خاطره ای از حجت السلام قهرمانی

توکل بر خدا در تبلیغ

تاریخ انتشار:
عرض کردم: یابن رسول الله من نوکر و خادم و مبلغ و مبشر مکتب شمایم و شما که یک آهوی زبان بسته را ضمانت کردید، حالا من روسیاه و مبلّغ مکتب خویش را ضمانت نمایید و اگر ضمانت کردید به من یک اطمینان و آرامش خاطر عطا کنید.
خاطره تبلیغ

توکل بر خدا در تبلیغ

در سال ۱۳۷۹ جهت تبلیغ در کشور ترکمنستان شهر عشق آباد مسجد امام رضا (علیه السلام) در ماه محرم دعوت شدم، ولی بدلیل تعقیب پلیس و اداره «ک-گ-ب» آن کشور از اجابت دعوت معذور بودم، ولی نهایتاً اصرار بسیار زیاد سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سبب شد دعوت را قبول کنم ترس زیادی داشتم و جدّاً نگران دستگیری بودم .
لذا به دوستان عرض کردم بنده معذورم باز هم دوستان اصرار کردند که شیعیان و دوستان ترکمنستانی تاکید دارند که آقای قهرمانی بیاید، وقتی محبت و علاقه دوستان عشق آبادی را به بنده گفتند جواب مثبت دادم و به خداوند توکل کردم، آستانه عید نوروز بود جهت سفر به عشق آباد به مشهد مقدس رفتم.
و در مشهد یک شب میهمان امام رضا (علیه السلام) بودم و شب تا سحر در حرم بیتوته کردم و دعا و مناجات خواندم و خودم را بیمه امام رضا (علیه السلام) کردم و در لحظه خداحافظی، به حضرت عرض کردم، یابن رسول الله من نوکر و خادم و مبلغ و مبشر مکتب شمایم و شما که یک آهوی زبان بسته را ضمانت کردید، حالا من روسیاه و مبلّغ مکتب خویش را ضمانت نمایید و اگر ضمانت کردید به من یک اطمینان و آرامش خاطر عطا کنید. در این حین یک اطمینانی به من عارض شد و در عالم رویا آنحضرت مجسم شدند و دست ضمانت و عنایت به من دادند و بنده فردای آنروز با اطمینان خاطر به عشق آباد سفر کردم،
هنگام پیاده شدن از هواپیما در عشق آباد یک ماشین پلیس با آژیر آمد سمت هواپیما و یک افسر از ماشین پیاده شد و به سمت ما آمد با صدای بلند گفت، قهرمانی کدام یک از شماست با ترس و لرز گفتم من هستم، ولی خیلی ترسیدم و گفتم بی چاره شدم، نرسیده آمدند سراغم و الان مستقیم مرا به زندان میبرند، ولی با دیدن چهره گشاده ایشان و ادب و احترام مقداری آرامش پیدا کردم، با ادب و احترام کیف مرا گرفت و درب ماشین را باز کرد و گفت بشین، مرا سوار کرد و به سمت سالن تشریفات فرودگاه بردند و یک تیم پلیس هم مرا با آهنگ خاص استقبال کردند.
و بعد از پذیرایی مختصر در فرودگاه من را تا مسجد امام رضا (علیه السلام) شهر عشق آباد بدرقه کردند و در آن مسجد شروع به سخنرانی و برنامه های دینی محرم کردم، و در طول مدت تبلیغات خارج از کشور فقط یک مورد این چنین با احترام و استقبال پلیس وارد یک کشور خارجی شدم و تبلیغ کرده ام و هیچ مشکلی از اول تا آخر پیدا نکردم و این تبلیغ بسیار هم با برکت بود.

.....................

منبع

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.