راههای رشد و پیشرفت در قرآن و حدیث (به مناسبت شبهای قدر)

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، متن ره توشه ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹؛ راههای رشد و پیشرفت در قرآن و حدیث (به مناسبت شبهای قدر)، حجتالاسلام والمسلمین دکتر ناصر رفیعی محمدی*
مقدمه
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، شبی است که احتمال دارد از شبهای قدر، نزول ملائکه و قرآن باشد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ، لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ». بنا بر این آیات، قرآن در شب قدر «یکجا به لوح محفوظ یا به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) (پیش از بعثت)» فرستاده شده و پس از آن جبریل در مدّت بیست و سه سال به تدریج آن را براى پیغمبر آورد. شب قدر نیز بهتر از هزار ماه، و معادل هشتاد و سه سال و چهار ماه است. این شب که فرشتگان، میهمان و زمینیان، میزبان هستند؛ با شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین(علیه السّلام) نیز همراه شده است.
مهمترین سلاح شیطان برای برای انحراف انسانها از راه حق و اولین راه نفوذش در وجود آدمی، غافل کردن است. او میکوشد با استفاده از ضعف و گناهی که آدمی مرتکب میشود، او را اسیر خود کند؛ اما برخی به واسطه اعمالی که انجام میدهند و توجهی که به سوی حق دارند، اسیر و گرفتار وسوسههای شیطان نمیشوند. این افراد در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) اینگونه معرفی شدهاند: «ثَلَاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ الذَّاكِرُونَ لِلَّهِ وَ الْبَاكُونَ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ». سه گروه از وسوسههای شیطان در امان هستند. این سه گروه عبارتند از:
1.«الذَّاكِرُونَ لِلَّهِ؛ کسانی که خدا را یاد میکنند».
2.«الْبَاكُونَ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ؛ کسانی که از خوف خدا گریانند».
3.«الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ؛ کسانی که در سحرها استغفار میکنند».
در سحر شب قدر، این سه مورد با هم جمع میشود؛ چرا که شما هم یاد خدا میکنید، هم در سحر استغفار میکنید و هم اشک میریزید.
رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) در روایت دیگری فرمود: «ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ يُحِبُّهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَوْتُ الدِّيكِ وَ صَوْتُ الَّذِي يَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ صَوْتُ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ؛ سه صداست که خداوند آنها را دوست دارد: بانگ خروس که باعث بیداری مردم میشود؛ صدای قاری قرآن، وقتی قرآن میخواند؛ صدای کسی که در سحرها استغفار میکند».
در شب قدر این صوتها طنینانداز میشود؛ هم صدای قرائت قرآن و دعا و هم صدای استغفار. اگر کسی وقت مردم را در شبهای قدر بیهوده بگیرد، دینی که بابت این کار بر گردنش میآید، در هزار ماه ضرب میشود؛ چرا که این شبها، مطابق هزار ماه است. بالعکس اگر آدمی از این لحظات برای دعا و نماز و مناجات استفاده کند، در هزار ماه ضرب میشود. در روایت معنای بهتر بودن شب قدر از هزار ماه چنین آمده است: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ أَيُّ شَيْءٍ عُنِيَ بِذَلِكَ؟ فَقَالَ: الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِيهَا، مِنَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ أَنْوَاعِ الْخَيْرِ؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است، مقصود از این جملۀ قرآنی چیست؟ پس فرمود: یعنی عمل شایسته در آن از نماز و زکات و اقسام خیرات بهتر است». از چنین فرصتی باید در مسیر پیشرفت و رشد استفاده کرد. همه افراد خواستار رشد در زمینههای مختلف هستند. برای مثال دوست دارد در حوزه اقتصاد، سرمایه پولیاش چند برابر شود. در دیگر زمینهها نیز همینگونه است، اما آیا در دین هم رشد کردهایم؟ آیا حضور قلبمان در نماز بیشتر شده است؟ آیا نسبت به قبل کمتر گناه کردهایم؟ خداوند میفرماید: «لاَ إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ: در قبول دین اکراهی نیست؛ زیرا راه درست از راه انحرافی مشخص است». البته «لاَ إِكْراهَ فِي الدِّينِ» برای فروع دین نیست، برای اصل دین است. کسی که اسلام را پذیرفته است، باید نمازش را بخواند، خمساش را بدهد، روزهاش را بگیرد و ... . «لاَ إِكْراهَ فِي الدِّينِ» مانند این است که برای اثبات خورشید، به زور به مردم بگوییم خورشید داریم. مردم خورشید را میبینند، نیازی به گفتن ما نیست. اکراه نبودن در پذیرش دین، از این روست که راه درست از راه انحرافی مشخص شده است.
