یادداشت تبلیغی

عوامل سعادت در قرآن

تاریخ انتشار:
سعادت، مطلوب فطری و قلبی هر انسان است. انسان با تمام وجود تلاش می­ کند که از رنج­ ها و سختی­ ها رها شود و به زندگی آسوده و لذت واقعی و دائمی برسد. به همین دلیل، بسیار مهم است که آدمی، سعادت حقیقی را بشناسد و عوامل آن را بداند...

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| عوامل سعادت در قرآن

اشاره

سعادت، مطلوب فطری و قلبی هر انسان است. انسان با تمام وجود تلاش می ­کند که از رنج­ ها و سختی­ ها رها شود و به زندگی آسوده و لذت واقعی و دائمی برسد. به همین دلیل، بسیار مهم است که آدمی، سعادت حقیقی را بشناسد و عوامل آن را بداند. البته خدای متعال که خالق انسان است، بهتر از هر کس دیگری سعادت واقعی و شقاوت و عوامل آن را در کتاب خویش، قرآن کریم، بیان نموده است. به همین دلیل، باید به قرآن مراجعه کنیم تا سعادت راستین را بشناسیم.

معنای لغوی سعادت و شقاوت
سعادت در لغت، از «سَعَدَ» گرفته شده و بر سرور و شادی قلبی دلالت مي‏ كند.[1] نقطه مقابل سعادت، شقاوت است که از «شقی» گرفته شده است؛ یعنی حالتى سخت و دشوار كه انسان را از پيمودن راه خير، شايسته و كمال مادى و معنوى باز مى ‏دارد.[2]
نزدیک ­ترین واژه به سعادت، واژه فلاح و فوز است. «فلاح»، به معناى نجات از بدي‌ها و دست يافتن به خير و صلاح آمده است.[3] «فوز» هم معنایی مشابه دارد.[4] البته فوز، یک مرحله بالاتر از فلاح است و به مطلوب و مقصود، بیشتر توجه دارد.[5]
دقت در معنای لغوی نشان می­ دهد که «فلاح یا رستگاری»، مقدمه «سعادت» است؛ زیرا انسان ابتدا باید از عوامل شقاوت و گرفتاری نجات یابد تا بتواند به مطلوب خود که سعادت است، برسد. «فوز»، مرحله­ای بالاتر بوده و به سعادت خیلی نزدیک­تر است؛ ولی سعادت، خود مقصودی است که انسان می ­خواهد؛ به بیان دیگر، نتیجه و حاصل «فلاح» و «فوز»، سعادت است.

سعادت در اصطلاح
مرحوم طبرسي می‌گوید: «سعادت، قوت و غلبه اسباب سعادت بر شقاوت و برخورداري از نعمت است كه به ‏واسطه حُسن عمل در راه اطاعت‏ خداوند به دست مي‏ آيد.»[6]
آیت‌الله مکارم شیرازی، سعادت را «فراهم بودن اسباب تكامل براى يك فرد يا يك جامعه» به منظور رسیدن به مطلوب، یعنی بهره­مندی از شرایط روحى، جسمى، خانوادگى، محيطی و فرهنگی مناسب، براى رسيدن به هدف­ها تعریف کرده ­اند.[7]
از نظر ملاصدرا، سعادت مربوط به درجات و مقامات وجودی است. با این مبنا، او چنین گفته است: «هرگاه نفوس انساني به كمال حقيقي و نهايي خود برسند، رابطه‏ شان با اين بدن عنصري مادي قطع مي ‏شود و به آفريدگار رجوع مي ‏كنند. آن‏ گاه به قرب‏ إلي‏ الله نايل شده، داراي سعادت، بهجت و سروري مي ‏شوند كه براي كسي قابل توصيف نيست.»[8]
علامه طباطبایي مي‏ گويد: «سعادت در انسان كه مركّب از روح و بدن است، خيري است كه مقتضاي قواي روحي و بدني او است؛ يعني چيزي كه به آن متنعم مي ‏شود و از آن لذت مي ‏برد.»[9] بر اساس این تعریف، انسان‌ها به دو دسته سعادت‌مند و شقاوت‌مند تقسیم می‌شوند؛ چنان‌که خدای متعال در آیه 105 سوره هود، مردم را در قیامت به دو دسته می­ داند: «شَقِي» و «سَعيد».
در آیه 106 و 107 سوره هود نیز افراد شقی و جایگاه آنان معرفی شده است: «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ... * خالِدينَ فيها... .» همچنین، در آیه 108 سعادت‌مندان و جایگاه آنان معرفی گردیده ­است: «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ... .» سَعید، كسى است که تا آسمان‏ها و زمين برقرار است، جاودانه در بهشت خواهد بود. پس، سعادت، یعنی رسیدن به بهشت جاوید و بهره­مندی از نعمت­های آن، و اگر عوامل رسیدن به بهشت جاودانه را بیابیم، عوامل سعادت را یافته ­ایم. در مقابل، شقاوت، یعنی محروم شدن از نعمت‌های بهشت و گرفتار شدن در عذاب و سختی‌های جهنم.

