یادداشت تبلیغی

ابتلا در فرهنگ قرآني

تاریخ انتشار:
در فرهنگ اسلامی و قرآنی، ابتلا (آزمایش)، یکی از سنت‌های الهی است که از همان ابتدای خلقت آدمی در بهشتی که خداوند برای اولین فرد از نوع ما آفرید، آغاز گردید.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|

اشاره
در فرهنگ اسلامی و قرآنی، ابتلا (آزمایش)، یکی از سنت‌های الهی است که از همان ابتدای خلقت آدمی در بهشتی که خداوند برای اولین فرد از نوع ما آفرید، آغاز گردید. خداوند آدم(ع) و حوا(ع) را با پرهیزدادن از شجره ممنوعه، آزمایش کرد و اگرچه آنان در این اولین‌امتحان موفق نبودند، امّا این سنت هم‌چنان  ادامه یافت و تا قیامت نیز ادامه خواهد داشت. در این نوشتار می‌کوشیم، سنّت ابتلا را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهیم.

1. مفهوم‌شناسی ابتلا
«ابتلاء»، از ماده «بَلَیَ» به معنای امتحان می‌باشد. «إبتَلاهُ الله: إمتَحنَه؛[1] خداوند، او را امتحان کرد.» این واژه  با اختبار هم‌معنا است: «أبلَی اللهُ عِبادَه: إختَبَرَهُم بِصُنعٍ جَمیلٍ؛[2] خداوند بندگانش را مورد ابتلا قرا‌ر ‌داد؛ یعنی آن‌ها را با کار زیبا امتحان کرد.»
ابتلا و بلا، هر دو از یک ماده و به معنای امتحان و آزمایش‌اند؛ به این ترتیب که کاری را به کسی پیشنهاد می‌کنند تا صفات باطنی او مانند: اطاعت، عفّت، شجاعت، سخاوت و میزان آن‌ها را دریابند. امتحان اشخاص، غالباً از طریق عمل آن‌ها است و نه گفتارشان؛ زیرا تنها چیزی که می‌تواند صفات واقعی انسان را آشکار سازد، عمل است.

2. واژه‌های قرآنی ابتلا
در قرآن کریم «ابتلاء» با واژه‌های مختلفی آمده‌است؛ واژ‌ه‌هایی که جهات اشتراک و اختلافی نیز با یکدیگر دارند. در این‌جا به چند نمونه اشاره می‌نماییم:
ـ امتحان:
امتحان، از ریشه «مِحَن» و مترادف ابتلا است؛ «المِحَنُ و الإمتحانُ نَحوَ الإبتلاءِ.»[3]پس، امتحان به معنای آزمایش است؛ مانند آیه: «اوُلئکَ الذینَ امتَحنَ اللهُ قُلوبَهم لِلتّقوی؛[4] آن‌ها کسانی هستند که خداوند قلب‌های‌شان را برای تقوا آزموده ‌است.» مراد از امتحان، تکلیف به امری است که به واسطه آن، اطاعت و مخالفت مکلف در خارج تحقق و ظهور یابد.
ـ فتنه:
فتنه، از ریشه «فَتن» گرفته شده است. «اصل فتن، وارد کردن طلا در آتش است تا خالص و ناخالصی آن آشکار شود.»[5] فتنه، به معنای امتحان نیز آمده‌ است؛ «فَتَنَّاکَ فُتُوناً؛[6] و ما تو را آزمودیم، آزمودنی.» فتنه، امتحانی است که خداوند انجام می‌دهد تا افراد را طبق اعمال‌شان که از آنان صادر می‌شود، مجازات کند؛ نه آن‌که بر طبق علم‌شان، بی‌آن‌که عملی از آنان سر زده باشد، مجازات نماید.
ـ تمحیص:
تمحیص، از ریشه «مَحص» و «به معنای خالص کردن شیء از هر عیبی است.»[7] خداوند این واژه را در مورد اتفاقی که در جنگ اُحد واقع گردید و منافقان از مؤمنان واقعی شناخته شدند، به کار برده و می‌فرماید: «وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِکُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِکُمْ؛[8] و تا خدا آنچه را در سینه‌ها دارید، امتحان کرده و آنچه [از شرک و نفاق] را که در قلب‌ها دارید، خالص گرداند.»
ـ استدراج:
استدراج، از ماده «دَرج» گرفته شده و «به معنای مرتبه و منزلت است. در استدراج، فرصت فرد به‌تدریج و درجه‌درجه گرفته می‌شود؛ به این صورت که فرد بدکار در کفر خویش مشغول لذت بوده، ولی بی‌خبر است [از این]‌که به‌تدریج استعداد هدایت را از دست می‌دهد و عمرش کوتاه می‌گردد تا بالاخره فرصت از دستش می‌رود.»[9] بنابراین، وقتی انسان از یاد خداوند غافل گشت، زمینه سرنگونی خویش را فراهم کرده، روزبه‌روز بر عذاب خود می‌افزاید.
ـ اِمهال:
امهال، از ریشه «مَهل» و «به معنای آرامی و عجله نکردن است.»[10] خداوند می‌فرماید: «فَمَهّلِ الکافِرینَ أمهِلهُم رُوَیداً؛[11] پس به کافران مهلت بده؛ مهلت کمی (در باره آن‌ها عجله نکن).»
امهال، در اصطلاح یعنی «خداوند پس از اجرای امتحان و مشخص شدن کافران و مشرکان، بلافاصله آن‌ها را دچار عقوبت و هلاکت نمی‌کند؛ بلکه به آنان مهلت می‌دهد تا شاید به حق روی ‌آورند.»[12]
ـ مصیبت:
مصیبت، از ریشه «صَوب» گرفته شده و اسم فاعل از باب افعال می‌باشد. این لغت، معانی متعددی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: «مصیبت، به معنای نزول و نیز به معنای قصد است و إصابه، یعنی درک، طلب و اراده»؛[13] مثل کلام خداوند که می‌فرماید: «أَنْ يُصِيبَکُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ؛[14] مانند آنچه به قوم نوح رسيد، به شما نيز برسد.» همچنین به معنای گرفتاری و بلیّه نیز آمده است؛ مثل آیه: «أَوَ لَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هذَا؛[15] آيا چون به شما مصيبتي [در جنگ احد] رسید، [با آن که در نبرد بدر] دو برابرش را [به دشمنان خود] رساندید. گفتید: «این مصیبت از کجا [به ما رسید]؟».