عوامل رشد دینی
1. قرآن
اولین عامل از عوامل و نشانههای رشد از نظر قرآن و روایات، خود قرآن است. اجنه در مکه خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) آمدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) برایشان قرآن خواند. آنها کمی گوش کردند، سپس گفتند: «إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ: ما از قرآن آیات عجیبی شنیدیم که به راه خیر و صلاح دعوت میکند». بنابراین انس با قرآن، سبب رشد ما میشود. قرآن فقط برای خواندن نیست؛ بلکه برای توجه و تدبر است: «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ». مقام معظم رهبری میفرماید: «تلاوت قرآن، مقدّمه عمل است، مقدّمه معرفت است، مقدّمه آشنایی است». تاریخ شاهدِ مثالهای بسیاری دارد که این آیه، یک جمعیتی را عوض کرده است.
داستان اول
اکثم سیفی، طبیب، شاعر و عالم مسیحی در یمن بود. وقتی خبر بعثت رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) را شنید، دو نفر را برای فهمیدن حقانیت سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) به مکه فرستاد. آن دو خدمت رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) آمدند و خودشان و هدفشان از آمدن را بیان کردند. رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) برایشان این آیه شریفه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْیِ». خداوند در این آیه، همگان را به «عدالت»، «احسان» و «بخشش به خویشاوندان» امر کرده و از «فحشا»، «منکر» و «ظلم» نهی نموده است. وقتی آنان به نزد اکثم بازگشتند و آیه را برای او خواندند، او مردم را جمع کرد و گفت: «ای مردم! محمد مردم را به مکارم اخلاق امر میکند و آنان را از اخلاق زشت و نکوهیده باز میدارد. در این امر پیش قدم باشید و از آخرین کسانی که به او ایمان میآورند، نباشید. پیش از این مردم به انتظار او بودند و بعضی اسم فرزندان خود را محمد میگذاشتند که شاید خلعت نبوت بر قامت آنان مرتب گردد».
داستان دوم
فضیل، فردی بود که عمری را با راهزنی و سرقت مشغول بود. شبی برای دزدی از دیوار خانهای بالا رفت. صاحبخانه داشت قرآن میخواند، این آیه را خواند: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ: آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و قرآنی که نازل شده، نرم و فروتن شود؟». همان لحظه پشیمان شد. از دیوار پایین آمد، توبه کرد و سر به بیایان گذاشت. قبیلهای را دید که میخواستند اموالشان را برای فروش ببرند، اما میترسیدند که فضیل، اموالشان را سرقت کند. وقتی این حرف را شنید، در حالی که شرمگین و پشیمان بود، به آنها گفت: «خاک بر سر فضیل که شما باید از او بترسید. به خدا او فضیل دیگری شده است». او چنان تغییر کرد که بعدها درس اخلاق میگفت. هارون الرشید در درس اخلاقش شرکت میکرد و با موعظههایش میگریست.
داستان سوم
روزی شخصی به مسجد آمد و به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد: «ای پیامبر خدا! به من قرآن بیاموز». حضرت او را به یکی از یارانش سپرد. صحابی، سوره «زلزال» را برایش تلاوت کرد. وقتی به آیه: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه» رسید، آن مرد به فکر فرو رفت و از صحابی پرسید: «آیا این جمله از جانب خداست؟». صحابی گفت: «آری». مرد گفت: «بس است! من درس خود را از این آیه گرفتم. اکنون که خدا ریز و درشت کارهای ما را میداند و حساب همه اعمال ما را دارد، تکلیفم روشن شد. این جمله برای زندگی من کافی است». پس از این سخن نیز خداحافظی کرد و رفت.
صحابی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) برگشت و با تعجب گفت: «عجب مرد کمحوصلهای بود» و سخن مرد را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) بازگو کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «او به مقام فقاهت و شناخت عمیقی که باید برسد، رسید».
