راههای برونرفت از بداخلاقی

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، راههای برونرفت از بداخلاقی
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
حجتالاسلام والمسلمین علی خادمی*
مقدمه
یکی از پرسشهای مطرح شده در حوزه اخلاق این است که چرا آندسته از انسانهایی که به رذائل اخلاقی خود آگاهند، اقدامی جهت اصلاح خویش نمیکنند و با روح بیمار، عمر خود را به سر میبرند؟
چند علت در اینباره وجود دارد: گاهی چنین فردی هرچند اصل بیماری اخلاقی را میداند، اما از پیامدها و آثار خسارتبار آن آگاهی کامل ندارد؛ زمانی نیز امیدهای کاذب و برداشتهای ناصواب از رحمت الهی و شفاعت اولیا، او را از اقدام جهت زدودن اخلاق ناپسند خود بازمیدارد و سومین علت، ناآگاهی چنین فردی از راههای برونرفت از آن آسیب است.
از آنجا که یکی از بیماریهای شایع اخلاقی، بدخلقی با اطرافیان است، با تمرکز بر سومین علت فوق، راههای برونرفت از آن را بیان میکنیم تا انسان بداند خلاصی از یک رذیله اخلاقی و آراسته شدن به فضیلت مقابلش، آنچنان هم دوردست نیست و در دسترس همگان است.
پیش از توضیح راههای ششگانه رهایی از بداخلاقی، به دو نکته مقدماتی میپردازیم:
الف) ضرورت اقدام فوری
تلاش برای زدودن این خصلت نابودگر، فوریت دارد؛ چه اینکه پایدار بودن آن میتواند خانه ایمان را به کلی ویران کند. از همین رو در حدیثی از باقرالعلوم میخوانیم: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الْخُرْقُ حُجِبَ عَنْهُ الْإِيمَانُ؛ کسی که تندخویی نصیبش شد، ایمان از او گرفته میشود».
در کلامی از رسول اعظم آمده است: «اگر قرار بود تندخویی به شکل یک مخلوق دربیاید، زشتتر از آن وجود نداشت».
همچنین آن حضرت فرموده است: «خَصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِي مُؤْمِنٍ؛ الْبُخْلُ وَ سُوءُالْخُلُقِ؛ دو ویژگی در هیچ مؤمنی وجود ندارد [یعنی اگر کسی میخواهد جزء مؤمنان معمولی و درجهپایین هم باشد، نباید این دو خصلت را در خودش نگه دارد] بخل و بدخُلقی».
ب) ریشه های بداخلاقی
دومین نکته این است که در مرحله نخست بایستی با ریشههای بدخلقی آشنا شویم؛ زیرا شناخت ریشههای یک آسیب اخلاقی، نقش زیادی در زدودن آن دارد.
ریشههای این خوی زشت را میتوان در وراثت و ژنتیک، تغذیه و خوراکیها، آب و هوا، تربیت عملی در خانه، اختلال در خواب، استفاده زیاد از رایانه و گوشی همراه، ناکامی در خواستههای شخصی و... دانست.
در این جا به شش راهکار مهم برای رهایی از چنین صفت ناپسندی اشاره میشود:
1. اصلاح مزاج
درصد بالایی از تندخویی، به وضع مزاجی برمیگردد؛ یعنی از اختلال در غدد داخلی، ورم مغز و برخی دیگر از بیماریهای جسمی سرچشمه میگیرد. لذا اصلاح مزاج میتواند نقشی تعیینکننده در اینباره داشته باشد.
آری، مراجعه به پزشکان و حکیمان، نقطه آغازینی برای نیل به خوشخلقی است؛ ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه مینویسد:
بداخلاقی، گاهی از مزاج جسمانی است و گاهی مربوط به نفس. اولی، بر اثر غالب شدن اخلاط سودایی و به تبع، غلیظشدن خون در وجود انسان است. دومی نیز بر اثر کنترل نکردن قوه غضب و خشم میباشد. گاهی کار به جایی میرسد که انسان بداخلاق، نسبت به انسانهای کاملاً بیگناه و یا حتی حیوانات و اشیای بیجانی که اطرافش است، رفتارهای خشن انجام میدهد.
نقل شده که یکی از پادشاهان یونان راجع به بالا آمدن آب دریا و تأخیر در رسیدن کشتیهایش، خشمناک شد و قسم خورد که این کوه را میکَند و دریا را پر میکند تا از دستش آسوده شود.