عوامل سعادت
عوامل سعادت در قرآن متعدد است که در این‌جا به بعضی از آن‌ها اشاره می ­شود:

1. ایمان و عمل صالح
اعتقاد به خدا و عمل صالح، از مهم­ترین عامل‌های سعادت است. علامه طباطبایي می­ گوید: «راه وصول به سعادت، ايمان به‏ خدا و عمل صالح است كه از روي اراده و اختيار انسان صادرپ شود.»[10]  در قرآن از این دو به عنوان عامل سعادت یاد شده است: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...؛ انسان‌ها همه در زيان‌اند؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند... .»[11]
اُبىّ بن كعب گفته: «سوره عصر را برای رسول خدا(ص) خواندم و تقاضای تفسیر کردم. حضرت فرمود: کسانی مانند ابو جهل در خسارت و زيان‌كارى‏، و اهل بیت که علی(ع) در رأس آن‌ها است، نماد ایمان و عمل صالح هستند.»[12]
پس، ایمان همراه با عمل صالح، سبب نجات انسان از خُسران است ودر مرحله بالاتر، این دو، عامل رسیدن به بهشت جاودان می‌باشند: «وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ... وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ؛[13] و به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده ‏اند، نويد ده كه براى آنان در آخرت بوستان‏ هايى انبوه از درختان است كه از زير آن‌ها جوى ‏ها روان است... و در آن‏جا همسرانى پاك خواهند داشت و در آن‏جا جاودانه خواهند بود.» البته ایمان به خدا و پیامبران، نشانه دارد: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا؛ و هركس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگارى [و پيروزى] عظيمى دست يافته است.» در ضمن، ایمان و عمل صالح، باید نمود عینی و خارجی پیدا کند.

