اشعار شهادت امام حسن عسکری

تاریخ انتشار:
اشعار شهادت امام حسن عسکری علیه السلام کاری از گروه تولید پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
شهادت امام حسن عسکری

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ،

اشعار شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

اشعار مناسبتی-شهادت امام حسن عسگری(ع)

شعر شهادت امام عسگری علیه السلام - علی انسانی

چشم پدر به راه بود اي پسر بيا
تا جان نرفته از تن او زودتر بيا

از پشت ابراي قمر فاطمي درآي‏
تا شب به در رود چون فروغ سحر بيا

هم صاحب الزماني و هم صاحب عزا
بهر نماز بر تن پاک پدر بيا

افتاد جام آب ز بس دست لرزه داشت‏
در پيکرش نمانده تواني ديگر بيا

در احتضار باشد و چشم انتظار تست‏
بازست اين دو پنجره بر ره ز در بيا

بي‌‏اشک مردم از پي تشييع آمدند
خاکي نمانده شيعه چه ريزي در به سر بيا

صاحب عزا به ختم حضورش مسلم است‏
مردم تمام منتظر اي منتظر بيا

با ره جگر شده‏ ست و جگر پاره‏
جز تو نيست اي پاره جگر بر پاره جگر بيا

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

شعر شهادت امام حسن عسگری علیه السلام
دکتر اکبر بهداد(طبیب)

حسن که اختر تابان رهبری‌ست
اولاد خاتم و آوازه عسگری‌ست

نگین حلقه هستی در عالم است
امام و حافظ آئین خاتم است

وجود او که چو خورشید برفراز
دارد به نور وجودش جهان نیاز

دشمن زحال پریشان کند خروش
خواهد که نور خدا کند خموش

به گرد او که چو دیوار دشمن است
نی عسگری ز دشمن خونخوار ایمن است

دشمن که ذره و جرسومه ای سیاه
بد عاقبت زبد خویش شد تباه

نور خدا نشود در جهان خموش
در چنگ شیر ژیان دشمنان چو موش

حسن که مظهر و آیینه ی  رسول
با جان مشیت حق را کند قبول

عمر حسن چو رسیده به پنج و بیست
نی ز جور و جفا تواند زیست

او ز جانب حق امام معصوم است
ز جور دشمن دین عاقبت مسموم است

خون جگر فاطمه ز داد و بیدادست
شیعه ی او همی به فریاد است

مهدی فاطمه عزادار است
حجت باقیه درین دار است

زین مصیبت پسر بسی گریان
در فراق پدر بسی نالان

چشم امید ما بر ان مولاست
نور چشم و ولی نعمت ماست

مآمن ما مرقد آن سرورست
بر سماوات و زمین او رهبرست

گنبد او را عدو ویرانه کرد
از عداوت غرق خون کاشانه کرد

دشمنی های عدو با صاحب است
او که خون جد خود را طالب است

قلب دشمن از عداوت مثل سنگ
او چه آرد زن قساوت ها به چنگ

آتش دوزخ به گرد دشمنان
بس بسوزاند عدو را بی امان

لعنت حق تا ابد بر دشمن است
دشمن حق پیرو اهریمن است

بارالها این دعا کن مستجاب
نقشه های شوم دشمن کن بر آب

گو«طبیبا» از امامت تا توان
تا که آید صاحب عصر و زمان

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

شعر شهادت امام حسن عسگری علیه السلام
شاعر: مؤيد

امروز عسکري ز جهان ديده بسته است‏
قلب جهان و قطب زمان دلشکسته است‏

آن حجت خداي ز بيداد معتصم‏
پيوند زندگانيش از هم گسسته است‏

صاحب عزاست صاحب عصر اندراين عزا
روحش به چهار سالگي از کينه خسته است‏

بر چهره‏ ي امام زمان آن در يتيم‏
از باد ظلم گرد يتيمي نشسته است‏

در خانه ‏اي که مرکز اندوه و ماتم است‏
دشمن کمر به غارت آن خانه بسته است‏

از لطف آن که نار کند برد بر خليل‏
صاحب زمان ز آتش بيداد رسته است‏

اندر بقيع و سامره و کربلا و طوس‏
گلهاي فاطمه بنگر دسته دسته است‏

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

نوحه امام عسگری علیه السلام
بهار امامت ۴ - غلاورضا سازگار

        مولا یابن‌الحسن سرت سلامت
        پـر پـر شــده گـل بــاغ امامــت
کن گریــه مولا                    از داغِ بـــابـــا
واویلا واویلا آه و واویلا

امام عسگری جان داده مظلوم
در شهر سامره گردیده مظلوم
شـد در جوانی              چـون گـل خزانـی
واویلا واویلا و آه و واویلا

پیش چشمت پــدر افتــاده از پا
شــد پـاره جگـرش از زهـرِ اعدا
گشتـی عــزادار           بـا چشـم خونبــار
واویلا واویلا آه و واویلا

در ماتــم پـــدر قلبت شکستـه
گــرد  یتیمت بــر رخ نشستــه
کن گریه مولا                بـــر داغ بـــابــــا
واویلا واویلا آه و واویلا

شاهی که مظهر صدق و صفا بود
افسوس قسمتِ او زهـر جفـا بود
با رنج و محنت                در شهـر غـربت
واویلا واویلا آه و واویلا

در «سُرَّ من رأی» آن وجهِ ذوالمن
قبرش ویـران شد از بیداد دشمن
ای اهـل عالـم                 فریاد از این غم
واویلا واویلا و آه واویلا

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

زبان حال امام حسن عسگری علیه السلام
بهار امامت ۴ - غلامرضا سازگار

بیا و سر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان
شـرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهــدی‌جان

بیـا تــا سیــر بینــم وقـت رفتن، ماه رویت را
که می‌باشد مرا این آخرین دیـدار، مهدی‌جان

در ایـام جوانــی سیــــر گردیـــدم ز جـان خـود
زبس بر من رسیـد از دشمنان آزار،مهدی‌جان

ازآن ترسم که بعد از من، تو درتنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهـره بر دیـوار، مهدی‌جان

تـو در ایـام طفلــی بی‌پـدر گشتــی، عزیـزِ دل
مرا شـد در جوانــی پـاره قلب زار، مهـدی‌جان

از آن می‌سوزم ای نور دوچشم خود،که می‌بینم
تو بهــر گریـه کردن هـم نـداری یـار، مهدی‌جان

غـم تــو بیشتــر باشـــد ز غم‌هــای پــدر، آری
اگر چه دیـده‌ام مـن محنت بسیار، مهدی‌جان

تـو بایــد قرن‌هــا در پـــردۀ غیبت کنــی گریــه
بود هـر روز روزت مثـل شــامِ تــار، مهدی‌جان

تو باید قرن‌ها چون جد مظلـومت علـی باشی
به حلقت استخوان باشد،به چشمت خار،مهدی‌جان

بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست«میثم» را
کـه بـر جـرم و گناه خـود کنـد اقـرار، مهدی‌ جان

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

مدح امام حسن عسگری علیه السلام
بهار امامت ۴ - غلامرضا سازگار

ای مهــر جهان‌پـــرور، از مــات سلام‌الله
ای آینـــــۀ داور، از مــــــات ســــلام‌الله
وای از همگان برتر، از مــات ســــلام‌الله
ای زادۀ پیغمبــــر، از مـــات ســــلام‌الله
فرمانــدۀ عالم‌هـا، با رایت هم‌عهــدی         فرزند رسول‌الله، مـولای اباالمهدی

در عـرش، امامـی تـو، بـر چرخ، مداری تو
هم بر همـه مولایی، هم بر همه یاری تو
روشنگــر ملک جـان، در لیـل و نهــاری تو
در سینـۀ هر شیعه، یک سامـره داری تو
توحیدی و قرآنی،اسلامی و ایمانی         خورشیدِ جمالِ غیب، در عالمِ امکانی