این نکته را هم توجه داشته باشیم که دستورالعملهای خوراکی که در برخی روایات وارد شده، به همین راهکار اصلاح مزاج برمیگردد.
2. مشورت و روانکاوی
مراجعه به مشاوران و دانشمندان دینی، جهت رسیدن به خودشناسی و رهایی از افکار اشتباه، نقشی انکارناپذیر در کاستن از خوی تند دارد، چه اینکه در خلال این کار، پیامدهای این خوی زشت برای انسان روشن میشود و با شنیدن آثار زیبای خوشخلقی از زبان مشاوری که با اختیار به او مراجعه نموده، شوق تخلق به اخلاق نیکان و صالحان در وجودش افزایش مییابد.
3. مطالعه و اندیشه
مطالعه و اندیشیدن درباره آثار خوشخلقی و پیامدهای بدخلقی، به ویژه در قرآن و روایات نقشی فراوان در زدودن این خوی ناپسند دارد؛ چرا که آگاهی از جوانب یک موضوع، انسان را به تعقل و دوراندیشی وادار و مسیر یافتن راه سعادت را هموار میکند.
خداوند متعال راز جذابیت پیامبر را اخلاق نرم او میداند:«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛ به [برکت] رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند».
هنگامی که حضرت موسی و هارون مأمور میشوند فرعون را دعوت به توحید کنند، خدا به آنها میفرماید:
موســیا در پیـش فرعـون زَمَننـرم بایــد گــفت قولاً لَیّناً آب اگر در روغن جوشان کنیدیگدان و دیگ را ویرانکنی آری، در خلال مطالعه درباره این بیماری، با زندگی آرام و دلپذیر کسانی آشنا میشویم که با تسلط بر قوه غضب خود، نه تنها نام نیکویی از خود به یادگار گذاشتند، بلکه مایه غبطه دیگران به احوال خوش آنان نیز شدهاند و باعث تأسی و پیروی از این ویژگی اساسی خود گردیدند.
در سیره رفتاری امام سجاد مىخوانیم:
مردى از دشمنان کینهتوز اهل بیت نزد حضرت آمد و شروع به ناسزا و دشنام کرد. امام در جواب او چیزى نفرمود. هنگامی که آن مرد از نزد حضرت رفت، امام به حاضران فرمود: اکنون دوست دارم با من بیایید تا نزد آن مرد برویم و جواب من را راجع به دشنام او بشنوید. اصحاب عرض کردند: اى کاش جواب او را همان اول مىدادید! حضرت حرکت کردند، درحالىکه آیه شریفه «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيظِ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسَ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الُمحْسِنِيْنَ» را زیر لب زمزمه میکردند.
روایتکننده این حدیث مىگوید: از خواندن این آیه دانستیم که امام نمیخواهد برخورد تندى با او داشته باشند.
هنگامى که به درِ خانه او رسیدند، حضرت از پشت در فرمود: بگویید: علىبنالحسین است.
وقتی آن مرد متوجه شد امام با جماعتى در خانه او آمدند، وحشت کرد و خود را براى برخورد تند دیگری آماده کرد، اما همین که حضرت او را دید، با یک دنیا آرامش فرمود: اى برادر! تو نزد ما آمدى و چنین و چنان گفتى. اگر بدىهایى را که به من نسبت دادى راست باشد، از خدا مىخواهم که مرا بیامرزد و اگر دروغ گفتى و تهمت زدى، از خدا مىخواهم که تو را بیامرزد.
آن مرد از این بزرگوارى و خوشرفتارى شرمنده شد، پیشانى امام را بوسید و گفت: آنچه من گفتم در تو نیست و من به این بدىها سزاوارترم.
4. همنشینی با خوبان
همانگونه که معاشرت با تندخویان تأثیر زیادی در تندخو شدن و کسب این صفت رذیله دارد؛ همراهی با خوشاخلاقان نیز نقشی جدی در آراستگی فرد به این صفت پسندیده دارد. امیرمؤمنان با تشبیه زیبایی در این مورد میفرماید:
«صُحْبَةُ الْأَشْرَارِ تَكْسِبُ الشَّرَّ كَالرِّيحِ إِذَا مَرَّتْ بِالنَّتْنِ حَمَلَتْ نَتْناً؛ همنشینى با بدان موجب بدى مىگردد؛ همچون بادى که از جایگاه متعفّن و آلوده مىگذرد و بوى بد را با خود مىبرد».