2. تقوا
تقوا، سعادت‌آفرین و زمینه ­ساز عمل به دستورات خداوند است. طبرسی در این باره می‌گوید: «تقوا، پرهیز از حرام­ها و انجام واجبات، دور ماندن از عذاب خدا با انجام اعمال پسندیده و درست، و‏ نرفتن به میدان نهی­ ها و حضور در سرزمین امرهای خدا است.»[14]
علامه فضل‌الله نیز می‌نویسد: «تقوا، حفاظت از نفس و روح از عوامل نگرانی است و در عرف شرع، حفظ نفس از معصيت خدا و ترك طاعت او معنا شده؛ زیرا چنین حفاظتی، نتیجه ­اش حفظ جان آدمی از عذاب است.»[15]
خدای متعال قرآن را کتاب هدایت تقواپیشگان معرفی نموده، ایشان را اهل هدایت و رستگاری می‌داند: «هُدًى لِلمُتَّقين... أولئِكَ عَلى‏ هُدًى مِن ربّهِم وأولئكَ هُمُ المُفلِحون.»[16]
در آیات متعدد دیگر نیز خدای متعال اهل تقوا را رستگار و سعادت‌مند خوانده است؛ مانند: «واتَّقوا اللَّه لعلَّكُم تُفلِحون.»[17] در سوره یونس نیز آمده است: «الَّذينَ ءامَنوا وكانوا يَتَّقون ‏* لَهُمُ البُشرى‏ فِى الحَيوةِ الدُّنيا وفِى الأخِرَةِ... ذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيم؛[18] آنان كه [به خدا و پيامبر] ايمان آورده و همواره تقواپيشه بوده‏اند. براى آنان در زندگى دنيا و در آخرت، بشارت است... اين است، سعادت بزرگ.»
تقوا، حقیقتی است که دامنه و آثار گسترده­ای دارد. در آیه ­ای خدای متعال بعد از دعوت از همه به عجله برای رسیدن به مغفرت الهی و بهشت وسیع، این نعمت را آماده‌شده برای پرهیزکاران می ­داند: «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ.»[19]
علامه طباطبایی می ­فرماید: «این آیه، زمینه­ سازی کرده تا دستورات اخلاقی مهمی را بیان کند که اهل تقوا باید انجام دهند تا به سعادت مطلوب برسند.»[20]
حال جای این پرسش وجود دارد که اهل تقوا چه ویژگی‌هایی دارند؟ قرآن کریم در اشاره به صفات اخلاقی متقین فرموده: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛[21] تقواپيشگان، كسانى‏اند كه در آسايش و تنگى، از اموال خود در راه خدا انفاق مى‏كنند و خشم خود را فرو مى‏خورند و از لغزش مردم در مى‏گذرند. اينان، نيكوكارند و خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد.»
خداوند در آیه بعد می‌فرماید: «وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛[22] و كسانى‏ اند كه چون كار زشتى انجام دهند يا در اثر گناهى به خود ستم كنند، خدا را به ياد مى ‏آورند و براى گناهان‌شان آمرزش مى ‏طلبند و چه كسى جز خدا گناهان را مى‏ آمرزد؟ و بر گناهانى كه مرتكب شده‏اند، اصرار نمى ‏ورزند و مى ‏دانند [كه اصرار بر گناه، رفتاری بدتر از گناه است].»
پس، عامل تقوا، خود به چندین عامل تجزیه می ­شود؛ انفاق در راحت و رنج، مهار خشم، گذشت از [خطاى] مردم، پشیمانی سریع از اعمال زشت و عذرخواهی از خداوند، و استغفار براى گناهان و عدم اصرار بر گناه.
در پایان، خداوند بار دیگر پاداش چنین مردمی را بیان می­ کند و می‌فرماید: «أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها...؛[23] پاداش اینان از طرف پروردگارشان، آمرزش و باغ‏ هايى است كه از زير درختان آن‌ها نهرها جارى است و براى هميشه در آن (باغ‏ها) هستند... .»
علامه فضل‌الله در این باره نوشته: «این آیات می ­فهماند عظمت شخصیت انسانی به این است که خصوصیات ذاتی انسان در کنار ویژگی­ های رفتاری و معنویِ عرفانی، جمع شوند تا شخصیتی متوازن به وجود آید که ارزش جاودانه شدن در بهشت را داشته باشد.» به بیان ایشان: «انسان در تربیت اخلاقی اسلامی، به یک عنصر «خیر» تبدیل می ­شود که از طرفی، به خدا مرتبط است و از طرف دیگر، به مردم. و «خیر»، در بهشت جاویدان است.»[24]

در آیه دیگر، تقوای الهی ‌نشانه‌ای دارد که در هدایت و سعادت آدمی نقشی تعیین‌کننده دارد و آن، حفظ زبان از گناه و آراستن آن به حق و راستی است. قرآن می­ فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً؛[25] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و سخن محکم و حق بگوييد.»

«قول سديد»، یعنی «سخن محكم و استوار» که روی حساب و موافق حق و واقع است؛ سخنى كه همچون يك سد محكم، جلو امواج فساد و باطل را مى‏ گيرد.

علماى اخلاق گفته‏ اند: «زبان، پر بركت‏ ترين عضو بدن، و مؤثرترين وسيله طاعت و هدايت و اصلاح است و در عين حال، خطرناك‌ترين و پُرگناه‌ترين عضو بدن محسوب مى‏شود؛ تا آن‌جا كه حدود سى گناه كبيره از همين عضو كوچك صادر مى‏ گردد.»[26]

خاتم رسولان حق(ص) می ­فرماید: «لا يَستَقِيمُ ايمانُ عَبدٍ حَتّى يَستَقِيمَ قَلبُهُ و لايَستَقِيمُ قَلبُهُ حَتّى يَستَقِيمَ لِسانُهُ: ايمان هيچ بنده‏اى از بندگان خدا به راستى نمى‏گرايد، مگر اين‌كه قلبش مستقيم گردد و قلبش مستقيم نمى‏شود، مگر اين‌كه زبانش درست شود.»[27]

