاه امیدوار رباب

به بند خونى گهواره بى امان برگشت

پدر براى چه شرمنده از پسر شده است

حسین سمت خیامش،چه ناتوان برگشت

و ظهر آمد و خورشید در دل صحرا

پس از غروب اهالى كهكشان برگشت

رسیده وقت خداحافظى و خیلى زود

دوباره زینب كبرى به داستان برگشت

چقدر سمت حسینش دوان دوان رفت و

چقدر سمت حسینش كشان كشان برگشت

میان اهل حرم شد قیامتى برپا

همین كه سمت حرم اسب بى عنان برگشت

كنار عمه،رقیه به خاك افتاد و

به سمت عمه سكینه،به سرزنان برگشت

اگر چه رفت به گودال دست  خالى  شمر

به لطف صاحب سر،دست پر سنان برگشت

سه روز بر تن او،آفتاب پى در پى

طلوع كرد و به عنوان سایه بان برگشت

نشسته بود به تل خواهرى غریبانه

چو دید آتش در خیمه ها دوان برگشت

حكایت من و انگشتر عالمى دارد

دوباره از چه،به گودال ساربان برگشت؟!

شهید صحنه ى آن لحظه ام كه خواهر تو

پس از زیارت یك نعش بى نشان برگشت

به شهركوفه و در شام،سنگ بسیار است

بماند آنچه به اذهان نكته دان برگشت

به كوفه،معجر وگهواره و لباس وكفن

چه چیزها كه به عنوان ارمغان برگشت

چه بى ملاحظه از روى نیزه افتادى

چو نیزه دار تو هر بار ناگهان برگشت

هرآنچه روضه سرودم براى تو به كنار

دلیل اصلى اشكم به خیزران برگشت

به لطف خون حسین و پیام زینب بود

به هر مناره،دوباره اگر اذان برگشت

همیشه بر سر خوان تو هرگدا كه نشست

نمك نخورده از این سفره مثل خان برگشت

دلى كه بهر تو دادیم،پس نمیگیریم

كه بى بهاست،متاعى كه بر دكان برگشت

غرض به راه نو جان دادن است ننگش باد

هرآن كسى كه سلامت از امتحان برگشت

ز هر كه رفته به كرب و بلات میپرسم

مگر ز كوى شما،زنده میتوان برگشت؟!

بگیر دست مرا،اى خداى خوب حسین....
شاعر:
سید داود دهقانی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

این قصه ی درد است پس آخر ندارد

این شعله سوزان است خاکستر ندارد

از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود

غیر از حسین (ع) این یک قدم را بر ندارد

وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند

وقتی به میدان می رود یاور ندارد

وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی

روزی برادر داشت و دیگر ندارد

شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند

اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد

با اربن اربا تازه فهمیدند مردم

اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد

ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای

زینب که میبیند ولی باور ندارد

زینب که میبیند تن بی پیرهن را

زینب که میبیند که انگشتر ندارد

از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر

"روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد"

روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است

جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد

سر را جدا کردند اما نکته این است

خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد

این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست؟

این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد؟

بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه

یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد

این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی

تا روز آخر غصه ام آخر ندارد
شاعر:
سید حسن رستگار

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

زسوز سینه برای تو باز می خوانم

به نغمه های حزین حجاز می خوانم

نوای اکبر ناظم ندارم اما باز

نوازشم بکنی دلنواز می خوانم

برای مرثیه ها زخمه را نیازی نیست

به لطف زخم لبت جانگداز می خوانم

ویا زیارت ناحیه ی مقدسه را

میان مرثیه یک دو فراز می خوانم

من از تبار غزل های ابن مکفوفم

ببخش محضرتو روضه باز می خوانم
شاعر:
حجت الاسلام محسن حنیفی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد

پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد

دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک

دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد

پس از بی مهری دریا، قسی القلب شد آتش

به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد

خدایا هیچ زخمی بد تر از دلواپسی ها نیست

که چشمش سوی خیمه لحظه های واپسین افتاد

شکستن با غلاف تیغ را سر بسته میگویم

زبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد

برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را

اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد

نفهمیدند طه را....نفهمیند یاسین را....

به چوب خیزران دندانه ای از حرف سین افتاد
شاعر:
سید حمید رضا برقعی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.