3. ابتلا، در نظام تکوین و تشریع
ـ ابتلا و سازندگی:
تربیت و سازندگی، در سراسر جهان مادی ارزش‌زا است. امتیاز گل‌های زیبا و معطر باغ بر بوته‌های وحشی کوه نیز به سبب زحمت و تربیت باغبان است. این حقیقت، در باره انسان که از تمامی آفریدگان خداوند رشدپذیرتر است، به‌مراتب بیشتر صدق می‌کند؛ چون انسان دارای عقل، اراده و آزادی است.
یکی از مراحل اساسی در نظام تربیتی، امتحان و آزمایش است؛ زیرا از یک سو، ابزار ارزیابی است و از سوی دیگر، عامل رویش و پرورش می‌باشد.
شهید مطهری; در بیان علت امتحانات الهی می‌گوید:
«پروردگار سبحان برای تربیت و پرورش جان انسان‌ها، دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد و در هر برنامه شداید و سختی‌ها را گنجانیده‌ است. در برنامه تشریعی، عبادات را فرض نموده و در برنامه تکوینی، مصایب را بر سر راه بشر قرار داده ‌است. روزه، حج، نماز و جهاد، شدایدی هستند که با تکلیف ایجاد شده و صبر و استقامت در انجام آن‌ها، موجب کمال نفس و پرورش استعدادهای عالی انسان است. گرسنگی، ترس و زیان‌های جانی و مالی هم، شدایدی است که در تکوین پدید آورده و به طور قهری، انسان را در بر می‌گیرد.»[16] بنا بر آیه «لَقد خَلَقنَا الانسانَ فِی کَبدٍ؛[17] به‌تحقیق، انسان را در رنج و مشقت آفریدیم.» مصیبت‌ها و سختی‌ها برای تکامل بشر ضرورت دارد.
ـ ابتلا و استقامت:
انسانی که در معرض سختی‌های زندگی و امتحانات الهی قرار گرفته، بسان درختی است که در دل بیابان‌های خشک و در معرض بادهای سوزان قرار می‌گیرد و چنین درختی، در مقابل ناملایمات، مقاومت خاصی پیدا می‌کند؛ در حالی که درخت لب جویبار، از مقاومت کمی برخوردار است و در برابر خشکسالی و بادهای سوزان و ویرانگر، مقاومت و توانایی زیادی ندارد.
حضرت علی(ع) در نامه‌ای خطاب به والی بصره، عثمان بن حنیف، می‌نویسد: «ألا وَ إنّ الشَّجرة البَریَّةَ أصلَبُ عُوداً وَ الرَّواقِعَ الخَضِرَةَ أرَقُّ جُلوداً وَ النّباتاتِ البَدویّة أقوی وُقوُداً وَ أبطَأُ خُموداً؛ آگاه باشید! همانا درختان بیابانی، چوب‌شان سخت‌تر، و درختان کناره جویبار، پوست‌شان نازک‌تر است. درختان بیابانی که با باران سیراب می‌شوند، آتش چوب‌شان شعله‌ورتر و پردوام‌تر می‌باشد.»[18]
پس، می‌توان دریافت که چرا خداوند علیم و حکیم، بندگان صالح خود را با بلاهای گوناگون می‌آزماید؛ چه این‌که انسان‌های رنج‌دیده، طاقت و قدرت تحمل‌شان از افراد نازپرورده بیشتر است.
به قول حافظ:
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست          عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
ـ ابتلا و رسیدن به کمال:
یکی از وسایل هدایت انسان به سوی کمال و سعادت، امتحان الهی است؛ زیرا اگر این آزمایش‌ها در کار نبود، افراد مستعد به آن درجه از کمال نرسیده و نیروهای بالقوه آنان هرگز به فعلیت نمی‌رسید. پس، «یکی از اموری که سبب تکمیل و تهذیب نفوس و تصفیه اخلاق و تهیيج قوا شده و در حکم نیروی محرک دستگاه وجودی انسان است، شداید و مصیبت‌ها است. در حدیثی آمده ‌است که حضرت رسول اکرم(ص) حاضر نبودند از غذای کسی تناول کنند که هیچ وقت شدت و سختی به سراغ او نیامده ‌است؛ زیرا آن را علامت عدم قابلیت و دور بودن او از خداوند می‌دانستند.»[19]
ـ ابتلا و قرب الهی:
زندگی سراسر رنج و مشقت انبیا و اولیای الهی، گویای این حقیقت است که تا انسان در بوته آزمایش قرار ‌نگیرد و با بلاها مواجه نشود، لایق مقام خلیفة اللّهی نخواهد گردید. امتحانات سخت و متعدد حضرت ابراهیم(ع) باعث شد که لیاقت مقام امامت و رهبری جهانی را کسب کند: «وَ إذِ ابتَلی إبراهیمَ رَبّهُ بِکَلماتٍ فَأَتمّهُن قالَ إنّی جاعِلُک لِلنّاسِ إماماً؛ و به یاد آور هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان نمود. پس همه را به جای آورد. [خداوند به او] گفت: همانا من تو را برای مردم امام و پیشوا قرار دادم.»[20]
امام محمد باقر(ع) فرمود: «إنَّ اللهَ یَتعاهَد المُؤمنَ بِالبلاءِ کَما یَتعاهَد الرَّجل أهلَه بِالهَدیّة مِن الغیبَة؛[21] همانا خداوند مؤمن را به وسیله بلا یاد می‌کند و مورد نوازش قرار می‌دهد؛ آن گونه که یک مرد در وقتی که در مسافرت است، با فرستادن هدیه خاندان خود را یاد می‌کند و مورد نوازش قرار می‌دهد.» به قول شاعر:
هر که در این بزم مقرّب‌تر است                           جـام بلا بیـشترش مـی‌دهند
ـ عمومیت و جاودانگی ابتلای الهی:
ابتلا، جزء سنّت‌های الهی است و مانند سایر سنّت‌ها، از ویژگی‌های متعددی برخوردار است؛ از جمله این ویژگی‌ها، عمومیت و جاودانگی می‌باشد. همان طور که قوانین طبیعی، استثنابردار نیست، سنّت‌های حاکم بر جوامع بشری نیز این چنین هستند و از جمله این سنت‌ها، سنت ابتلا و آزمایش الهی است.
خداوند در آیات ابتدایی سوره عنکبوت، عمومیت ابتلای الهی را بیان نموده و می‌فرماید: «أَحَسِبَ النّاس أَن یُترَکوا أن یَقوُلوا آمَنّا وَهُم لا یُفتَنونَ  * وَ لَقَد فَتَنّا الّذینَ مِن قَبلِهم فَلَیَعلمنّ الله الذّینَ صَدَقوا وَ لَیَعلمنّ الکاذِبینَ؛[22] آیا مردم گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند، به حال خود واگذارده‌ خواهند شد و امتحان نمی‌شوند و به‌تحقیق، ما کسانی را که قبل از آن‌ها بودند، آزمایش کردیم. پس، باید علم خدا در مورد کسانی که راست می‌گویند و کسانی که دروغ می‌گویند، تحقق یابد.»
* عمومیت: طبق این آیات، در می‌یابیم که امتحان، به گروه خاص و یا افراد مشخصی محدود نمی‌شود؛ مثلاً فقط برای گروه مسلمانان نیست؛ بلکه قانون عمومی و سنّتی جاودان است؛ به سخن دیگر، همان طور که همه امت‌های گذشته و تمام انبیا و فرستادگان الهی و اقوام آن‌ها مورد امتحان قرار گرفته‌اند، تمام انسان‌های امروزی نیز امتحان می‌شوند. علاوه بر این، می‌توان دریافت که «خطاب آیه و به‌خصوص کلمه «ناس» عمومیت امتحان را می‌رساند که قوی و ضعیف، حاکم و محکوم، فرمانده و فرمان‌بردار، فقیر و غنی، جاهل و عالم و... همه و همه در معرض امتحان واقع می‌شوند.»[23] بنابراین، اراده الهی بر این تعلق گرفته‌ است که تمام بندگانش را بدون استثنا امتحان کند.
* جاودانگی: سنّت ابتلا، از نظر زمان نیز دارای استمرار است و همان طور که بر اقوام و جوامع گذشته حاکم بوده، برافراد، تمدن‌ها و جوامع کنونی و آینده نیز حکومت خواهد‌ ‌داشت؛ چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «سُنّةَ الله فِی الّذینَ خَلَوا مِن قَبل وَ کانَ أمرُاللهِ قَدَراً مَقدوُراً؛[24] سنّت الهی در میان آنان هم که در‌گذشتند، همین است و فرمان خدا، حکمی نافذ و حتمی خواهد بود.» حضرت علی(ع) با اذعان به امتحان همه افراد، در خصوص فلسفه و حکمت امتحان انسان‌ها می‌فرماید: «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ‏ أَدَبٌ‏ وَلِلْمُؤْمِنِ‏ امْتِحَانٌ‏ وَلِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَلِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَةٌ؛[25] سختی و گرفتاری برای افراد ظالم، تأدیب و برای مؤمن، آزمایش و برای پیامبران الهی، وسیله کسب درجه و برای اولیا و دوستان خدا، وسیله کرامت و سَروری می‌باشد.»