امام سجاد(ع) نیز فرموده: «زبان هر انسانى، همه روز صبح از اعضاى ديگر احوال‌پرسى مى‏ كند و مى‏ گويد: چگونه صبح كرديد؟ همه آن‌ها در پاسخ اين اظهار محبت زبان، مى‏ گويند: حال ما خوب است، اگر تو بگذارى! تو را به خدا سوگند ما را رعايت كن. ما به وسيله تو ثواب مى‏بينيم و با حرکات تو مجازات مى ‏شويم.»[28]

اگر تقوای زبان به‌خوبی رعایت شود، نتیجه‌اش همان چیزی است که قرآن کریم بیان فرموده: «يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ...؛[29] خدا كارهاى شما را اصلاح می ­كند و سبب آمرزش گناهان شما است.»

در حقيقت، تقوا پايه اصلاح زبان و سرچشمه گفتار حق است و گفتار حق، يكى از عوامل مؤثر اصلاح اعمال بوده و اصلاح اعمال نیز سبب آمرزش گناهان است؛ به بیان دیگر، سخن مطابق تقوا، یک حسنه است و حسنه نیز مایه پاک‌سازی انسان از گناهان است؛ «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات؛[30] اعمال نيك، گناهان را از بين مى ‏برند.»

معیار سخن درست و حرف حق چیست؟ قسمتی از آیه 71 سوره احزاب به این سؤال جواب داده است؛ آن‌جا که فرموده: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛ و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند.» پس، معیار آن است که هر چه را آنان می­ پسندند، بگوییم و اختیار زبان خویش را به خواست آنان بدهیم. اگر چنین کنیم، به‌یقین سعادت بزرگ نصیب ما خواهد شد؛ «فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً.»

3. پای‌بندی به احكام و حدود الهی
حدود خدا، همان احكام الهى است كه نظام زندگى بر مراعات آن‌ها استوار است. بنده خدا، با التزام به احكام اسلام مى ­تواند راه سعادت را بپيماید.

در آیه 112 سوره توبه خدای متعال گروهی از مؤمنان را: «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُود الله؛ پاسداران حدود و احکام خدا» می ­نامد؛ همان گروهی که در آیه 111 خود را خریدار جان آنان معرفی نموده و پاداش این فداکاران را برخورداری از بهشتی شمرده که سعادت بزرگ خوانده می‌شود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ... وَ ذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيم.»

بنابراین، آيه دلالت دارد که پای‌بندی و عمل به احكام خدا، عامل رسیدن به سعادت و رستگارى است.

در آیاتی دیگر، به طور کلی، عنوان «حدود» و وجوب عمل به آن‌ها مطرح شده: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها؛[31] اين‌ها، حدود و مرزهاى الهى است؛ به آن نزديك نشويد.»

آیاتی که بیان‌گر این عامل سعادت هستند، بسیارند؛ برای نمونه، در آیه 13 سوره نساء می ­فرماید:

«تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا وَذَ لِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم؛ اين­ها، مرزهاى الهى است و هركس [دستورات و حکم­های] خدا و پيامبرش را اطاعت كند، خداوند وى را در باغ‌هايى از بهشت وارد مى­ كند كه همواره، آب از زير درختانش جارى است؛ جاودانه در آن مى ­مانند و اين، سعادت بزرگى است.»

علامه فضل‌الله در این آیه، «حُدُودُ اللَّهِ» را احکام مربوط ارث و رفتار با یتیمان معنا کرده که واجب است به آن عمل شود تا راه مستقیمی که خدا مشخص کرده، منحرف نشود. این عمل، سبب وارد شدن در بهشتی می ­شود که مرگ در آن معنا ندارد و آن‌جا است که انسان خود را در یک فضای پُر از نعمت الهی می ­بیند و تمام وجودش لذت می ­شود.[32]

در بعضی آیات هم در برابر مبارزه با ربا و عمل به حکم خداوند، وعده سعادت داده شده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[33] اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! ربا (بهره پول) را با افزودن‏ه اى مكرر نخوريد. تقوای الهی پیشه كنيد، شايد رستگار شويد.» این آیه، عامل سعادت و رستگاری را تقوا دانسته که در این‌جا، ترک رباخواری است.[34]

یکی دیگر از احکام اسلام که نقش مهمی در سعادت انسان دارد، عمل به تکلیف واجب «امر به معروف و نهی از منکر» است: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏؛[35] و بايد از شما گروهى باشند كه به کار خیر دعوت کنند و به كارهاى پسنديده فرمان دهند و از كارهاى زشت و ناپسند باز دارند و آنان، سعادت‌مندان‌ هستند.»