آن حضرت در جایی دیگر میفرماید: «صُحْبَةُ الْأَخْيَارِ تَكْسِبُ الْخَيْرَ كَالرِّيحِ إِذَا مَرَّتْ بِالطِّيبِ حَمَلَتْ طِيباً؛ همنشینى با خوبان موجب خوبی مىگردد؛ همچون بادى که از جایگاه پاکیزه مىگذرد و بوى خوش را با خود مىبرد».
مولانا چه زیبا به تصویر کشیده است:
نـار خـنـدان بــاغ را خــنـدان كـنـدصــحبت مــردانَتْ از مـردان کــندگــر تـو سـنگ صخره و مرمر شـوىچـون به صـاحبدل رسى گوهر شوىآری، مشاهداتعینی گواه است که کجخلقی، همانند بیماریهاى واگیردار است و اطرافیان را درگیر مىکند.
از آیتالله بهارى (درگذشته1325ق) که از شاگردان مرحوم آیتالله ملّاحسینقلى همدانى بود، چنین نقل شده است:
«اگر انسان نیمى از عمر خود یا حتّى دو ثلث عمر خود را صرف کند تا براى باقیمانده عمر، یک همراه و رفیق مناسب پیدا کند، جا دارد».
سرمایه عمر آدمـی یــک نَفَـس استآن یک نَفَس از برای یک همنَفَس استبـــا هــمنَـفَـسی گـــر نَـفَسی بنشینیمجموع حیات عمر، آن، یک نَفَس است5. تمرین
همه ما این سخن حکمت آمیز را بارها شنیدهایم که کار نیکو کردن از پُر کردن است. اگر معجزه تمرین را باور داشتهباشیم، بر بسیاری از رذائل اخلاقی فائق میآییم. وقتی در حدیث میخوانیم: «انسان مؤمن، شادیاش در صورتش و ناراحتیاش در قلبش است»؛ یعنی انسان توانایی دارد که بر خلاف آنچه درونش است خود را جلوه بدهد.
خواندن بسیاری از دعاهای روزانه، هفتگی و ماهیانه که به آنها سفارش شده به علت تکرار و ممارست و تلقین مداوم، در اصلاح رفتار تأثیر بسیار دارد. برای مثال در دعای روز شنبه از خدا، خوشخلقی با اطرافیان خود را خواستاریم:
«اللهم اِنّی أسألُکَ...أن...لاتُوحِشَ بی اَهلَ اُنسی؛ خدایا از تو میخواهم کسانی را که به آنها انس گرفتهام از من وحشت زده نکنی».
این روش مهم و ستودنی است؛ زیرا یکی از راههای آراسته شدن به فضائل، تمرین است.
درباره تربیت کودک نیز گفته شده که پیش از سن تکلیف، آنان را به نماز و عبادت تشویق و ترغیب کنید؛ در حدیثی صحیحالسند از باقرالعلوم آمده است:
«إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ؛ ما فرزندانمان را از پنج سالگی به نماز تشویق میکنیم؛ شما از هفت سالگی این کار را انجام دهید».
در یکی از حکمتهای نهجالبلاغه نیز میخوانیم: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ؛ اگر واقعاً بردبار نیستی، خودت را به بردباری بزن».
سپس در ادامه، نکته لطیفی را به عنوان دلیل این توصیه بیان میکنند که علاوه بر بردباری، شامل دیگر فضائل اخلاقی نیز میشود: «فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُم؛ چرا که کم پیدا میشود که کسی خودش را شبیه گروهی کند و مانند آنها نگردد».
آری، اگر فقط مدتی خود را به خوشخلقی بزنید، بعد از مدتی خواهید دید که این صفت، جزئی از شخصیت شما شدهاست. لذا اگر کسى تصمیم بگیرد مثلاً چهل روز در برخورد با اطرافیانش تجدید نظر کند، نتایج خوبى خواهد گرفت.
6. تنبیه
تنبیه کردن خود یا به تعبیر علمای علم اخلاق، معاقبه، نقشی شگفتآور در کنترل خشم و غضب دارد. بسیاری از اولیا و صالحان، از این روش استفاده میکردند. در نهجالبلاغه میخوانیم: «إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِبُّ؛ هرگاه نفس انسان باتقوا در انجام [دادن] وظایفى که خوش ندارد سرکشى کند، او هم نفس را از آنچه دوست دارد محروم مىسازد».