گفتمان قرآنی
گفتمان ما در همه عرصه¬ها باید قرآنی باشد. در گفتمان قرآنی، نه اقتصاد دچار ربا میشود، نه آمار طلاق در جامعه بالا میرود و نه دروغ در جامعه وجود دارد. اگر قرآن میفرماید، قرآنی حرف بزنید: «وَ قُولُوا قَوْلاً سَديدا»، سخن و گفتار مردم، استوار میشود. اگر معاملهها قرآنی باشد: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا»، دیگر در جامعه ربا وجود نخواهد داشت. اگر همسران به شیوه قرآنی با یکدیگر زندگی کنند: «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»، دیگر طلاق و دادگاهی وجود نخواهد داشت. مشکلات امروزه جامعه و زندگی ما، از این روست که از گفتمان قرآن فاصله گرفته¬ایم. مقام معظم رهبری میفرماید: «مشکلات کنونی دنیای اسلام از جمله شرایط تأسفبار فلسطین و جنایات رژیم صهیونیستی بهویژه در روزهای اخیر، نتیجه دوری امت اسلامی از قرآن است».
2. دعا
دومین عامل رشد، دعا و گفتگو با خداست: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ: و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند، اجابت مىکنم. پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند».
امام خمینی همیشه در آغاز درس گفتن میفرمود: «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ؛ خدایا مرا به کمال گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت، برسان». از همین رو بود که از هیچ قدرتی ترسی نداشت. ایشان اولین بیانیه سیاسی خود را با این آیه صادر کردند: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى: بگو: من شما را فقط به یک حقیقت اندرز میدهم [و آن] اینکه دو دو و یک یک برای خدا قیام کنید». اگر کسی برای خدا کار کند، خسته نمیشود و سرزنش، سرزنشکنندگان او را از انجام کار باز نمیدارد. قبل انقلاب افرادی از تهران، خدمت ایشان آمدند و خواستند امام برای مسجد تازه تأسیسشان روحانی بفرستد. امام طلبه جوانی را انتخاب کرد و او را به سه شرط فرستاد: اسمی از امام نبرد، به بانیان مسجد تکیه نکند و برای خدا در آن مسجد فعالیت کند. یکی از برنامههای منظم امام، دعا بود؛ بهطوری که در 15 سال حضور در نجف، هر شب زیارت جامعه کبیره میخواند. وقتی در بیمارستان بستری بود، یک مفاتیح کنار ایشان بود. بعد از رحلت امام مفاتیح را که برداشتند، دیدند دعای عهد را نشانه گذاشتهاند که مرتب بخوانند. در ماه رمضان، ارتباطشان را با مسئولین قطع میکرد و میگفت: «من برنامه دعا دارم».
هدف از دعا فقط اجابت نیست؛ بلکه گفتگو با خداست. گاهی انسان هر چه دعا میکند، به اجابت نمیرسد؛ در حالی که دعا و حرف زدن با خدا، اجابت است. از همین روست که در برخی روایات از ثوابهای عجیبی در پروندهها سخن به میان آمده است. وقتی فرد علت این ثوابها را جویا میشود، میگویند: «ثواب آن دعاهایی است که اجابت نشد». در قرآن 160 آیه وجود دارد که دعاست؛ مانند «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا»، «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا»، «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً»، «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا» و ...؛ دعاهای کوتاه یک خطی که اگر شرایط آنها رعایت شود، سبب رشد و پیشرفت میشود.
امام علی(علیه السّلام) درباره ویژگیها و شرایط اجابت دعا میفرماید: «إِنَّ لِلدُّعَاءِ أَرْبَعَ خِصَالٍ إِخْلَاصَ السَّرِيرَةِ وَ إِحْضَارَ النِّيَّةِ وَ مَعْرِفَةَ الْوَسِيلَةِ وَ الْإِنْصَافَ فِي الْمَسْأَلَةِ؛ دعا چهار ویژگی میخواهد: خلوص باطن، نیت کردن، شناخت وسیله و انصاف در درخواست».
1. ایمان و اخلاص
شرط اول اجابت دعا، ایمان به رحمت بىمنتهاى ذات احدیت است و اینکه از ناحیه او هیچ منعى از فیض نیست و درِ رحمت الهى، هیچگاه به روى بندهاى بسته نمىشود. اگر نقص و قصور است، از ناحیه بنده است. امام زینالعابدین(علیه السّلام) در دعاى معروف ابوحمزه میفرماید:
بارالها! من جادههاى طلب را به سوى تو باز و صاف، و آبشخورهاى امید به تو را مالامال مىبینم. کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز، و درهاى دعا را به روى آنان که تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند، باز و گشاده مىبینم و به یقین مىدانم که تو آماده اجابت دعاى دعاکنندگان و در کمین پناه دادن به پناهخواهندگان هستى و نیز یقین دارم که به پناه بخشندگى تو رفتن و به قضاى تو رضا دادن، کمبودیهاى بخل و امساک بخلکنندگان و ظلم و تعدى ستمکاران را جبران مىکند و یقین دارم که آن کس که به سوى تو کوچ کند، راه زیادى تا رسیدن به تو ندارد و یقین دارم چهره تو در پرده نیست، این آمال و اعمال ناشایست بندگان است که حجاب دیده آنها مىگردد.