جــان همــه خوبان را، در قالب تــن داری
اعجـاز مسیحایـــی هنگــام سخـن داری
هــر نکتـه هـزاران دُر، در دُرج دهــن داری
فرمـــان خداونـدی، بـر ســروِ علــن داری
هم نام حسن داری،هم روی حسن داری       هم خُلق حسن داری،هم خوی حسن داری

ای عبــدِ خدا ‌سیما، ای حُسنِ خدا‌ منظر
نجــــل علــی چـــارم، ریحــانۀ پیغمبــــر
صلبت صدف طاهر،مهدی است تورا گوهر
از وصـف همـــه اولا، از مــدح همــه برتر
هم یازدهم خورشید،هم یازدهم اختر        هـم یازدهـم مـولا، هـم یازدهم اختر

از مـاست همه غفلت، از تـو همه آگاهی
از مـا همه گمراهی، از تـو همه همراهی
صد قافله دل هر دم،در«سامره»‌ات راهی
ای داده خداوندت،بر هر دو جهان شاهی
حسن صوری مولا، رشک قمری مولا         نوری بصری مولا، از وهم، سری مولا

هر چند تهی دستم، از مهر تو سرشارم
دل بـر کرمت بستــم، رو در حـــرمت آرم
مهـر تـــو بـوَد هستم، مــدح تو بوَد کارم
در خلـــد تـو را جویم، در حشر تو را دارم
ماییم و ولای تـو، خـاک کف پــای تو          مشمول عطای تو، جان‌ها به فدای تو

دردا که گل عمرت، یک لحظه خزانی شد
آخـر جگـرت مسموم، در سنّ جوانی شد
هر لحظه ستم بر تو،از دشمنِ جانی شد
بـا پیکـر تـو مدفـون غم‌هــای نهانــی شد
تا لحظــۀ آخر هــم، غم بــود طبیب تو           پیوستــه سلام مـا بر قبر غریب تو

پیوسته ستم دیـدی، با عمر کمت، مولا
تا صبح جـزا دلهاست دریـای غمت، مولا
آمـد ز بنی‌العبـاس، ظلم و ستمت، مولا
گردیــد چــرا ویـران دیگـــر حـرمت؟ مولا
پیوسته تـو در غربت، مانند پدر بودی        از جــور ستمکاران، در تحتِ نظر بودی

باشد که شبی روزی در سامره روی آرم
با دیــدۀ گریــان، رو بــر خـاک تـو بگـذارم
بـر قبـــر تــو جـای گل، خونابِ جگـر دارم
من میثمم و نَبــوَد، بـا غیــر شمــا، کارم
هر چند بدم مولا، از لطف، قبولم کن          در روز جزا محشور، با آلِ رسولم کن

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

نوحه دیگر امام عسکری علیه اسلام
بهار امامت۳

در مـــــــاتــم ابــــــــا محمّـــد     ســـرت ســــلامت یــــا محمّـد
زمین سامره محشر کبراست     اشک غم بررخ مهدی زهراست

وامصیبت وامصیبت
وامصیبت وامصیبت

مهــدی دگــر تنهای تنهاست     مــانند شمــع انجمــــن‌هاسـت
گشتـه آن ماه غایب از نظرها     از دو چشمش روان خون‌جگرها

وامصیبت وامصیبت
وامصیبت وامصیبت

جــان حسن بـر لب رسیــده     رنـــــگ از رخ مهـــــدی پــــریـده
گشتــه پــرپـر گل باغ امامت     حجة بن الحسن سرت سلامت

وامصیبت وامصیبت
وامصیبت وامصیبت

قسمـت مــا اشــک عـزا شـد     پـــاره جگــــر ابن الـــرضا شد
فـــاطمه آیـــد از شهــر مدینه     در عـزای حسن زنـد به سینه

وامصیبت وامصیبت
وامصیبت وامصیبت

ایــن آفتــاب بــــرج دیـــن است     جنــــــازه‌اش روی زمیــن اسـت
شیعه درناله وسوز وگداز است     حجة بن الحسن وقت نمازاست

وامصیبت وامصیبت
وامصیبت وامصیبت

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

نوحه امام عسکری علیه السلام
بهار امامت۳

یا حجت ثانی عشر یا اباصالح
گریه کـن از داغ پدر یا اباصالح
امــام مظلــوم                    گردیده مسموم
آجرک الله بقیةالله
آجرک الله بقیةالله

زهر جفا زد شررش آه واویلا
شد پاره‌پاره جگرش آه واویلا
مهــدی امّــت                    سـرت سـلامت
آجرک الله بقیةالله
آجرک الله بقیةالله

در مــــاتم ابن الرضــا یــا اباصالح
فاطمه شد صاحب‌عزا صاحب‌عزا
سامره غوغاست               محشر کبراست
آجرک الله بقیةالله
آجرک الله بقیةالله

داری مصیبتــی عظیـم یـوسف‌زهرا
در کودکی گشتی یتیم یوسف‌زهرا
حجّـــت دادار                     گشتـی عــزادار
آجرک الله بقیةالله
آجرک الله بقیةالله

امشب صدای یـا حسن بـر فلک خیزد
از چشم صاحب الزمان اشک غم ریزد
مهــدی مـوعود                  حجّــت معبــود
آجرک الله بقیةالله
آجرک الله بقیةالله

با آن همه سوز و گداز یا اباصالح
بر پیکرش خواندی نماز یا اباصالح
خون در دوعین است        غریب حسین است
آجرک الله بقیةالله
آجرک الله بقیةالله

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

در مصیبت حضرت امام عسکری علیه السلام
بهار امامت۳

ای ز چشــم همگــان ریختــه اشــک بصـــرت
حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت

همچــو اجــداد غـــریبت همـــۀ عمــــر غـریب
بـــه جـــوانی شـده مسمـوم چـو جد و پدرت

در پی مــــاه صفــــر معتمـــد از زهــــر جفـــا
کـــرد بـا عـم گــــرامیت حســن همسفـــرت

بـس‌که در جامعـه مظلوم و غـریب و تنهاست
نیـست ممـکن کـه عـزا بـر تــو بگیــرد پسـرت

چشم بگشـا بـه سوی خانۀ در بسته خویش
کـه عـــــزادار شــــده همســر نیکــو سیــرَت

ســــال‌ها تحت‌نظـر بــودی و بــودی در حبس
کـس ندانست و نداند کـه چـه آمـد به سرت

چشـم حـق‌بین تـو شد بستـه و می‌بینی باز
همـه جـا غـربت مهدی است بـه پیش‌ِ نظرت

سال‌هـا شمـع صفـت سـوختی و آب شـدی
نــه فقـط زهـر جفـا زد بــه دل و جـان شـررت

ســــال‌ها بـود کـه بـا یـاد لب خشک حسین
خــون دل بـود روان روز و شب از چشـم تـرت

«میثم» از خواجگی هر دو جهان دست کشد
بشمـــاریـش اگـــــــر جــــزء گـــــدایـــان درت

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

در مدح حضرت امام حسن‌ عسکری علیه السلام
بهار امامت۳

ای گـرد کـاروان تـو را حُسـن مشتری     
بـر خســـروان گــدای تــو را نیـز بــرتری

کنیـه: «ابــامحمّـد» نـام خـوشت: «حسن»     
«ابـن‌الـرضا»، ولـیِّ خـدا، شهره: «عسکری»

خـاک حـریم قدس تو را فیض عیسوی     
عبــد در تـــــو را روشِ بنــــده‌پــــــروری

یک آسمـان ستـاره زمین‌بـوس آستان     
صدها هزار مشتری‌ات گشته مشتـری

پایت در آسمـان، حرمت «سرّ من را»     
از «ســـرّ مــن رآ»ت بــر افـلاک رهبری

بــا اقتـــدار و قــدر و جــلال الهــی‌ات     
خلـــق خــوش محمّــد و بازوی حیدری