5. اهداف ابتلای الهی
اصولاً امتحان برای آشکار شدن و پی بردن به چیزهای ناشناخته و مجهول است و به منظور سنجیدن افکار، حالات اشخاص و میزان دانایی و توانایی آنان، صورت می‌گیرد؛ ولی خداوند بلندمرتبه با علم بی‌پایان خود، بر تمام امور، چه نهان و چه آشکار، آگاه است و خود نیازی به آزمایش‌ کردن بندگانش ندارد؛ «وَمَا تَکُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَيْکُمْ شُهُوداً؛[26] در هیچ حال نیستی و هیچ قسمتی از قرآن را تلاوت نمی‌کنی و هیچ عملی را انجام نمی‌دهید، مگر این‌که ما گواه بر شما هستیم.»
اگرچه خداوند بر همه چیز احاطه دارد و بر آشکار و نهان آگاه‌ است، ولی از امتحان بندگان اهدافی دارد که به بیان برخی از آن‌ها می‌پردازیم:
ـ آزمودن انسان‌ها:
ممکن است هدف از آزمایش الهی این باشد که انسان‌های خوب و بد را با آن بسنجد تا در دنیا و آخرت مشخص شود که چه کسی اهل عمل نیکو و پسندیده است؛ «إنّا جَعَلنا ما عَلی الارضِ زینَةً لَها لِنَبلُوَهُم أیُّهُم أحسَنُ عَمَلاً؛[27] همانا آنچه را روی زمین است، زینت آن قرار دادیم تا آن‌ها را بیازماییم که کدام یک از آن‌ها بهتر عمل می‌کنند.» اگر خدا آزمون عاشورا را از اصحاب امام و کوفیان نگرفته بود، بسیاری از کوفیان خود را شیعه واقعی امیر مؤمنان می‌دانستند؛ چنان‌که افرادی که در راه به امام حسین7 پیوستند یا از ایشان جدا شدند نیز به‌خوبی آزمایش شدند.
ـ پاداش اخروی:
از جمله بهترین پاداش‌های خداوند، نصیب صابران می‌شود: «وَ لِنَبلُونَّکم بِشَیءٍ مِن الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِن الاموالِ وَ الانفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ؛[28] و البته شما را به سختی‌هایی چون: ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و بشارت بده صبرکنندگان را.»
ـ رسیدن به مقامات معنوی:
خداوند متعال، ابراهیم خلیل(ع) را پس از آزمون‌های متعدد به مقام رفیع امامت رساند؛ «وَ إذِ ابتَلی إبراهیمَ رَبُّه بِکَلماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُک لِلنّاسِ إماماً؛[29] و هنگامی که مبتلا ساخت ابراهیم را به کلماتی. پس، آن‌ها را تمام کرد (انجام داد)، گفت: همانا من تو را برای مردم پیشوا قرار دادم.»
ـ آگاه‌نمودن فرد از ميزان ايمان او:
خدا آنچه را در سینه‌ها و قلوب است، می‌داند؛ ولی گاه لازم است آن را به خود فرد بنمایاند: «وَ لِیَبتَلی اللهُ ما فی صُدورِکم وَ لِیُمَحّصَ ما فی قُلوبِکم وَاللهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ؛[30] و تا بیازماید خداوند آنچه را در سینه‌های شما است و تا خالص گرداند آنچه را در دل‌های شما است و خدا دانا است به اسرار سینه‌ها.» خداوند می‌دانست چه کسی با امام حسین(ع) می‌ماند و چه کسی می‌رود، و می‌توانست با زلزله یا عذاب آسمانی، اوضاع ظاهری را به نفع امام حسین(ع) تغییر دهد؛ اما این حادثه اتفاق نیفتد؛ بلکه خدا با این واقعه، میزان ایمان افراد را به آنان فهماند. گاه انسان به عبادت خود مغرور مي‌شود در حالي‌كه اگر امتحان پيش آيد معلوم مي‌شود كه درجه ايمان وي چه ميزان است.
غرّه مشو كه مركب مردان مرد را                در سنگلاخ باديه پي‌ها بريده‌ايد
ـ اتمام حجت:
امتحان اتمام حجت است براي آنان كه ايماني ظاهري داشته و در آزمون موفق نبوده‌اند تا در قيامت از ايمان دم نزنند.
«وَ قالوا یا أیُّها السّاحِر ادعُ لَنا رَبَّک بِما عَهِدَ عِندَک إنَّنا لَمُهتَدونَ فَلَمّا کَشَفنا عَنهُم العَذابَ إذا هُم یَنکُثونَ؛[31] و [آل فرعون خطاب به حضرت موسی(ع)] گفتند: ای ساحر! تو از خدای خود چون تعهدی با تو دارد، بخواه تا عذاب را از ما برطرف کند. ما بدین شرط، البته هدایت می‌شویم. پس آن‌گاه که ما عذاب را از آن‌ها برداشتیم، باز آن‌ها نقض عهد کردند.»
عاشورا نیز اتمام حجتی بود بر کوفیانی که از امام(ع) دعوت کرده بودند؛ ولی به ایشان خیانت نمودند. طفل شیرخوار، اتمام حجتی بود که در قیامت نگویند: اگر می‌دانستیم طفل داری، به او آب می‌دادیم. حُر و توبه او، اتمام حجتی بود برای کسانی که در قیامت می‌گویند: نتوانستیم از لشکر فرار کرده، به سوی حسین برویم. نماز امام در ظهر عاشورا در وسط میدان جنگ، اتمام حجتی بود که نگویند: نمی‌دانستیم نماز می‌خواند. خطبه‌های امام و معرفی خودش به عنوان فرزند پیامبر(ص) نیز اتمام حجتی برای ناآشنایان با امام بود.