امام علی در حدیث دیگرى میفرماید:
«إِذَا صَعُبَتْ عَلَيْكَ نَفْسُكَ فَاصْعُبْ لَهَا تُذِلَّ لَكَ؛ هنگامى که نفس بر تو سخت گیرد، تو هم بر او سخت بگیر [و خواستههایش را از او دریغ بدار] تا در برابر تو تسلیم شود».
منظور این است که انسان متقی، گاه در برابر سرکشى نفس، آنچه مورد علاقه او از خواب، خوراک و استراحت است از او دریغ مىدارد، تا از این طریق مجازات شود و دیگر به راه عصیان و نافرمانى نرود.
آری، چرا با وجود این همه راه و روش برای متخلّق شدن به زیباترین خصلت انسانی، باز هم در شیوه گذشته خود بمانیم و با تندخویی، زندگی خویش و اطرافیانمان را تلخ کنیم و همگان را در شکنجه روحی و روانی قرار دهیم. نبی اکرم میفرماید:
«ما یَمْنَعُكَ أنْ تُحِبَّ أنْ تَعیشَ حَمیداً وَ تَموتَ سَعیداً و اِنّما بُعِثْتُ عَلى تَمامِ مَحاسِنِ الأخْلاقِ؛ چه چیزى مانع توست که زندگى پسندیده و مرگ باسعادت داشته باشى؟! درحالیکه من براى کامل نمودن اخلاق زیبا مبعوث شدهام».
شیوه مواجهه با بداخلاق
در حدیثی از امیرمؤمنان در خصوص نحوه برخود و رویارویی با بداخلاق چنین آمده است:
«إلْزَمِ الصَّبْرَ فَإِنَّ الصَّبْرَ حُلْوُ الْعَاقِبَةِ مَيْمُونُ الْمَغَبَّةِ؛ از صبر جدا نشو، زیرا عاقبتش شیرین و مبارک است».
به قول جناب سعدی:
منشین تُـرش از گردش ایام كـه صبرتــلـخ اسـت و لیكـن برِ شیرین داردمنظور از بیان این نکات، مقدمهسازی برای تذکر این نکته است که بدانیم افراد تندخو در یک سطح نیستند. برخی در اوج تندی هستند و خشم خود را در قالب خشونتهای جسمی تخلیه میکنند؛ ولی گروهی دیگر فقط با نیش زبانشان اطرافیان را میآزارند.
اگر انسان بتواند در مورد گروه دوم صبر و تحمل داشته باشد، آثار فراوان دنیایی و آخرتی در انتظارش است. این افراد، در واقع اشخاصی بهانهجو و بدقِلِق هستند که اگر انسان بتواند با احترام با آنان رفتار و با آهنگ و لحن صدا و واژگانی زیبا با آنان برخورد کند، تا حد زیادی از آزارهای آیندهشان در امان خواهد ماند یا حداقل توانسته با رفتار مدبرانه و ماهرانه خود، از بدتر شدن اوضاع (مانند طلاق و آوارگی فرزندان) جلوگیری کند. حتی برخی از این دسته افراد، همانگونه که با غورهای ترش میکنند، با مَویزی هم شیرین میشوند.
گفته شده: جابر به همراه عدهای در مسیر مکه بودند که همسفرشان آدم بداخلاقی از کار درآمد. دوستان جابر که احساس کردند وجود این فرد کجخلق آرامش آنها را به هم خواهد زد، قصد بیرون کردن او از قافله را داشتند؛ اما جابر پیشنهاد کرد او را تحمل کنیم؛ چراکه «نحن نُفارِقُه و يَبقى معه سوءُ خلقِهِ»؛ یعنی این سفر به پایان میرسد و ما از او جدا خواهیم شد. ولی بداخلاقی این فرد همراه خودش ماندگار است و پیامدهای رفتار زشتش او را رها نخواهد کرد.
مهمترین جایگاهی که شایسته است این توصیه در آنجا رعایت شود کانون خانه و خانواده است؛ در این جا به دو حدیث از رسول اعظم ص اشاره میشود:
الف) «هر مردی که بداخلاقی همسرش را برای خدا تحمل کند، خداوند نیز برای هر بار صبری که میکند، پاداشی همانند پاداش صبر ایوب نبی در برابر بلای او به وی خواهد داد».