نــام‌آوران بـــرند بــه تجلیــل از تـو نـام     
پیغمبـــران کننـد بــه مهـــــرت پیمبـری

از بـام چـرخ نقـش زمیـن گــردد آفتاب     
خـــواهد اگـــــر زنـــد بـه تـو لاف برابری

گـر بـا تـو دشمنم کند اعلان دوستی     
مـن می‌کنـم بـر او ز دل و جـان برادری

بالله قسم به چون تو پدر فخر می‌‌کند     
بـر خـاک نـرجس ار نبرد سجده مادری

با یک نسیم سامره‌ات می‌توان گرفت     
فیــض مسیـــح از دم بیمــار بستــــری

بی مهــر تــو اگــر پــدر و مــادرم بـرند     
سوگندمی‌خـورم که من ازهر دو‌اَم بری

حاشا که هر حسن «حسن عسکری» شود     
تـــو دیگـــر استـــی و دگـــرانند دیگری

بــاید پــدر تو باشی و مهدی بوَد پسر     
براین گهربه جزتوکسی نیست گوهری

دردا کــه کشت معتمـدِ سنگـدل تو را     
در هشتــم ربیـــع نخست از ستمگـری

آزر گــرفت تــا جگـــرت از شـــرار زهـر     
بــــارید اشـــک شیعـه چنــان ابر آذری

جـا دارد ار بــرای تــو گریند روز و شب     
جنّ و ملـک زمیـن و زمـان حوری و پری

مهـدی غـریب و نرجس مظلومـه شـد غـریب     
آن بانویی که داشت به تو فخر همسری

دردا کــه در بهــار جوانی خزان شدی     
از بس که کرد ساقی غم برتو ساغری

پیـوسته بــاد گریـۀ «میثـم» نثـار تو
کاو را بوَد به خاک شما خط نوکری

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

سوز نهایی
بهار امامت ۲ - غلامرضا سازگار

ای در جگـر شیعه شررهــای غــم تـو     ای ارث تـو از مـادر تـو عمـر کـم تو
بـا آنکـه بــوَد عــرش بــه ظـلِّ علـم تو     خــم شــد کمــر چــرخ ز بار الم تو

دارند به یادت همه در سینه فغان‌ها

با آنکـه وجودت همه جا تحت نظر بود     از نـور تـو لبــریـز دل جن و بـشر بود
وز علم تو دشمن را احساس خطربود     هر جا که خبر بود،فقط از تو خبر بود

 پیوسته تو را قوت و غذا خون جگـر بود
پر بـود دلـت روز و شب از درد نهـان‌هـا

افسوس که شدگلشن عمرتوخزانی      آه ای جگرت سـوخته از سـوز نهانی
دادنــد تـــو را زهــــر در ایــام جـوانی     جان شدبه لبت ازستم دشمن جانی

شد کار محبـان ز غمت مرثیه‌خـوانی
جوشید شـرار از نفس مرثیه‌خوان‌هـا

بگذار کـه بـا سـوز جگـر یـار تـو باشم     بگذار که پیوستـه گرفتـار تـو باشم
هرچندکه خوارم چه شودخار توباشم     افتــاده بــه خـاک ره زوّار تـو باشم

بــا مهــدی مـــوعـود عـزادار تو باشم
هـر چنـد بوَد شرح غمت فوق بیان‌ها

مـن «میثمـم» و شیفتۀ دار شمـایم     مـداح شمـا نـه سـگ دربار شمایم
یـک عمــر گــدای سـر بـازار شمایم     خود هیچم و با هیچ،خریدار شمایم

گفتـم کـه شـوم یار شما، عار شمایم
دارم بـه سـر شانـه بسی کوه زیان‌ها

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

در مدح و مصیبت امام حسن عسگری علیه السلام
بهار امامت ۲ - غلامرضا سازگار

ای سـامره‌ات قبلـۀ دل کعبـۀ جـان‌ها     ای سفرۀ احسان تو پیوسته جهان‌ها
ای عبـد خداونــد و خداونــدِ زمــان‌ها     ای پایــۀ قدر و شـرفت فــوق مکـان‌ها

آگاه ز اســـرار عیان‌هـا و نهان‌هـا
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها

ای روی تـو دربزم ازل شاهدومشهود     وی آمده ساجدبه خدا برهمه مسجود
هـم قبلۀ حاجاتی و هم حجت معبود     هـم حمدی و هم احمد و هم حـامد و محمـود

غیر از تو کـه باشد پدرِ مهدی موعود
مهدی که بهـار آرد در فصـلِ خزان‌ها

ای جـان جهان ای همـه جـان‌ها به فدایت     ای نام نکویت حسن ای حسنِ خدایت
خورشیــد پنـــاه آرد در ظــلِّ لــوایت     امضـــای عبـــادات همــه مهـــر ولایـت

بـالاتــر از آنــی کـــه بگـــوینـد ثنــایت
بر اوج جلالت نرسـد وهـم و گمـان‌ها

در وصـــف تـــو اشیــاء زبــانند زبـانند     جـز مـدح تـو را خلـق نخـوانند نخوانند
گــل‌های جنـان بی‌تـو خزانند خزانند     بـــا آنکــه مقــــام تــــو نــدانند ندانند

 پیوستــه رواننـد رواننــد رواننــد
تــا دور مــزار تـو بگردنـد روان‌ها

بـوی خــوش جنـت ز غبـار قـدم توست     عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست
حاتم که کریم اسـت،گدای درم توست     تودست خدا هستی وهستی کرم توست

تنهـا نـه فقـط سامـرۀ دل حـرم توست
هـر جـا نگرم از تو عیان است نشان‌ها

تــــو درِّ گــرانمایــۀ دَه بحــر کمــالی
    تـو مهــر فــروزانِ سمـــاواتِ جــلالی
تـو عبـد، ولـی عبـد خداونـد جمـالی     احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی

دوم حسـن از حسـن خـدای متعـالی
ای شاهد حسن ازلت چشم زمان‌هـا

ای خلق سماوات و زمین خاک در تو     ای چــار علــی آمـده جـد و پـدر تـو
ای منتقــــم آل محمّــــد پســـر تـــو     پیوستــه ســلام از طـرف دادگـر تـو

بـر مهـدی و بـر نرجس نیکو سیر تـو
مهدی که بوَد در کف او خط امان‌هـا

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

در مدح حضرت امام حسن عسگری علیه السلام
بهار امامت ۲ - غلامرضا سازگار

ای متجلــــی از رخـت جلــــوۀ حسـن داوری
غیـــر نبـــی بـــه انبیــــا داده خـــدات برتـری
هم به زمین امامت و هم به سمات، سروری
خلقت و طینتت همه فاطمی است و حیدری
حسـن نکــویت از همــه کــرده ندیــده دلبری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

محیـط علـم و معــرفت یگانـه گوهرش تویی
سپهــر نـــور اگــر دهـــد مـــه منورش تویی
ملــک اگــر ملک شده، امام و رهبرش تویی
سلام ما به سامره که سایه‌گسترش تویی
مــــزار تـــو در آن زمیـن، نمــوده نــورگستری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

در آسمان معرفت شمس تویی، قمر تویی
تمـــام نخـل علـم را ریشه تویـی، ثمر تویی
بحـار نــور را همـه صـدف تـویـی، گهـر تویی
شب سیاه هجر را صبح تویی، سحـر تویی
به ده امام و یک ولی پدر تویی، پسـر تویی
ز وصـف مـا، ز مدح ما، تـو بهتری، تو بـرتری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

تـو چشمــۀ علــوم حـق ز دَه یـمِ ولایتی
تـو حسـن کردگــار را جمـال بـی نهایتی
تـو بــرتر از حدیثـی و تو فـرق هر روایتـی
تو مظهـر حقیقتـی، تـو مشعـل هـدایتی
تــو آن ستوده حضــرتی تو آن بزرگ آیتی
کـه مـی‌کند جمـال تـو ز خـالق تو دلبری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