6. ابزار ابتلای الهی
برخی ابزارهایی که خداوند بندگان خویش را از آن طریق آزمایش می‌کند، عبارت‌اند از:
ـ ذخایر و زینت‌های دنیا:
«إنّا جَعَلنا ما عَلی الارضِ زینة لَها لِنَبلُوَهم أیُّهم أحسنُ عملاً؛[32] همانا ما آنچه بر روی زمین است، زینت آن قرار دادیم تا مردم را امتحان کنیم که کدام یک از آنان نیکوتر عمل می‌کنند.»
ـ رنج‌ها و مصایب:
شداید و گرفتاری‌ها، گرانی‌ها و مریضی‌ها، همه وسیله امتحان الهی است: «وَما أرسَلنا فی قریَةٍ مِن نبیٍّ إلا أخَذنا أهلَها بِالبَأساءِ والضّرّاءِ لَعلّهُم یَضَّرَّعون؛[33] و نفرستادیم ما هیچ پیامبری را به شهر ودیاری؛ مگر آن‌که اهلش را به شداید و محن گرفتار ساختیم تا شاید آن‌ها به درگاه خدا زاری کنند.»
ـ جنگ:
شکست و پیروزی در جنگ نیز امتحان افراد است. خداوند در آیه‌ای راجع به پیروزی مسلمانان در جنگ بدر می‌فرماید: «فَلَم تَقتُلوهم وَ لکنّ الله قَتلهم وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَيتَ وَ لکن الله رَمی وَ لِیُبلی المُومِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسناً؛[34] این شما نبودید که آن‌ها (کافران) را کشتید؛ بلکه خداوند آن‌ها را کشت و تو نبودی (ای پیامبر) چون تیر افکندی؛ بلکه خدا افکند و همانا خداوند می‌خواست مؤمنان را به این وسیله به‌خوبی بیازماید.»
همچنین، جنگی که در عاشورا اتفاق افتاد، وسیله آزمون امام، اهل بیت:، اصحاب و دشمنان بود.
ـ خوبی‌ و بدی‌:
«وَ نَبلوكُم بِالشّر وَالخَیرِ فِتنَة و إلَینا تُرجَعونَ؛[35] و شما را به بد و نیک مبتلا کرده، بیازماییم و به سوی ما بازگردید.» گاه خدا انسان را با ناملایمات و سختی‌ها می‌آزماید و گاه با نعمت‌ها و خوبی‌ها؛ در سختی‌ها باید صبر را پیشه خود ساخت و در نعمت‌ها نیز شکرگزار خداوند بود و از معصیت پرهیز کرد.
ـ ترس و گرسنگی:
«وَ لَنَبلُوَنّکم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأموالِ وَ الأنفُسِ وَ الثّمَراتِ وَ بَشّرِ الصّابِرینَ؛[36] و البته شما را به سختی‌هایی چون: ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و میوه‌ها بیازماییم و بشارت و مژده بده صبرکنندگان را.» این آیه علاوه بر ترس و گرسنگی، نقصان مال و جان و ثمره را نیز متذکر شده که در ادامه می‌آید. در این آیه، با الفاظ و حروف تأکیدی، امتحان به ترس و گرسنگی و... را حتمی دانسته و آن را وسیله‌ای برای امتحان الهی برشمرده است.
ـ فرزند و مال:
اموال و فرزندان نیز ابزار امتحان الهی‌اند؛ «وَ اعلَموا أنّما أموالُکم وَ أولادُکم فِتنََة وَ أنّ اللهَ عِندَهُ أجرٌ عَظیمٌ؛[37] و بدانید که اموال و فرزندان شما، فتنه و ابتلایی بیش نیست و همانا پاداش بزرگ، نزد خدا است.» نقصان اموال که در آیه 155 سوره بقره اشاره شد نیز از چند راه است: خسران تجارت، پرداخت زکات و صدقات، نابودی زراعت و تاراج و اتلاف مال. نقصان انفس نیز به چند صورت است: کشته شدن در جنگ، بیماری و ضعف و مرگ. نقصان ثمرات از طریق نقص میوه‌های درخت به سبب آفات و یا مرگ فرزندان (میوه دل) صورت می‌گیرد.
ـ معجزات:
معجزه‌هایی که اقوام مختلف از پیامبران خواسته‌اند نیز ابزاری برای امتحان آنان است؛ چنان‌که قرآن فرموده: «إنّا مُرسِلوا النّاقَةِ فِتنَةً لَهُم فَارتَقِبهُم وَ اصطَبِر؛[38] ما برای امتحان آن‌ها، ناقه صالح را بیرون آوردیم. پس، مراقب حال‌شان باش و بر آزارشان صبر پیشه کن.»
ـ قدرت:
هم‌چنان‌که مال، وسیله امتحان است، قدرت و مقام نیز وسیله آزمودن افراد است. بایسته آن است که از قدرت خویش در مسیر: طاعت خدا، دفاع از مظلوم یا اجرای عدالت استفاده نماییم. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «فَإنّ اللهَ سُبحانَهُ یَختَبِر عِبادَهُ المُستَکبِرینَ فی أنفُسِهم بِأولیائه المُستَضعَفینَ فی أعیُنِهِم؛[39] پس همانا خداوند منزه و پاک، می‌آزماید بندگان مستکبر و قدرتمند خویش را با دوستان خود که در چشم آن‌ها ضعیف و ناتوان‌اند.»