همچنین در آیه 112 سوره توبه خداوند یکی از اوصاف مؤمنان سعادت‌مند را «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَر» بیان فرموده که به‌روشنی نقش این واجب را در زندگی انسان نشان می ­دهد.

4. وفاي به عهد
در ابتدای سوره مؤمنون می‌خوانیم: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛ مؤمنان، سعادت‌مند و رستگارند.» در آیه 8 همین سوره نیز آمده: «وَ الَّذِينَ هُمْ لاماناتهم وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ؛ آنان كه به [حفظ] امانت و عهدشان پای‌بند هستند.»

در سوره رعد آیه 19 از کسانی به نام «أولوا الألباب؛ خردمندان» یاد کرده و اولین صفت آنان را وفاى به عهد و ترك پيمان‏شكنى برشمرده: «الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ؛ آن‌ها كسانى هستند كه به عهد الهى وفا مى ‏كنند و پيمان را نمى ‏شكنند.»

«عهد و پیمان خدا، معنایى وسيع دارد؛ عهدهاى فطرى و پيمان­هايى كه خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته، مانند فطرت توحيد و عشق به حق و عدالت؛ پيمان­هاى عقلى، يعنى آنچه را كه انسان با نيروى تفكر و انديشه و عقل از حقايق عالم هستى و مبدأ و معاد درك مى‏كند؛ و نیز پيمان­هاى شرعى، يعنى آنچه را كه پيامبر(ص) از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان­هاى خداوند و ترك معصيت و گناه پيمان گرفته. طبيعى است كه وفا به پيمان­ هايى كه انسان با ديگر انسان‌ها مى ‏بندد نيز در اين مجموعه وارد است.»[36]

قرآن کریم در آیات 22 تا 24 همین سوره، به اهل وفا و امانت­داری، وعده عاقبتی نيك داده است که بیان‌گر نهایت سعادت است: «عُقْبَى الدَّارِ»؛ باغ‌هاى جاويدان بهشت: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها»؛ احترام و سلام فرشتگان: «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ.»[37] چه نیکو فردوسی حکیم سروده است:

سراسر جهان پیش او خوار بود          جوانمرد بود و وفادار بود

5. صداقت
یکی از عوامل تأمین‌کننده سعادت در آخرت، صداقت است. انسان صادق و راست‌گو، کسی است که با درک حقیقت، لج­بازی و خودخواهی ندارد و آنچه را دیده و فهمیده، با کمال شهامت ابراز می ­کند؛ البته بسیاری نیز مدعی هستند که اگر حق را درک کنند، می­پذیرند و از آن پیروی می­ کنند؛ در حالی که این گونه نیستند.

قرآن کریم در بیان آثار معنوی و اخروی راست‌گویی می‌فرماید: «قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ؛[38] خداوند مى‏ گويد: امروز، روزى است كه راستى راست‌گويان، به آن‌ها سود مى‏بخشد. براى آن‌ها باغ­هايى از بهشت است كه نهرها از زير [درختان] آن مى‏گذرد و تا ابد، جاودانه در آن مى‏ مانند. هم خداوند از آنان خشنود است و هم آن‌ها از خدا خشنودند. اين، سعادت بزرگ است.»

«منظور از اين جمله، صدق و راستى در گفتار و كردار در دنيا است كه در آخرت مفيد واقع مى‏شود؛ وگرنه صدق و راستى در آخرت كه محل تكليف نيست، فايده‏اى نخواهد داشت و... در آن روز، دروغ‌گويى وجود ندارد. بنابراين، آن‌ها كه مسئوليت و رسالت خود را انجام دادند و جز راه صدق و درستى نپيمودند، مانند مسيح(ع) و پيروان راستين او يا پيروان راستين ساير پيامبران كه در اين دنيا از درِ صدق وارد شدند، از كار خود بهره كافى خواهند برد...»[39] نتیجه این صداقت و راستی، رستگاری عظیم و سعادت جاودان است.