اگــر چـه در زمین دمـد فـــروغ جــاودانی‌ات
کنند سجده قدسیان بـه حسن آسمانی‌ات
هـزار حیـف، شــد بــدن چــو لالـۀ خـزانی‌ات
نوشتـه شـد بـه خـون دل، کتاب زندگانی‌ات
بســان شمــع سوختــه نمــاند از تـو پیکری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

ســـلام روح و اولیـــــا بــــه پیکــــــر مطهـرت
چه شد که زهر دشمنان شراره زد به پیکرت
نشــــان مــــرگ شـد عیـان به عارض منورت
به وقت مرگ مهدی‌ات چوجان گرفت در برت
دگـر نـگشت تشنـه لـب بـریده از قفا، سرت
دگر به نیزه بر سرت، نشد جفـا ز هـر سری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

نمــاز خوانــد مهــدی‌ات بـــه پیکـــرِ مطهـرت
به احترام شد نهان، به خاک، جسم اطهرت
دگـــر میــان شهـرهـا نشـد اسیـر، خواهرت
نخــورد چـوب بـر لـب و نرفـت نوک نی سرت
نـگشـت توتیــا دگـــر ز ســم اســب، پیکـرت
نشـد تـن تـو غرقِ خون ز تیر و تیغ و خنجری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

همــاره پــر زنـد دلـم بـــه محفــل عـــزای تو
شـــراره بـــر دلـم فکـن کـه سوزم از برای تو
چه می‌شود سفـر کنم به شهر سامرای تو
ســلام مـن، درود من، بـه صحنِ با صفای تو
وجود و بذلِ دست تو،«میثم» و خـاک پای تو
نمی‌زنـــم نمی‌زنـم جــــز درِ ایــن حـرم، دری
                            تویی امام عسکری تویی امام عسکری

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

نوحه امام عسگری علیه السلام
بهار امامت

یـوسف فاطمه ، سلالۀ مصطفی
                                   در جوانی شدی کشتۀ زهر جفا
شد به فصل شباب، قلب زارت کباب
 ابا محمد، ابا محمد

گریه کن شیعه در عزای ابن­الرضا
                                  زهـر دشمن نبـود جـزای ابن­الرضا
اجر آن مقتدا، عاقبت شد ادا
ابا محمد، ابا محمد

او مگر شمع جمع آل یاسین نبود
                                  اجـر فــرزند پـاک فاطمه  این نبود
زادۀ مصطفی، دیده عمری جفا
ابا محمد، ابا محمد

کشته از زهـر کین یوسف زهرا شده
                             حجت ابن الحسن غریب و تنها شده
رهبر انس و جان، دیده بست از جهان
ابا محمد، ابا محمد

ای مـــزار خــــرابت سنـد غـربتت
                                    دل هـر دل شکسته زائر تربتت
مانده ویران چرا، حرم سامرا
ابا محمد، ابا محمد

گــل بــــاغ رضــــا سلالــۀ بــــوتــراب
                            ز چه گلدسته­ های حرمت شد خراب
حرمت در نظر، شد بقیع دگر
ابا محمد، ابا محمد

جـان فدای تـو و حــریم بی­زائــرت
                                سنــد غـــربتت خـــــرابی حـائرت
بر تو هر صبح و شام، شیعه گرید
مدام ابا محمد، ابا محمد

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

نوحه حضرت امام حسن عسگری علیه السلام

ای به غـربت گشته مسمـوم از ره بی­یاوری
کشتۀ راه خدا و زادۀ پیغمبری
یـــا امــــام عسگـــری یــــا امــام عسگــری

ای که از عباسیان ظلم و جنایت دیده­ای
صدمه­هـا در نشـر قــرآن و ولایت دیده­ای
در جــوانی درد و رنـج بی­نهــایت دیده­ای
                         کنج زندان کرده­ای بر خلق عالم رهبری
                         یــا امــام عسگـری یــا امــام عسگـری

ای که در سن جوانی مثل گل پرپر شدی
کشتــۀ راه خــدا و دیـــــن پیغمبـــر شدی
بــا وجــود شیعیـان بی­یـار و بی­یاور شدی
                         بـر سـرت آمـد بلاها بـا تمـــام سروری
                         یــا امــام عسگـری یــا امــام عسگـری

ای سراپا روح قرآن ای وجودت جان پاک
آخر از زهر جفـا گردیده قلبت چاک چاک
پیکــر نــورانیت شـد در جــوانی زیر خاک
                       ای جمالت مصطفایی ای جلالت حیدری
                       یـــا امــام عسگـری یـــا امــام عسگـری

مثل اجدادت شدی مسموم از زهر جفا
شـد عـــزادار تـو زهرا و علی و مصطفی­
شهر "سُرَّ مَن رَءا" در ماتمت شد کربلا
                       مهـدیت پــوشیده بـر تـن جـامۀ نیلـوفری
                       یـــا امــام عسگـری یـــا امــام عسگـری

گرچه دیدی روز و شب بیداد از خصم شریر
دیــده­ای در عمــر خـود تبعید و زندان ناگزیر
خواهرت دیگـر نشد در بین دشمن­ها اسیر
                       مثل زینب­ در مصیبت­ کس­ندیده­ خواهری
                       یـــا امــام عسگـری یـــا امــام عسگـری

اشعار شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

شب تاریک هوای سحرش را می خواست

شهر انگار خسوف قمرش را می خواست

گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده

حسن دوم زهرا پسرش را می خواست

حضرت عسگری از درد به خود می پیچد

زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست

آسمانیست امامی که زمین افتاده

آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست

شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد

به خدا که نفس مختصرش را می خواست

لحظه ی آخر خود روضۀ عاشورا خواند

منبر خاک غم چشم ترش را می خواست

ته گودال کسی روی زمین افتاده

خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست

دختری دید که بالای سرش نامردی

آمده بود و نگین پدرش را می خواست

مسعود اصلانی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

مهدی رسیده و به برت گریه می کند

خاکی شده است موی سرت گریه می کند

این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

بر روی دامن پسرت دست و پا مزن

اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن

آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات

این کاسه می خورد روی لب های تشنه ات

یاد حسین می دمد از نای تشنه ات

دادی سلام بر لب بابای تشنه ات

خونابه گرچه از دهنت ریخته شده

آلاله روی پیرهنت ریخته شده

شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد

شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد

چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد

سر نیزه ای نیامد و روی دهان نخورد

شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن

بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن

جواد پرچمی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

مولای دلشکسته، امام زمان سلام

این روزها هزار و دو چندان شکسته ای

حالا کجای روضه بابا نشسته ای

 رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت

قربان ریشه های نخ شال گردنت

آماده می کنی کفن و تربت و لحد

مرد سیاهپوش، خدا صبرتان دهد

گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای

این روزها کنار دو بستر نشسته ای

انگار غصه دار جراحات سینه ای

گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای

یکبار فکر زهر و دل پر شراره ای

یکبار فکر واقعه گوشواره ای

با اینکه بر سر پدر دیده بسته ای

اما به یاد مادر پهلو شکسته ای

آن مادری که بال و پرش درد می کند

هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند

هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد

هم آسمان روسریش پر ستاره شد

دو ماه و نیم کارحسن موشکافی و

دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...