7. آثار ابتلای الهی
ابتلای الهی، آثار و فوایدی در پي دارد که شماری از آن‌ها به شرح ذیل است:
ـ شناسایی انسان‌ها:
یکی از مهم‌ترین آثار ابتلای الهی، تمایز افراد خوب و بد، منافقان و مؤمنان، یا مجاهدان و صابران از مدعیان دروغین است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لَنَبلُوَنَّکم حتّی نَعلمَ المُجاهِدینَ مِنکُم وَ الصّابِرینَ و نَبلوَ أخبارَکم؛[40] ما قطعاً همه شما را می‌آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما، و اخبار شما را بیازماییم.» امتحان الهی، مانند کوره آتشینی است که قلوب انسان‌ها در آن ریخته شده، گداخته می‌گردد تا زر خالص و مس، از یکدیگر جدا شوند. امام حسین(ع) در مسیر کربلا ضمن سخنانی که برای یاران و اصحاب با وفای خود بیان کردند، فرمودند: «إِنَ‏ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَالدِّينُ‏ لَعْقٌ‏ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ؛[41] همانا مردم بندگان دنیا هستند و دین، لعابی است بر زبان‌های‌شان که تا زندگی‌شان رو به راه است، به دور زبان می‌گردانند. پس، چون دوران آزمایش رسد، دین‌داران کمیاب شوند.»
ـ توبه:
توبه و بازگشت خطا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاران به سوی خداوند، از پیامدهای مهم ابتلای الهی است؛ مانند قوم یونس که با دیدن آثار بلای الهی، توبه کرده و ایمان آوردند و همین امر، به رفع عذاب منجر شد.  یکی از نمونه‌های توبه راستین، در جریان کربلا توسط حر بن یزید ریاحی واقع شد. وقتی او دید لشکر کوفه قصد دارد با امام بجنگد، خود را در امتحان بزرگی میان بهشت و جهنم می‌دید. به خود آمد و پشیمان شد و به امام و یارانش پیوست. خداوند هم توبه او را پذیرفت و در نهایت، به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
ـ ایجاد روحیه مقاومت:
افرادی که در فراز و نشیب زندگی قرار می‌گیرند و در معرض امتحان واقع می‌شوند، در مقابل مشکلات زندگی، مقاوم شده و استقامت و قدرت تحمّل آنان افزایش می‌یابد. همین امر، باعث موفقیت آنان در زندگی خواهد شد. خداوند حکیم، مؤمنان را آزمایش می‌کند تا مثل پولاد آبدیده، دارای عزم و اراده‌ای مستحکم شوند و در برابر دشواری‌ها، صبور و باتقوا باشند. حضرت علی(ع) در وصف متّقین می‌فرماید: «نُزّلت أنفُسُهم مِنهم فِی البَلاء کالّتی نُزّلَت فِی الرّخاءِ؛ در سختی چنان به سر می‌برند که گویی در آسایش و خوشی هستند.[42]»
ـ عبرت‌آموزی:
آگاهی از ابتلائات امت‌های گذشته، می‌تواند نوعی هشدار برای آدمی باشد تا از خواب غفلت بیدار شده و متذکر گردد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «إنّ اللهَ یبتَلی عبادَه عندَ الاعمالِ السّیئَة بِنَقص الثّمَراتِ وحبسِ البَرکاتِ و إغلاقِ خَزائنِ الخَیراتِ، لِیَتوبَ تائِبٌ وَ یُقلِعَ مُقلِع وَ یَتذکّرَ مُتذکِّر وَ یَزدجِر مُزدجِرٌ؛[43] خداوند بندگانش را آزمایش می‌کند؛ هنگامی که کارهای بد انجام می‌دهند، با کمبود میوه‌ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در خزانه‌های خیرات؛ تا توبه‌کاران توبه کنند و کسی که باید دست از گناه بکشد، خودداری کند و کسی که پندپذیر است، پند گیرد و کسی که از گناه می‌ترسد، از انجام کار خلاف اجتناب کند.» 
ـ از بین رفتن غرور و تکبر:
حضرت علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: «لَكِنَ‏ اللَّهَ‏ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ‏ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَيَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَيَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَإِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ؛[44] خداوند همواره بندگان خود را به انواع شداید آزمايش می‌کند و تکالیفی گوناگون، بر خلاف طبع آسایش‌طلب آن‌ها، بر آنان مقرر می‌دارد تا غرور و تکبّر از دل‌شان بیرون رود و نفوس‌شان به تعبد خدا عادت کند.»