2. جدی بودن نیت
هنگام دعا، از سویی باید واژهها را متناسب با موضوع دعا انتخاب نمود و از سوی دیگر باید بر خواسته و نیت خود جدی بود؛ بدین معنا که تمام وجود آدمی خواستار و طالبِ مضمون دعا و نیت باشد. از همین روست که شهید مطهری میگوید:
دعا شرایطى دارد. شرط اولش این است که واقعاً خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد. واقعاً آنچه مىخواهد، به صورت یک احتیاج و استدعا و حاجت در آید. فرق است بین خواندن دعا و دعاى واقع. تا دل انسان با زبان هماهنگى نداشته باشد، دعاى واقعى نیست. باید در دل انسان جداً و واقعاً خواست و طلب پیدا شود، حقیقتاً در وجود انسان احتیاج پدید آید که:
هر چه روييد از پى محتاج رُست تا بيابد طالبى چيزى كه جُست
هر كه جويا شد بيابد عاقبت مايهاش درد است و اصل مرحمت
هر كجا دردى دوا آنجا رود هر كجا فقرى نوا آنجا رود
هر كجا مشكل جواب آنجا رود هر كجا پستى است آب آنجا رود
آب كم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
3. شناخت وسیله
سومین شرط اجابت دعا، شناخت وسیله اجابت است. شخصی به امام صادق(علیه السّلام) گفت: «من در خانه مینشینم و دعا میکنم تا خدا روزی من را بدهد». حضرت فرمود: «این مرد یکی از سه نفری است که دعایش مستجاب نمیشود».
4. رعایت انصاف در دعا
گاهی آنچه آدمی در دعا، آن را طلب میکند؛ سودی برایش ندارد. بنابراین باید در دعا کردن و درخواست از خداوند، جانب انصاف را رعایت کرد. یکی از موارد رعایت انصاف در دعا، ننوشتن خطای دیگران به پای دین است. نباید مسائل دینی را به مشکلات گره زد و به خاطر مشکلات دنیوی، دین را کنار گذاشت. با رعایت این شرایط چهارگانه است که دعا باعث رشد و پیشرفت میشود.
خدا در آخر سوره توبه، به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) دستور میدهد که از دشمن نترسد: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ: پس اگر روى برتافتند، بگو خدا مرا بس است؛ هیچ معبودى جز او نیست. بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است». این انقلاب نیز اکنون چهل سال است که با اتکای به خدا و به پشتوانه مردم، بی هیچ هراسی از ابرقدرتها، به مسیر خود ادامه میدهد. مقام معظم رهبری میفرمود: «وقتی کار بر ما مسئولین نظام سخت میشد، خدمت امام میرفتیم. نگاه به امام، ما را آرام میکرد». امام سجاد(علیه السّلام) نیز میفرماید در روز عاشورا وقتی شرایط سخت و پیچیده میشد، اصحاب به امام حسین(علیه السّلام) که نگاه میکردند، آرام میشدند. امام علی(علیه السّلام) نیز میفرمود: «كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلّم) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْه؛ هنگامى که کارزار سخت مىشد، ما خود را در پناه رسولاللّه(صلی الله علیه و آله و سلّم) حفظ مىکردیم و از میان ما، کسى نزدیکتر از او به دشمن نبود». رهبر معظم انقلاب میفرمود:
در دوران مسئولیت ممتدی که از روزهای اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله امیرالمؤمنین(علیه السّلام) میافتادم که میفرماید: «وقتی در جنگها کار بر ما سخت میشد و احساس میکردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) پناه میبردیم». وقتی این جمله امیرالمؤمنین(علیه السّلام) به یادم میآمد، میدیدم بر وضع ما نیز صادق است.