6. صبر و استقامت
صبر، نقش بسیار مهمی در زندگی انسان دارد. استقامت و صبر در برابر حوادث، ضامن سربلندى و سعادت انسان است. هر چقدر در باره نقش و اهميت صبر در پيش‌رفت و تعالی انسان گفته شود، كم است؛ چنان‌که على(ع) رابطه صبر و ایمان را به همانند رابطه سر انسان برای بدن معرفى كرده و فرموده: «إنَّ الصَّبرَ مِنَ الإيمانِ كَالرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ.»[40]

در سوره آل عمران مي ‏خوانيم: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[41] اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! [در برابر مشكلات و هوس‌ها] استقامت كنيد و در برابر دشمنان [نيز] پايدار باشيد و از مرزها، مراقبت كنيد و از خدا بترسيد؛ باشد كه رستگار شويد.» در اين آيه، صبر و سفارش به آن، عامل رستگاری و سعادت بیان شده است.[42]

همچنین در آیه 111 سوره مؤمنون در مورد مؤمنانی که در برابر تمسخرها و آزارهای دشمنان صبر کردند، آمده: «إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ؛ من هم امروز كه روز جزا است، به پاس صبر و شكيبايى که كردند، به آنان پاداش دادم. تنها آنان سعادت‌مند هستند.»

مفهوم بسیار نزدیک به صبر، استقامت است. در واقع، میوه صبر، استقامت و پایداری است. می ­دانیم که تنها ايمان به خدا و پذيرش دين حق و مذهب اهل بيت‏: كافي نيست؛ بلكه بايد در اين راه پايداري كنيم و مراقب باشيم تا لحظه‏ اي منحرف نشويم. خدای متعال چند بار به پيامبر(ص) دستور استقامت داده ‏است؛ از جمله در آیه 112 سوره هود خطاب به آن حضرت فرموده: «فَاستَقِم كَما أمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَكَ؛ همان‏گونه كه فرمان دادیم، استقامت كن و [نیز] كسانى كه با تو به سوى خدا آمده‏اند.» نقل است كه حضرت فرمود: «شَيَّبَتني سُورَةُ هُود؛[43] سوره هود، مرا پير كرد.»

اگرچه استقامت ورزیدن سخت است، ولی سعادت­ آفرین است: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛[44] آنان كه گفتند: پروردگار ما خدا است، سپس استقامت و پايداري كردند، فرشتگان بر آنان فرود آيند كه نترسيد و غمگين نباشيد و بشارت باد شما را به بهشتي كه وعده داده شده‏ايد.»

7. توبه
توبه، پشیمانی از رفتارهای زشت و بازگشت به سوی خدا و تغییر اعمال مطابق دستورهای خدا است. توبه از سوى بنده، بازگشت از معصيت و خطا و پشيمانى از آن است و از جانب خدا، پذيرفتن توبه او است.[45] انسان طالب سعادت، باید با خدا رابطه خاص داشته باشد و خود را از گرد و غبار رفتارهای غفلت­زای روزانه پاک سازد و به برکت راز و نیاز شبانه و بیداری سحری، طعم توبه را بچشد. به بیان سعدی شیرازی:

ای خوشا توبه و آویختن از خوبی‌ها      و ز بدی­های خود اظهار ندامت کردن

خداوند در سوره نور مي ‏فرمايد: «... وَ تُوبُواْ إِلَي اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»[46] خداوند در اين آيه بعد از تذكرها و دستورهایی كه در مورد حفظ عفت و آبرو مي‏دهد، مي‏ فرمايد: هر جايي كه مخالفت کردید، توبه كنيد و بازگردید تا اميد رستگاري براي شما باشد. در آیه 67 سوره قصص نیز مي‏ خوانیم: «فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَي‏ أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ؛ اما كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، اميد است از رستگاران باشد.» پس، توبه و انابه از گناهان گذشته و قرار گرفتن در زير چتر حمايت الهي و اطاعت از اوامر خداوند متعال، نقش مهمي در رسيدن به سعادت دنيا و آخرت دارد.

در آیات 7 غافر، 60 تا 63 سوره مریم و آیه 8 سوره تحریم نیز سعادت‌آفرین بودن توبه بیان شده است.