8. رمز پیروزی در امتحان الهی
پیروزی در آزمایش‌های الهی، نیازمند برخورداری از شرایطی است که توجه به آن‌ها، رمز موفقیت در هر گونه ابتلایی است. برخی از این شرایط عبارت‌اند از:
ـ درک حضور خداوند:
توجه داشتن به این حقیقت که حق تعالی همیشه و همه‌جا شاهد و ناظر اعمال ما است و این‌که تمام حوادث و بلایا در محضر او انجام می‌گیرد، عامل مهمی برای مقاومت و پایداری در برابر مشکلات است. خداوند برای آن‌که تمسخرهای مردم، اراده حضرت نوح(ع) را بر ساختن کشتی سست نکند، به او فرمود: کشتی را جلو دیدگان ما و به دستور ما بساز؛ «وَاصنَعِ الفُلک بِأَعیُنِنا و وَحیِنا.»[45]
حضرت یوسف(ع) در آن امتحان سخت که در مقابل زلیخا قرار گرفت، چون حضور خداوند را در آن‌جا درک می‌کرد، به او پناه برده و فرمود: «مَعاذَ الله أنّهُ رَبّی أحسَنَ مَثوایَ إنّه لا یُفلِح الظّالِمونَ؛[46] به خدا پناه می‌برم. خداوند مرا مقامی منزه و نیکو عطا کرده ‌است. همانا او هرگز ستمکاران را رستگار نسازد.»
از امام حسین(ع) نقل شده ‌است که در صحنه کربلا وقتی بعضی از عزیزانش به شهادت رسیدند، فرمودند: «هَونٌ عَلَیَّ ما نَزَلَ بِی أنّه بِعِینِ اللهِ؛[47] همین که می‌دانم این امور در برابر دیدگان علم پروردگار انجام می‌گیرد، تحمل آن بر من آسان می‌شود.»
ـ ایمان و توکل به خدا:
اگر انسان ایمان و توکل به خدا داشته ‌باشد، پیش آمدن مشکلات و حوادث از جانب خدای تعالی را جبران معاصی می‌داند و این سبب می‌شود که ابتلا هر ‌چه قدر طاقت‌فرسا باشد، ایمانش را قوی‌تر، اراده‌اش را محکم‌تر و توکلش را بیشتر گرداند و از آزمایش‌های الهی سربلند بیرون آید. از حضرت علی(ع) روایت شده که فرمود: «مِن کُنوزِ الایمانِ الصَّبرُ علی المَصائِبِ؛[48] صبر بر مصیبت‌ها، از گنج‌های ایمان است.»
ـ صبر:
مهم‌ترین و اولین گام برای پیروزی در امتحان الهی، صبر و استقامت و پایداری در مقابل مشکلات و سختی‌ها است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَنبلُونّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخوفِ وَ الجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأموالِ والأنفُسِ وَ الثّمراتِ وَ بَشِّرِ الصابِرینَ.»[49] نوید بشارت بر صابران که در این آیه آمده، همان کلید و رمز موفقیت در این گونه آزمون‌ها است.
از این آیه می‌توان فهمید که داشتن صبر در مسیر زندگی، به انسان بصیرت می‌دهد تا مشکلات را به نفع خویش دانسته در برابر حوادث ناگوار ایمانش ضعیف نشود و همواره با تقوا به پیش رود. گویند که ابی طلحه، صحابی پیامبر، به پسرش علاقه زیادی داشت. پسر مریض شد و نزدیک مرگ فرزند، همسرش او را به دیدار پیامبر(ص) فرستاد تا هنگام مرگ فرزندش حضور نداشته باشد و جزع و فزع نکند. پسر مُرد و مادر او را در گوشه منزل گذاشت و غذایی آماده کرد. شوهر که آمد، به او غذا داد و نیاز جنسی‌اش را بر آورده کرد. سپس به او گفت: اگر ودیعه‌ای نزد ما باشد و ما آن را به صاحبش برگردانیم، ناراحت می‌شوی؟ گفت: خیر. گفت: فرزند، ودیعه خدا است. خداوند فرزندمان را باز پس گرفت. ابوطلحه گفت: من سزاوارترم که صبر پیشه کنم تا تو که مادر او هستی. خبر این ماجرا به پیامبر(ص) رسید. حضرت آنان را تحسین کرده و فرمود: حمد خدایی را که در امت من، زنی این چنین صابر، مانند زن بنی‌اسرائیلی که صابر بود، قرار داد. سپس داستان آن زن را که دو فرزندش کشته شده بودند و صبر کرد، نقل نمود.[50]
ـ دعا و یاد خدا:
دعا، نوعی عبادت و ارتباط با خالق یکتا، نوعی خودسازی و خودشناسی و به دنبال آن، خداشناسی است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ إذا مَسَّ الإنسانَ الضُّرّ دَعانا لِجَنبِهِ أو قاعِداً أو قائِماً فَلَمّا کَشَفنا عَنه ضُرّهُ مَرّ کَأن لَم یَدعُنا إلی ضُرٍّ مَسّهُ؛[51] و هر گاه آدمی به رنج و زیانی درافتد، همان لحظه به هر حالت باشد، خفته یا نشسته یا ایستاده، فوراً ما را به دعا می‌خواند. پس، آن‌گاه که رنج و زیانش را بر طرف ساختیم، باز به حال غفلت و غرور چنان باز می‌گردد که گویی اصلاً ما را برای دفع ضرر و رنج خود نخوانده ‌است.»
مطابق روایات، دعا از بلاهای گوناگون جلوگیری می‌کند. بنابراین، انسان می‌تواند پیش از نزول بلا، با دعا کردن، آن را از خود دور نماید. از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمود: «إنّ الدعاء وَ البلاء لیترافقان إلی یَومِ القیامة. انّ الدُعاء لیرد البَلاء وَ قَد أُبرِمَ إبراماً؛[52] همانا دعا و بلا، تا روز قیامت با هم دوست هستند. همانا دعا بلا را بر می‌گرداند؛ هرچند آن بلا حتمی باشد.» می‌توان گفت که دعا و بلا، رابطه متقابل دارند؛ چه این‌که دعا بلا را دفع می‌کند و بلا نیز انسان را به سوی دعا می‌کشاند. ماجرای راز و نیاز یونس نبی(ع) با خداوند و تسبیح در شکم ماهی، از این گونه موارد است.