دو ماه و نیم گونه زخمی ماه! تر

از چادر سیاه سرش هم سیاه تر

تا اینکه با سیاه پر تازیانه رفت

شمع شب مدینه هم آخر شبانه رفت

علی زمانیان

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

ای ز چشم همگان ریخته اشک بصرت

حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت

همچو اجداد غریبت همۀ عمر غریب

به جوانی شده مسموم چو جد و پدرت

در پی ماه صفر معتمد از زهر جفا

کرد با عم گرامیت حسن همسفرت

بس‌که در جامعه مظلوم و غریب و تنهاست

نیست ممکن که عزا بر تو بگیرد پسرت

چشم بگشا به سوی خانۀ در بستۀ خویش

که عزادار شده همسر نیکو سیرَت

سال‌ها تحت‌نظر بودی و بودی در حبس

کس ندانست و نداند که چه آمد به سرت

چشم حق‌بین تو شد بسته و می‌بینی باز

همه جا غربت مهدی است به پیش‌ِ نظرت

سال‌ها شمع صفت سوختی و آب شدی

نه فقط زهر جفا زد به دل و جان شررت

سال‌ها بود که با یاد لب خشک حسین

خون دل بود روان روز و شب از چشم ترت

"میثم" از خواجگی هر دو جهان دست کشد

بشماریش اگر جزء گدایان درت

غلامرضا سازگار

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

بی قرارم بی قرارم بی قرار

ناله دارم ناله دارم ناله دار

ابر غربت ریزد از چشم ترم

شیعیان! من مجتبای دیگرم

از حسن هستم نشان دیگری

عسگری ام عسگری ام عسگری

بسكه این دنیای من دلگیر شد

یك حسن دیگر ز غربت پیر شد

نیست بی آزار این قالو بلا

نیست بی غمخوار این نور ولا

مادرم تا یار و غمخوار من است

گوشۀ تبعید دربار من است

من ابا المهدی گل پیغمبرم

زادۀ هادی سلیل حیدرم

همچو یعقوبم ز یوسف بی خبر

یوسفم از كودكی شد دربدر

دیده ام در عمر خود غربت بسی

از ولادت تا شهادت بی كسی

من امامم لیك از امّت نهان

روز خوش هرگز ندیدم در جهان

گرچه هستم هر زمان و هر مكان

زادگاه و قتلگاهم پادگان

مِهر تابانم میان ابرها

شمع سوزانم به درد و صبرها

می نویسم روی دیوار شكیب

لحظه ها را آیۀ اَمّن یجیب

دانم آخر در میان سوز و آه

می شود تبعیدگاهم قتلگاه

می گدازد سینۀ سوزان من

وای از تبعیدگاهِ جانِ من

كی من از این دشمنان دارم گِلِه

در دلم از دوستان دارم گِلِه

هرچه بیگانه جفایم كرد هیچ

آشنا هم گر رهایم كرد هیچ

دوستان ! افسوس از رفتارتان

باز با این حال بودم یارتان

خوب حالِ ما رعایت كرده اید

از امام خود سعایت كرده اید

گرچه از تبعید می جویم خلاص

لیك می میرم ز كردار خواص

حال محو ذكرهای هر شبم

نالۀ عجل وفاتی بر لبم

یوسف زهرا به امدادم برس

شد شب هجران به فریادم برس

زهر كینه هدیۀ افطار من

این سحر شد سید الاسحار من

جرعه آبی! بی شكیبم مهدیا

تشنه چون جدّ غریبم مهدیا

گریه های كربلایی می كنم

آرزوی سر جدایی می كنم

یا بُنَیَّ سخت فریادت كنم

با كلام روضه امدادت كنم

یاد اكبر یاد اصغر یاد آب

یاد از چشم انتظاریِ رباب

یاد ذبحِ شیر خوار كربلا

یاد آن تیر سه شعبه بی هوا

یاد سقّا و سلام علقمه

یاد روز انتقام فاطمه

حاج محمود ژولیده

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

امروز با تمام توان گریه می کنیم
همراه با امام زمان گریه می کنیم

در پشت دسته های عزا سوی سامرا
در لابلای سینه زنان گریه می کنیم

شاید نماز ظهر رسیدیم در حرم
آن لحظه با صدای اذان گریه می کنیم

آقا اگر به مرقدشان راهمان دهند
در روضه ی مبارکشان گریه می کنیم

در غصه اسارت مردی که سالها
از او نبوده نام و نشان گریه می کنیم

بر لحظه ای که آب طلب کرد آن امام
ما نیز یاد تشنه لبان گریه می کنیم

هم در گریز روضه موسی بن جعفریم
هم یاد آن شکنجه گران گریه می کنیم

هم در مسیر کوفه و هم در مسیر شام
با روضه های عمه شان گریه می کنیم

خیلی به پیش چشم من این صحنه آشناست
وقتی نشسته ایم چنان گریه می کنیم

شبهای جمعه نیز همین گونه کربلا
ما پا به پای مادرمان گریه می کنیم

اذن دعا دهید که پایان روضه است
تا انتهای مجلستان گریه می کنیم

در ذکر «یا حَمیدُ بِحَقِ مُحَمَّد»یم
تا می رسیم آخر آن گریه می کنیم

امیر حسین الفت

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

از روضه های ماه صفر تا جدا شدی

با روضه های زهر کمی آشنا شدی

اینها برای کشتن تو نقشه می کشند

از لحظه ای که وارد این سامرا شدی

اهل مدینه ای چقَدَر راه آمدی

اما اسیر معتمد بی حیا شدی

کم حرص این جماعت گمراه را بخور

تو برکتی که شامل همسایه ها شدی

آقا عجیب لرزه به دستت فتاده است

حالا شبیه فاطمه مشگل گشا شدی
 
با تشنگی لحظه ی آخر بدون شک

با پای دل روانه ی کرببلا شدی

رفتی غروب روز دهم٬سال شصدویک

گریه کن تمامی آن صحنه ها شدی

گفتی منم شبیه خودت تشنه ام حسین

همسایه ی غریبی خون خدا شد...

عبدالحسین مخلص آبادی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

سامرا "سُرّ من رأی" بودی

چند وقتی ست سرد و دلگیری

داری ای خاک پر ز غم کم کم

بوی شهر مدینه می گیری

هر کجا رفته ام دم مغرب

حرم اهل بیت غوغا بود

نه، ولی سامرا غروب که شد

خالی از زائر و چه تنها بود

چلچراغی نبود دور ضریح

فرش هایش تمام خاکی بود

غربت این چهار قبر غریب

از بقیع و مدینه حاکی بود

همه دل خوشی ما این بود

لااقل یک حسن حرم دارد

حال قبری خراب و ویرانه

پیش این دیدۀ ترم دارد

عمه و مادر امام زمان

قبرشان گر چه نیمه ویران بود

به خدا پا نخورده چادرشان

نشده رویشان به ضربه کبود

هر کسی رفت حج بیت الله

بست احرام از برای طواف

یاد آقای سامرا باشد

بین هر ناله و دعای طواف

مثل پروانه در طواف شمع

پسری دور بستر بابا

پاک می کرد قطره های اشک

کم کم از دیدۀ تر بابا

تا که گفت آب، ظرف آب آورد

لب عطشان او تکان می خورد

کی به پیش نگاه این فرزند

بر دهان چوب خیزران می خورد

عمه ای بود و مادری هم بود

نه میان نگاه های حرام

وای از ماجرای بزم شراب

وای از ازدحام شهر شام

آستین ها حجاب سر می شد

بین آن گیر و دار در بازار

چه کسی دیده است دعوای

زن و یک نیزه دار در بازار

آن قدر نیزه را تکان ندهید

چون که جا باز کرده در حنجر

زیر پایت نگاه کن نامرد

سرش افتاده باز بین گذر

قاسم نعمتی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان

شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان

بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را

که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان

در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود

ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان

از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت

به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان

تـو در ایـام طفلـی بی‌پـدر گشتـی، عزیزِ دل

مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدی‌جان

از آن می‌سوزم ای نور دو چشم خود، که می‌بینم

تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان

غـم تـو بیشتـر باشـد ز غم‌هــای پـدر، آری

اگر چه دیـده‌ام من محنت بسیار، مهدی‌جان

تـو بایـد قرن‌ها در پـردۀ غیبت کنـی گریه

بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدی‌جان

تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی

به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان

بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را

که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان

غلامرضا سازگار

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***
اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

ز عرش فاطمه تا که دم حسن جان داد
دوباره اشک من آمد کمی به من جان داد

برای غربت آقای سامرا باید
هزار دفعه شکست و مرتباً جان داد

میان حجره جوانی ز درد می لرزید
جوان موی سپید غم و محن جان داد

دوباره یک حسن ازداغ کوچه ها دق کرد
جوانی اش همه شد صرف سوختن جان داد

ز بس که آه کشید و به روضه دم بگرفت
-که جای فاطمه من را بیا بزن -جان داد

امام پاره گریبان روضه ها پر زد
امام گریه کن شاه بی کفن جان داد

دوباره با لب تشنه ز کربلا می خواند
شبیه جدّ خودش دور از وطن جان داد

دوباره حجره او گوشه ای شد از گودال
حسین شد، وسط دست و پا زدن جان داد...