نمونه­ هایی از اهل سعادت و شقاوت

در پایان، دو نمونه از کسانی را که در نهایت، به سعادت رسیدند و یا به شقاوت دچار شدند، معرفی می­ کنیم:

1. بلعم باعورا
در قرآن کریم دانشمندی بزرگ که مستجاب الدعوه بود، از سوی خدا تشبيه به سگ شده است؛ زیرا او مسیر زندگی سعادت‌مند خویش را ادامه نداد و با ترک تقوا دچار شقاوت شد و از جهنمیان گردید. گویند که او به جای پیروی و حمایت از پیامبر خدا، برای حفظ جان خود، حضرت موسی(ع) را نفرین کرد. امام رضا(ع) فرمود: به بلعم باعورا اسم اعظم عطا شد و با آن دعا مي‎‎‎كرد و مستجاب مي‎شد؛ ولی او به سوي فرعون متمايل گشت. هنگامي كه فرعون به دنبال موسي(ع) و يارانش رفت، فرعون به بلعم گفت: به درگاه خدا دعا كن تا موسي و يارانش از ما دست بردارند.

بلعم، سوار الاغش شد تا دنبال موسي برود؛ اما الاغش از رفتن خودداري كرد. پس به زدن او پرداخت. خدا الاغ را به سخن آورد و به بلعم گفت: واي بر تو! چرا مي‎زني؟ آيا مي‎خواهي با تو بيايم که پيامبر خدا و مؤمنان را نفرين كني؟ بلعم، پيوسته الاغ را زد تا مُرد. این گونه بود که دیگر اسم اعظم از زبان او افتاد.[47] به همین جهت، خداوند در قرآن کریم او را به سگ تشبیه نموده است.[48]

از امام باقر(ع) نقل شده: اصل آيه، در باره بلعم است؛ ولی خداوند سرگذشت او را به عنوان مثالی در باره كسانى از امت اسلام كه هواپرستى را بر خداپرستى و هدايت الهى ترجیح دهند، بيان كرده است.[49] به این ترتیب، بلعم از اوج سعادت، به قعر جهنم افتاد و نماد شقاوت شد.

2. وهب و همسرش
وهب، مادر و همسرش نماد کسانی هستند که ساعاتی تأخیر می­توانست آنان را از سعادتی بزرگ محروم کند. آن‌ها نصرانى بودند و به وسيله امام حسين(ع) مسلمان شدند و روز عاشورا در صف لشكریان آن حضرت قرار گرفتند. روز عاشورا مادر وهب گفت: فرزند عزيزم! به يارى فرزند رسول خدا قيام كن. وهب به ميدان رفت و بعد از رجزخوانی و معرفی خود، به دشمن حمله كرد و سخت جنگيد. او بعد از کشتن عده­اى، به جانب مادر و همسر برگشت. در مقابل مادر ايستاد و گفت:

اى مادر! اكنون از من راضى شدى؟ مادر گفت: تا در پيش روى امام حسين(ع) كشته نشوى، راضی نمی­شوم. به ميدان برو و بجنگ تا شهيد شوی.

وهب به ميدان كارزار برگشت، رجز خواند و با تمام قدرت جنگيد تا بعد از کشتن نوزده نفر سوار و بيست نفر پياده از دشمن، دست‌هايش قطع شد. همسر وهب که این صحنه را دید،‍ عمود خيمه را گرفت و به سوى وهب شتافت؛ در حالى كه مى‌گفت: پدر و مادرم فداى تو باد! تا مى­توانى در راه پاكان و خاندان پيامبر بجنگ!

وهب خواست كه همسرش را به خیمه بازگرداند؛ ولی او لباسش را گرفت و گفت: من هرگز باز نمى‌گردم تا اين‌كه با تو كشته شوم. امام حسين(ع) مداخله کرد و آن زن برگشت. وهب به جنگ ادامه داد تا شهيد شد. همسر وهب، پس از شهادت تاب نیاورد و به ميدان دويد و خون‌هاى صورت او را پاك كرد كه چشم شمر به آن بانوى باوفا افتاد. به غلامش دستور داد تا با عمودى كه در دست داشت، بر او زد و او را شهيد کرد. او، اولين بانوي شهید در لشكر امام حسين(ع) است. عمر سعد دستور داد: گردن وهب را زدند و سرش را به سوى لشكر امام حسين(ع) انداختند. مادر وهب، سر او را برداشت و بوسيد. آن‌گاه به طرف لشكر عمر سعد انداخت. مادر وهب، عمود خيمه را برداشت و به دشمن حمله كرد ولی به امر امام حسين(ع) برگشت. مادر وهب، در حال برگشتن مى­گفت: خدایا! اميد مرا نااميد مكن. امام(ع) فرمود: خداوند تو را نااميد نخواهد كرد و فرزندت در كنار پيغمبر(ص) خواهد بود.[50]

پی نوشت

[1]. احمد بن فارس، معجم مقایيس اللغة، قم: انتشارات جامعه مدرسین، ج 3، ص 57، واژه «سعد».