پی نوشت:

[1]. جمال‌الدین محمد بن مکرم، ابن منظور، لسان العرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408ق، ج 1،  اوّل، ص 479.
[2]. لویس معلوف، المنجد فی الغة، قم: اسماعیلیان، 1364ش،  دوم، ص 49.
[3]. ابوالقاسم حسین بن محمد، راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1392ق، ص 484.
[4]. حجرات، آیه 3.
[5]. راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، پیشین، ص 371.
[6]. طه، آیه 40.
[7]. راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، پیشین، ص 483.
[8]. آل عمران، آیه 154.
[9]. قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، دار الکتب ‌العربی، 1392ق، ج 6، ص 335.
[10]. همان، ص 301.
[11]. طارق، آیه 17.
[12]. حامد مقدم، احمد، سنّت‌های اجتماعی در قرآن کریم، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی،  دوم، ش1369، ص 158.
[13]. علی‌اکبر قرشی، قاموس قرآن، پیشین، ج 4، ص 158.
[14]. هود، آیه 89.
[15]. آل عمران، آیه 165.
[16]. مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران: صدرا،  سوم، 1367ش، ص 178.
[17]. بلد، آیه 4.
[18]. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم: اسراء، اوّل 1390ش، ص 394، نامه 45.
[19]. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران: صدرا، پنجم، 1358ش، ص 175.
[20]. بقره، آیه 124.
[21]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران: المکتبة الإسلامیه، 1385ق، ج 67، ص 213.
[22]. عنکبوت، آیه 2ـ3.
[23]. شفائی، حسین، امتحان؛ سنّت الهی و عامل تکامل، بی‌جا: ناشر مؤلف،  اوّل، 1367ش، ص 23.
[24]. احزاب، آیه 38.
[25]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 67، ص 235.
[26]. یونس، آیه 61.پ
[27]. کهف، آیه 7.
[28]. بقره، آیه 155.
[29]. بقره، آیه 124.
[30]. آل عمران، آیه 154.
[31]. زخرف، آیه 49ـ50.
[32]. کهف، آیه 7.
[33]. اعراف، آیه 94.
[34]. انفال، آیه 17.
[35]. انبیاء، آیه 35.
[36]. بقره، آیه 155.
[37]. انفال، آیه 28.
[38]. قمر، آیه 27.
[39]. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، پیشین، خطبه 192، ص 274.
[40]. محمد، آیه 31.
[41]. حراني، حسن بن علی بن شعبه، پیشین، ص 245.
[42]. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، پیشین، خطبه 193، ص 286.
[43]. همان، خطبه 143، ص 186.
[44]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم: دار الکتب الاسلامیة، 1961م، ج 13، ص 157.
[45]. هود، آیه 37.
[46]. یوسف، آیه 23.
[47]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 46‌، ص 459.
[48]. حراني، حسن بن علی، تحف العقول، پیشین، ص 138.
[49]. بقره، آیه 155.
[50]. زین‌الدین عاملی (شهید ثانی)، مسکّن الفؤاد، قم: مؤسسة آل البیت:،  اوّل، 1407ق. ص 69.
[51]. یونس، آیه 12.
[52]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران: مسجد، بی‌تا، ص 469.

منبع: ره توشه محرم1393

نگارنده: شريفه شريعتي( پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه خواهران)

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.