ب) «خداوند عذاب قبر را از سه دسته از زنان برمیدارد و در روز قیامت با دخترم فاطمه محشورشان خواهد کرد و به هریک از آنها ثواب هزار شهید و یک سال عبادت میدهد: زنی که بر غیرت شوهرش شکیبایی کند، زنی که در برابر بداخلاقی شوهرش صبوری کند و زنی که مهریهاش را به همسرش ببخشد».
قرآن حکیم یک قاعده کلی و فراگیر را بیان کرده است؛ آنجا که میفرماید: ای چه بسا خیر و صلاح شما در چیزهایی باشد که در ابتدا خوشایندتان نباشد. چون علم و دانش انسان محدود است و گاهی نمیتواند فرجام یک کار را در ابتدای آن درک کند.
این قاعده قرآنی میتواند تأثیر زیادی در تحمل سختیهای زندگی مشترک داشته باشد. نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که قرآن، این قاعده کلی را در ضمن دو مورد بسیار مهم مطرح کرده است: جنگ با دشمن و زندگی خانوادگی. آری، این دو موضوع، از یک طرف نیازمند استقامت و بردباری خاصی برای به پایان رسیدن هستند و از سویی دیگر، نقش برجسته و ویژه آنها سبب شده که قرآن آن دو را نام ببرد و از مسلمانان بخواهد مشکلات جنگ با دشمن و سازش زناشویی را به دلیل عاقبت شیرین و فرجام نیکشان تحمل کنند:
«...وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً؛ و با زنانتان به طور شایسته رفتار کنید و اگر از آنها [به جهتى] کراهت داشتید، [فوراً تصمیم به جدایى نگیرید] چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، ولی خداوند خیر فراوانى در آن قرار مىدهد».
در این بخش از آیه شریفه، دو نکته ظریف و دقیق درباره حقوق زنان و حرمت خانواده وجود دارد که نظیر آنها را در هیچ دین و آیینی نمیبینیم:
ابتدا به معاشرت نیکو و پسندیده با همسران، حتی همسرانی که انسان از آنان ناراحتی دارد، دستور میدهد و میفرماید: «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ». آنگاه گوشزد میکند که حتی اگر از همسر خود رضایت کامل ندارید، با عجله تصمیم به جدایى نگیرید و تا جایی که آن زن ضرر بزرگی را متوجه شما نمیکند، با او مدارا کنید؛ چه اینکه ممکن است خداوند خیر و برکت زیادی را در این زندگی قرار داده و یا از این بعد قرار بدهد. برای مثال ممکن است از همین زن، فرزند صالحی به وجود آید که از زن دیگری متولد نشود؛ یا اینکه این تحمل و صبر شما در مدارای با او و جدا نشدن شما از یکدیگر، عبادتی بزرگ محسوب شده و برکات زیادی را به همراه داشته باشد. همچنین با طلاق ندادن او، آینده فرزندان خودت را به مخاطره نینداختهای.
فهرست منابع
قرآن کریم
ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، تحقیق و تصحیح ابراهیم، محمد و ابوالفضل، چاپ اول، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1404 ق.
ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، چاپ دوم، قم: الشریف الرضی، 1406 ق.
أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، تحقیق حسام الدین القدسی، القاهرة: مکتبة القدسی، 1414 هـ، 1994 م.
بلخی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، چاپ 25، تهران: انتشارات اطلاعات، 1397ش.
تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی 1410ق.
دیلمى، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، تصحیح مؤسسة آل البیت( چاپ اول، قم: مؤسسة آل البیت(، 1408ق.
إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، چاپ اول، قم: الشریف الرضی، 1412ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، چاپ اول، قم: هجرت 1414 ق.
قمی، عباس، منتهى الآمال، تهران: مبین اندیشه، 1390ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب العلمیه، 1407 ق.
الکافی (ط - الإسلامیة)، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة 1407 ق.
کوفى اهوازى، حسین بن سعید، الزهد، تحقیق و تصحیح غلامرضا، عرفانیان یزدى، چاپ دوم، قم: المطبعة العلمیة، 1402 ق.
مظاهری، حسین، سیر و سلوک، چاپ دوم، قم: مؤسسه فرهنگی مطالعاتی الزهراء(، 1389ش.
مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، تصحیح مؤسسة آل البیت(، چاپ اوّل، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق.
دیدگاهها
بسیار خوب
افزودن دیدگاه جدید