محسن حنیفی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

سلام ما به تو و سامرای اطهر تو

سلام ما به حرمخانۀ منور تو

سلام بر تو و  برحُرمتت که جبرائیل

جبین گذاشته بر آستانۀ در تو

سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا

نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو

سلام ما به شکوه و به شوکت و قدرت

که آگه ست از این قدر و جاه داور تو

قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول

دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو

سلام ما به دل پاره پاره ات هردم

سلام اهل سماواتیان به پیکر تو

سلام ما به تو و آن گلی که از داغت

شرر گرفته دل او کنار بستر تو

ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر

به دست او شده سیراب لعل اطهر تو

صدای آیۀ امن یجیب می آید

بپاس آن گل درد آشنا و  مضطر تو

برای روز ظهورش تو خود دعائی کن

که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو

به روز حشر "وفائی" کجا غمی دارد

اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو

سیدهاشم وفایی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

اشعار شهادت امام حسن عسگری

عزیز فاطمه ای مهربان بی همتا

دوباره سائلی آمد،درِ حرم بگشا

نشان خانه تان را ز هرکه پرسیدم

- نشان سیدی از خانواده ی زهرا-

به گریه مردم عابر جواب می دادند

برو به کوچه ی رحمت،محله ی طاها

کسی به داد دل من نمی رسد جز تو

بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا

اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم

کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا

بزرگ زاده چه مهمان نواز و خونگرمی

گذاشتی دهنم زود لقمه ی خود را

مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟

هزار لیلی و مجنون نشسته اند اینجا

امام عسگری ای تکیه گاه امروزم

رها نمی کنمت تا قیامت فردا

دعا کنید که همسایه ی شما باشم

جوار چشمه ی تسنیم جنت الاعلی

اگر بهشت بیایم،بدان که بنشینم

به زیر سایه ی مهرت،نه سایه ی طوبی

هوای سامره دارد دل هوایی من

بده برات سفر-جان مادرت زهرا-

برای کرببلا خرجی سفر بدهید

به حق چادر خاکی زینب کبری

مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم

برای مهدی تان زیر گنبد خضرا

یگانه غایت خلقت وجود مادر توست

کجاست مرقد او؟خاک بر سردنیا

شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است

شبیه حال و هوای غروب عاشورا

شنیده ام که نباید ز مشک حرفی زد

به خاطر دل پر درد مادر سقا

وحید قاسمی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***
اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

چه خبر از صفای عسگریین

دل گرفته برای عسگریین

چه خبر از شکوه گنبد او

از دو گلدسته های عسگریین

چه خبر از ضریح و کاشی ها

مرقد دل ربای عسگریین

مانده از سُر من رای گویا

تلّی از خاک جای عسگریین

همه گریند با امام زمان

در غم روضه های عسگریین

آن بقیع و خرابی اش کم بود

شد اضافه عزای عسگریین

نه ز سرداب مانده آثاری

نه ز ایوان طلای عسگریین

می برم من شکایت این قوم

پیشگاه خدای عسگریین

روضه دارد وجب وجب خاکش

وای از کربلای عسگریین

نسل اینان ز نسل کوچه بود

شاهدم ناله های عسگریین

گر بگویم میان کوچه چه شد

در بیاید صدای عسگریین

فاطمه زیر دست و پا افتاد

گریه کن، مقتدای عسگریین

منتقم بهر انتقام بیا

یار درد آشنای عسگریین

قاسم نعمتی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***
اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام- وحید قاسمی

دست زمانه بار دگر اشتباه كرد

زهري، بهار زندگي ام را تباه كرد

در تارو پود پيكرمن رخنه كرده بود

تا مغز استخوان،همه جا طي راه كرد

آتش كشيد باغ اميد دل مرا

با خنده ؛ شعله هاي خودش را نگاه كرد

مثل كسوف روز دهم، سوز تشنگي

خورشيد پر تلألو رويم،سياه كرد

حال و هواي ملتهب حجره ي مرا

همرنگ سرخي شفق قتلگاه كرد

 وحید قاسمی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام - یوسف رحیمی

افسوس که آئينه نصيبش سنگ است

در کوچه‌ي بي کسي عجب دلتنگ است

هر روز غروب خون شده قلبش که

اينقدر غروب سامرا خونرنگ است

*

يک عمر غريبي و اسيري سخت است

دلتنگي و بغض و سر به زيري سخت است

از چهره‌ي تو شکستگي مي‌بارد

در اوج جواني ات چه پيري سخت است

*

امروز که صاحبِ عزايت زهراست

چشم همه از غم تو دريا درياست

داغ تو شکست قامت عالم را

تو رفتي و «سُرَّ مَن رَأي» بي معناست

*

همچون شب قدر، قدر تو مکتوم است

با تو جلوات چارده معصوم است

گفتند به طعنه حج نشد رزقت! نه

کعبه ز طواف روي تو محروم است

*

با قلب شکسته شرح هجران دادي

يک عمر بهانه دست باران دادي

آنقدر تو «يا حسين عطشان» گفتي

تا آخر کار تشنه لب جان دادي

*

دل را به مقام قرب خود راهي کن

سرشار ز عشق و شور و آگاهي کن

گاهي به نگاه خود مرا هم درياب

يعني تو مرا بقية اللّهي کن

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

یا امام حسن عسگری علیه السلام

هرکس که رفت دیدن صحن و سرای تو

آتش گرفت سوخت و جودش برای تو

گنبد شکسته بود و  ضریحی نمانده بود

افتاده بود پرچم و گلدسته های تو

یادم نمی رود صف زوار خسته را

تشنه گرسنه تا بخورند از غذای تو

آن گوشه ای که پله به سرداب می رسد

پیچیده بود زمزمه ی ربنای تو

خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام

حتی پرنده پر نزند در هوای تو

حالا دوباره اشک مرا در می آورد

خاکی ترین حیاط، ولی با صفای تو

درلحظه های آخرخود میزدی صدا:

جانم به لب رسید دگر مهدی ام بیا

ناله مزن دوباره چنین روضه پانکن

مهدی رسیده است پسر را صدا نکن

خیلی عجیب ازجگرت آه می کشی

دیگربس است گریه مکن ناله ها نکن

خونی که ریخت ازلب تو ارث مادریست

ازخون دل محاسن خود را حنا نکن

یاد سرِ بریده نکن حال تو بد است

این خانه رابه تشنگی ات کربلا نکن

جان پسر به لب شده بادیدن رخت

درپیش چشم او سر این زخم وا نکن

بعد از تو روی شانه مهدی ست بارِتو

فکرغریب ماندن اصحاب را نکن

اینجا اگر به بوی مدینه معطر است

بوی بقیع و چادر خاکی مادر است

مهدی نظری

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام 2

امروز دیگر سامرا مثل یتیمی

امروز دیگر سامرا آقا نداری

در آسمان آفتابی نگاهت

آن گنبدی که داشتی حالا نداری

***

دیروز از بال و پر پروانه تو

دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را

عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد

جبریل می سازد برایت بهترش را

***

ای کاش در اینجا مجالی دست میداد

پای گلوی بیصدای تو بمیرم

یک حجره و یک بستر و یک باغ لاله

خیلی دلم میخواست جای تو بمیرم

***

با چشم هایی که کبود و تار هستند

روی پسر را بیش از این دیدن محال است

ای تشنه لب با لرزش دستی که داری

آب از لب این ظرف نوشیدن محال است

***

وقتی لب این کاسه پر آب آقا

بر آستان تشنه ی دندانتان خورد

از شدت برخورد این ظرف سفالی

انگار لب های کبودت خیزران خورد

 علی اکبر لطیفیان

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***
اشعار شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست

کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست

سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم

لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

یازده بار به جای تو به مشهد رفتم

بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست

زخم دندان تو و جام پر از خون آبه

ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست

بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار

خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست

از همان دم پسر کوچکتان باران شد

تاهمین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست

در بقیع حرمت با دل خون می گفتم

که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست

 سید حمید رضا برقعی

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

مدح امام حسن عسگری علیه السلام

آن دلبری که بندگی ات را روا نوشت

ما را غلام حلقه به گوش شما نوشت

روز ازل مربی اشراق عاشقی

نام ترا به صفحه ی دلهای ما نوشت

آن خالقی که مهر تورا مُهر سینه ساخت

با لوح دل حدیث تو را آشنا نوشت

با جوهر طلا به شبستان آسمان

وصف تو را به خط جلی کبریا نوشت

با جان و دل ولایت تو خو گرفته است

خلّاق عشق بندگی ات را سزا نوشت

صدها طواف، بی تو نیارزد به ارزنی

چون کعبه را به کوی شما مبتلا نوشت

بعد از خدا کریم ترینی امام من

از بس خدا به دست کریمت ثنا نوشت

آن خالقی که عادت احسان دهد ترا

دل را گدای سامره ی هل اتا نوشت

ما را غلام همت تو آفریده اند

ریزه خوران دولت تو آفریده اند 

ای از کرشمه های تو روی بهار سبز

وز غمزه ی نگاه تو لیل و نهار سبز

تا زیر سایه ی تو کند عشق زندگی

باشد برای شیعه همه روزگار سبز

بی حسن تو بهشت صفایی نمی گرفت

جنات تجری است به آن نو بهار سبز

ای پرچمت به بام نظام جهان سه رنگ

لعل تو سرخ و چهره سپید، اقتدار سبز

این دل ز شرب آب ولای تو زنده است

باشد همیشه دور و بر چشمه سار سبز

از رعد و برق غمزه ی مژگان عاشقت

ابر بهار و عاطفه ی بی قرار سبز

گل می دمد ز مقدم خورشیدی شما

پشت لب فلک ز تو ای گل عذار سبز

بازار سرد منتظران از تو گرم شد

دارد هلال شیعه عجب انتظار سبز

شیعه دگر بهانه به دشمن نمی دهد

با دیدن بقیع دگر تن نمیدهد

تو محور حدیث شریف زعامتی

چشم و چراغ دین و اساس امامتی

احکام اهل بیت به تو می شود درست

در خاندان وحی چه والا اقامتی

روشن ترین چراغ هدایت به دست تست

تو قله ی امامت و دین را علامتی

ای زاده ی خلیل خلیلان بت شکن

در آتش فراق چه برد و سلامتی

هر چند در حصاری و تبعید جای تست

تو مظهر مقاومت و استقامتی

ای در برابر همه ی کفر یک تنه

الحق که مثل فاطمه کوه شهامتی

محراب از نماز تو بالا بلند شد

ای مقتدای سرو چه خوش قد و قامتی

شد خوشه ی طلایی گندم ز گونه ات

ای سفره دار عشق عجب با کرامتی

ای نور تو هماره نگهدار شیعیان

دلسوزی ات امان من النار شیعیان

دست قلم به پای ثنایت نمی رسد

مهر فلک به گرد عبایت نمی رسد

مهر و مه از افاضه ی ذرات نور تست

دست ستاره بر کف پایت نمی رسد

باید سپرد دسن عنان را به دست تو

بی تو کسی به مرز هدایت نمی رسد

آن مدعی که از تو اطاعت نمی کند

دستش تهی است چون به عطایت نمی رسد

حتی اگر امارت عالم شود نصیب

بی حکم تو کسی به کفایت نمی رسد

آب حیات چشمه ی مهر و محبتت

به تشنگان بدون عنایت نمی رسد

تردید در امامت تو هرکه می کند

دستش به ریسمان ولایت نمی رسد

هر کس که بر ولی شما اعتنا نکرد

عهدش به روز عهد و وفایت نمی رسد

مهدی اگر دعا نکند وای بر دلم

دل را اگر صدا نکند وای بر دلم

محمود ژولیده

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

از عرش دارد می‌رسد فصل بهارم

كم كم پر از خورشید خواهد شد دیارم

از عرش دارد می‌رسد پیكی خدایی

از عرش دارد می‌رسد دار و ندارم

یك عمر در دست خودم در حبس بودم

امشب نگاهش می‌شود راه فرارم

امید بستم بر كرامت‌های چشمش

بلكه كمی رونق بگیرد كار و بارم

من هرچه را دارم به دست دوست دادم

شكر خدا كه بعد از این بی‌اختیارم

از آسمان نور هدی آمد ، مبارك

عیسای آل مصطفی آمد مبارك 

ما اهل بارانیم و اهل روضه‌هائیم

عمری است محتاج گداهای شمائیم

آواره‌های كوچه‌ی حُسن بهاریم

كاسه به دست سفره‌های هل‌اتائیم

از روز اول خادم این خانه هستیم

تا شام آخر هم مقیم این حرائیم

ما نسل در نسل عاشق این خانواده

دیوانه‌وار از عالم و آدم جدائیم

وقتی كراماتِ نگاهت شامل ماست

یعنی كه در هفت آسمان مشكل‌گشائیم

از اولش هم قلب ما دست شما بود

توفیق ما و سلب ما دست شما بود

شكر خدا كه عاشقی درمان ندارد

این قصه‌ی شاه و گدا پایان ندارد

شكر خدا كه عاشق این خانواده

شرمندگی دارد ولی عصیان ندارد

فرع تولی و تبری اصل دین است

ایمانِ بی این خانواده جان ندارد

چشمی كه ابری شد از این دریای جوشان

در روز محشر لحظه‌ی گریان ندارد

دست كسی بر دامن فهم شما نیست

این نردبان‌ها پله‌ی آسان ندارد

ای خلقت آدم طفیلی وجودت

هفت آسمان محتاج بارش‌های جودت

امشب بیا رحمی به حال این گدا كن

بی‌آبرویی را مقیم این حرا كن

ابری بیاور بر سر چشم خسیسم

با دست باران درد دل‌ها را دوا كن

یك قطره از نور كراماتت بپاش و

این دفعه ما را حُر دشت روضه‌ها كن

دلبستگی‌های مرا از من بگیر و

بر چشم‌های خود اسیر و مبتلا كن

یك صبح با جادوی چشمت این گدا را

از جمله‌ی همسایه‌های سامرا كن

گرچه به ظاهر از خداوندی جدائید

آئینه در آئینه تكرار خدائید

محمد بختیاری

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

ای سامـره‌ات قبلـۀ دل کعبۀ جان‌ها
ای سفرۀ احسان تو پیوسته جهان‌ها

ای عبد خداوند و خداونـدِ زمان‌ها
ای پایۀ قدر و شرفت فوق مکان‌ها

آگاه ز اسـرار عیان‌هـا و نهان‌هـا
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها

****

ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود
وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود

هـم قبلـۀ حاجاتـی و هم حجت معبود
هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود

غیر از تو کـه باشد پدرِ مهدی موعود
مهدی که بهـار آرد در فصلِ خزان‌ها

****

ای جان جهان ای همه جان‌ها به فدایت
ای نـام نکویت حسن ای حسنِ خدایت

خورشیــد پنــاه آرد در ظـلِّ لــوایت
امضــای عبــادات همـه مهـر ولایـت

بالاتــر از آنــی کــه بگوینــد ثنایت
بر اوج جلالت نرسـد وهـم و گمـان‌ها

****

در وصـف تــو اشیـاء زبانند زبانند
جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند

گل‌های جنان بی‌تـو خزانند خزانند
بــا آنکــه مقـام تـو نـدانند ندانند

پیوستــه رواننـد رواننــد رواننــد
تـا دور مـزار تـو بگردنـد روان‌ها

****

بـوی خـوش جنـت ز غبـار قدم توست
عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست

حاتم که کریـم اسـت، گدای درم توست
تو دست خدا هستی و هستی کرم توست

تنهـا نـه فقـط سامـرۀ دل حـرم توست
هـر جـا نگرم از تو عیان است نشان‌ها

****

تــو درِّ گــرانمایــۀ دَه بحـر کمالی
تـو مهـر فــروزانِ سمــاواتِ جـلالی

تـو عبـد، ولـی عبـد خداونـد جمـالی
احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی

دوم حسـن از حسـن خـدای متعـالی
ای شاهد حسن ازلت چشم زمان‌هـا

 ****

ای خلق سماوات و زمین خاک در تو
ای چــار علــی آمـده جد و پدر تو

ای منتقـــم آل محمّــد پســر تــو
پیوستــه ســلام از طـرف دادگـر تو

بـر مهـدی و بـر نرجس نیکو سیر تو
مهدی که بوَد در کف او خط امان‌هـا

 استاد غلامرضا سازگار

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام
فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام

همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا (س) این است
که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام

سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند
که مسلمان مرام حسن عسگری ام

چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد ؟
چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام ؟

من که مجنونم و آشفته – تورا می خوانم
سربازار غمت-یوسف من – مشتری ام

به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من
تا صف حشر بگویم که علی اکبری ام

آری آری بخدا کف زدن اینجاست حلال
که حسن داده مرا وعده دیدار و وصال

آسمان مهر وتولای تو داردآقا
عرش درسینه تمنای تو دارد آقا

حور و قلمان بهشت اند گدای نفست
باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا

از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست؟
ماه سودای قدم های تو دارد آقا

هل اتا آید وآقایی تو می خواند
جبرئیل آیت غرای تو دارد آقا

عرصه محشر وآغاز شفاعت از توست
عالمی حسرت فردای تو دارد آقا

گوشه صحن وسرایت ، حرم آل عباست
خاک سرداب گل پای تو دارد آقا

زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد
دل آواره به خاک قدمت جا دارد

وای اگر جلوه کنی ! – جلوه نکرده این است
هرچه خون است به پای علمت می ریزد

بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی ،
هرچه نور است ز عرش حرمت می ریزد

عمر نوح ای همه روح – تو را لازم نیست
کشتی نوح از این عمر کمت می ریزد

از دل خسته خداوند نگیرد غم تو
که سرور از دل دریای غمت می ریزد

دست خالی نرود هیچکس از درگه تو
از تهیدستی سائل درمت می ریزد

تو ابالمهدی (عج) زهرایی(س) ودوم حسنی (ع)
مجتبای دگر فاطمه (س) – آقای منی

تاکه من چون حسن عسگری (ع)آقا دارم
ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم

زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد !
روزگار خوشی از این قد و بالا دارم

با محبت تر از این جمله ندارم در دل
که به بالای سرم مثل تو بابا دارم

به وجود تو امام حسن عسگری(ع) است
که به کنعان دلم یوسف زهرا (س) دارم

ای بنازم به مقامت که امانت داری
من امان نامه ز امضای تولا دارم

حاجت روی جگر گوشه تو ما را کشت
ای بسا دست توسل به تو مولا دارم

مادرت منتظر آمدن مهدی (عج) توست
صبح میلاد تو هنگامه هم عهدی توست

سامرا خاک گل ماست خدا می داند
خاک من از گل مولاست خدا می داند

نظر از سامره بردار دلم را بنگر
حرم عسگری اینجاست خدا می داند

نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند
بعد منزل نه به اینهاست خدا می داند

حج تویی کعبه تویی در دل من خانه توست
طوف کوی تو مهیاست خدا می داند

حرم و گنبد و گلدسته تو در عرش است
عرش زوار دل ماست خدا می داند

طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست
ورنه دل قافله پیماست خدا می داند

بین مانیست کمی فاصله یابن الهادی (ع)
جز من و گرد همین قافله یابن الهادی (ع)

محمود ژولیده

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

اشعار شهادت امام حسن عسکری

دوستان بر من و سوز جگرم گريه کنيد

به شرار دل و اشک بصرم گريه کنيد

من جوان بودم و در سن شبابم کشتند

بر دل سوخته و چشم ترم گريه کنيد

حسنم، پاره جگر، مثل عمويم حسنم

بر من و بر عموي خون جگرم گريه کنيد

من و جد و پدرم را به جواني کشتند

در عزاي من و جدّ و پدرم گريه کنيد

من شهيدم ولي از خصم نخوردم سيلي

همه بر مادر نيکو سيَرم گريه کنيد

سال ها بود که در تحت نظر بودم حبس

همه بر قصه ي تحت نظرم گريه کنيد

قبر ويران شده ام گشت بقيع دگري

داغداران به بقيع دگرم گريه کنيد

بعد من مهدي من بي کس و تنها ماند

به غريبي يگانه پسرم گريه کنيد

گريه ي منتظران مرحم زخم دل اوست

بر ظهور خَلَف منتظرم گريه کنيد

به محبان من اعلام کن اينک «ميثم»

همه بر حجت ثاني عشرم گريه کنيد

حاج غلامرضا سازگار

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

امروز با تمام توان گریه می کنیم
همراه با امام زمان گریه می کنیم

در پشت دسته های عزا سوی سامرا
در لابلای سینه زنان گریه می کنیم

شاید نماز ظهر رسیدیم در حرم
آن لحظه با صدای اذان گریه می کنیم

آقا اگر به مرقدشان راهمان دهند
در روضه ی مبارکشان گریه می کنیم

در غصه اسارت مردی که سالها
از او نبوده نام و نشان گریه می کنیم

بر لحظه ای که آب طلب کرد آن امام
ما نیز یاد تشنه لبان گریه می کنیم

هم در گریز روضه موسی بن جعفریم
هم یاد آن شکنجه گران گریه می کنیم

هم در مسیر کوفه و هم در مسیر شام
با روضه های عمه شان گریه می کنیم

خیلی به پیش چشم من این صحنه آشناست
وقتی نشسته ایم چنان گریه می کنیم

شبهای جمعه نیز همین گونه کربلا
ما پا به پای مادرمان گریه می کنیم

اذن دعا دهید که پایان روضه است
تا انتهای مجلستان گریه می کنیم

در ذکر «یا حَمیدُ بِحَقِ مُحَمَّد»یم
تا می رسیم آخر آن گریه می کنیم

امیر حسین الفت

*** اشعار ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه ­السلام ***

غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم میزنه

گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات
خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟

شب شهادت آقا، میخوام یه آرزو کنم
کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم

آقا بذار که جونمو ،با هروله فدات کنم
آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم

سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه
این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه

تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم
پاک میشه زنگار دلم، آینه میشم نور می گیرم

این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه
این سینه کبود شده، مدال افتخارمه

بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت
معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت

معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم
یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم

وحید قاسمی

دیدگاه‌ها

حانا 23:45 - 1402/06/22

زیبا

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.