3. فکر و اندیشه
فکر کردن، سبب رشد آدمی میشود؛ چنانکه امام علی(علیه السّلام) فرموده است: «عَلَيْكَ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ رُشْدٌ مِنَ الضَّلَالِ وَ مُصْلِحُ الْأَعْمَالِ؛ فکر کن؛ زیرا فکر، راهیابی از گمراهی و اصلاح کننده عملهاست». جوانی که گرفتار اعتیاد میشود، زندگیای که به جدایی و طلاق منجر میشود، فردی که به زندان میرود و ...، ناشی از عمل کردن بدون فکر است.
روزی فردی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) آمد و از حضرت خواست او را موعظه کند. رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) به او فرمود: «تو را موعظه کنم، عمل هم میکنی؟». گفت: «بله». رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) سه مرتبه از او اعتراف گرفت، آنگاه به او فرمود: «فَإِنِّي أُوصِيكَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْه؛ سفارش میکنم هر گاه در کاری تصمیم گرفتی، پایان آن را بنگر. اگر پایانش خیر و نیکی است، انجام بده و اگر گمراهی است، از آن خودداری کن». اغلب مشکلاتی که برای ما به وجود میآید، از این روست که ابتدا عمل را انجام میدهیم و بعد از خراب شدن، دربارهاش فکر میکنیم. تفکر سازنده، سبب نجات حر بن یزید ریاحی شد. فکر و اندیشه درست و منطقی، بسیاری از شبهات مطرح شده توسط شبکههای ماهوارهای و مجازی دشمن را حل میکند؛ جوان را از تماشای صحنههای مبتذل باز میدارد و او را به خدا نزدیکتر میکند.
4. مشورت
مشورت، اصل مهمی است که اسلام نیز به آن تأکید دارد؛ چنانکه رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «مُشَاوَرَةُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ رُشْدٌ وَ يُمْنٌ وَ تَوْفِيقٌ مِنَ اللَّهِ فَإِذَا أَشَارَ عَلَيْكَ النَّاصِحُ الْعَاقِلُ فَإِيَّاكَ وَ الْخِلَافَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ الْعَطَبَ؛ در مشورت با عاقل خیرخواه، سعادت و برکت و رشد و توفیق از خداست. پس همین که دانای خیرخواه به تو مشورت داد، بر خلاف آن عمل مکن؛ زیرا موجب نابودی تو میشود». مشورت، فواید بسیاری دارد که از جمله میتوان به «بهرهمندی از اندیشه دیگران»، «استفاده از تأیید و حمایت دیگران»، «جلوگیری از سرزنش دیگران»، «شناسایی افراد صاحبنظر و مؤمن»، «رشد فکری مردم»، «پرهیز از استبداد رأی» و «گسترش فرهنگ مشاوره و ایجاد تفاهم» اشاره کرد. امیرالمؤمنین(علیه السّلام)، شهید رمضان، درباره اهمیت مشورت در سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: «سِيرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ؛ سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم)، میانهروی و سنت او، راهنمایی است».
فهرست منابع
کتب
1.ابن ابیفراس، مسعود بن عیسی؛ مجموعة ورام؛ چاپ اول، قم: مکتبة فقیه، 1410ق.
2. ابنطاووس، علی بن موسی؛ اقبال الاعمال؛ چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1409ق.
3. احمدی میانجی، علی؛ مکاتیب الرسول(صلی الله علیه و آله و سلّم)؛ چاپ اول، قم: دار الحدیث، 1419ق.
4. امام زینالعابدین(علیه السّلام)، ابن حسین بن علی؛ الصحیفة السجادیة؛ ترجمه و شرح سید علینقی فیضالاسلام؛ چاپ دوم، تهران: فقیه، 1376ش.
5. شاه عبدالعظیمی، حسین؛ تفسیر اثنی عشری؛ چاپ اول، تهران: میقات، 1363ش.
6. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، 1414ق.
7. صدوق، محمد بن علی؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ قم: دار الشریف الرضی للنشر، 1406ق.
8. طبرسى، حسن بن فضل؛ مکارم الأخلاق؛ چاپ چهارم، قم: الشریف الرضى، 1412ق.
9. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1407ق.
10.لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ چاپ اول، قم: دار الحدیث، 1376ش.
11.مجلسى، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
12.مطهری، مرتضی؛ بیست گفتار؛ چاپ بیستم، تهران: انتشارات صدرا، 1383ش.
13.نورى، حسین بن محمدتقى؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ چاپ اول، قم: مؤسسه آلالبیت، 1408ق.
سایت
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللّه خامنهای.
افزودن دیدگاه جدید