[2]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، قم: انتشارات مصطفوی، ج 6، ص 96، واژه «شقی».

[3]. همان، ج 9، ص 133، واژه «فلح».

[4]. راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، قم: دفتر نشر کتاب، ص 647، واژه «فوز».

[5]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، پیشین، ج 9، ص 155 ـ 156.

[6]. طبرسی، مجمع ‏البيان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات كتابخانه آية‏الله مرعشي، ج 3، ص 194.

[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ج ‏9، ص 49.

[8]. صدر المتالهين شيرازي، اسفار اربعه، قم: انتشارات مصطفوي، ج 9، ص 121.

[9]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات جامعه مدرسین، ج 11، ص 18.

[10]. همان، ج 12، ص 18.

[11]. عصر، آیه 2 ـ 3.

[12]. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ج ‏20، ص 393 ـ 394.

[13]. بقره، آیه 25.

[14]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج ‏1، ص 118 ـ 119.

[15]. فضل‌الله، محمدحسین، تفسير من وحي القرآن، بیروت: دار الملاک، دوم، ج ‏1، ص 99.

[16]. بقره، آیه 2 و 5.

[17]. بقره، آیه 189؛ آل ‏عمران، آیه 130 و 200.

[18]. يونس، آیه 63 ـ 64.

[19]. آل عمران، آیه 133.

[20]. طباطبایی، سید محمدحسین، الميزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج ‏4، ص 20.

[21]. آل عمران، آیه 134.

[22]. آل عمران، آیه 135.

[23]. آل ‏عمران، آیه 136.

[24]. فضل‌الله، محمدحسین، تفسير من وحي القرآن، پیشین، ج ‏6، ص 273 ـ 274.

[25]. احزاب، آیه 70.

[26]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، پیشین، ج ‏17، ص 447 ـ 448.

[27]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 71، ص 78.

[28]. همان، ص 278.

[29]. احزاب، آیه 71.

[30]. هود، آیه 114.

[31]. بقره، آیه 187.

[32]. فضل‌الله، محمدحسین، تفسير من وحي القرآن، پیشین، ج ‏7، ص 129.

[33]. آل عمران، آیه 130.

[34]. مترجمان بنیاد پژوهش­های اسلامی آستان قدس رضوی، تفسير هدايت، مشهد: اوّل، ج ‏1، ص 610.

[35]. آل ‏عمران، آیه 104.

[36]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، پیشین، ج ‏10، ص 184. (با اندکی ویرایش)

[37]. ر.ک: همان، ص 192 ـ 193.

[38]. مائده، آیه 119.

[39]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، پیشین، ج ‏5، ص 138 ـ 139.

[40]. شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم: انتشارات هجرت، اول، 1414 ق، حکمت 82.

[41]. آل ­عمران، آیه 200.

[42]. قرشی، سید علی‌اکبر، أحسن الحديث، تهران: واحد تحقيقات اسلامي، اوّل، ج 2، ص 185.

[43]. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج ‏11، ص 66.

[44]. فصلت، آیه 30.

[45]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج 1، ص 200؛ ابن منظور، لسان العرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، اول، 1408 ق، ج 2، ص 61‌، واژه «توب».

[46]. نور، آیه 31.

[47]. ر.ک: حویزی، جمعه، تفسير نور الثقلين، تحقیق: رسولی محلاتی، هاشم، قم: اسماعیلیان، اول، 1415 ق، ج ‏2، ص 102.

[48]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، پیشین، ج ‏7، ص 15.

[49]. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، پیشین، ج ‏4، ص 769.

[50]. ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 45، ص 16 ـ 17.

منبع: ره توشه محرم93

نگارنده: فرج‌الله میرعرب(عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)

دیدگاه‌ها

ناشناس 20:05 - 1402/08/17

خوب بود

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.