یادداشت تبلیغی ره توشه

مروری بر خطبه حضرت زینب(س) در کوفه

تاریخ انتشار:
حضرت زینب(س) در نخستین روز اسارت و در جمع کوفیان، لب به سخن گشود و ضمن معرفی خود، به عتاب و خطاب کوفیان پرداخت و آنان را به شدت محکوم و از عمق فاجعه‌ای که آنان شریکش بودند، آگاه کرد.
مروری بر خطبه حضرت زینب(س) در کوفه

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه محرم 1444، مروری بر خطبه حضرت زینب(س) در کوفه .
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم دلیری

مقدمه

یکی از پیامدهای حکومت دستگاه ستمگر بنی‌امیه بر جامعه اسلامی، آن بود که همه تلاش خود را به کار بست تا امام حسین(ع) غریب و تنها بماند و در اوج مظلومیت به شهادت رسد. پس از شهادت امام(ع) نیز با به اسارت گرفتن خانواده و همراهان او ـ که معظم آنان زنان و دختران بودند ـ کوشید تا این پیروزی به ظاهر بزرگ خود را در مهم‌ترین مراکز دنیای اسلام، یعنی کوفه و شام به رخ همگان بکشد و سرمست از این جنایت هولناک، انواع توهین و تحقیرها را در حق ابا‌عبد‌الله(ع) روا بدارد تا در نهایت به زعم خود نور اهل‌بیت: را خاموش کنند؛ غافل از آنکه خداوند همیشه در کمین ستمکاران است و از راهی که اهل باطل گمانش را نمی‌‌برند، حق را پیروز می‌گرداند. در داستان اسارت اهل‌بیت امام حسین(ع) نیز به خواست خدا ورق بر ضد بنی‌امیه برگشت و اسرای اهل‌بیت: به‌ویژه امام زین‌العابدین(ع) و حضرت زینب(س) نه ‌تنها سختی‌ها و مرارت‌های دوران اسارت را به جان خریدند و از خود ضعف و زبونی نشان ندادند؛ بلکه در طول مدت اسارت نیز ندای حقانیت، غربت و مظلومیت اباعبدالله(ع) را به گوش جهانیان رساندند و آرمانی را که امام حسین(ع) به دنبال آن بود، به انجام رساندند. در گام نخست حضرت زینب(س) در نخستین روز اسارت و در جمع کوفیان، لب به سخن گشود و ضمن معرفی خود، به عتاب و خطاب کوفیان پرداخت و آنان را به شدت محکوم و از عمق فاجعه‌ای که آنان شریکش بودند، آگاه کرد.

خطبه حضرت زینب(س) با کمی اختلاف در منابع متعدد تاریخی و حدیثی آمده است که در اینجا با انتخاب متن امالی شیخ مفید،[1] در چند فراز جداگانه درباره آن بحث می‌کنیم.

1. ترسیم زمینه و بستر خطبه

حَذلَم بن بشیر، راوی حادثه می‌گوید: در سال 61 هجری وارد کوفه شدم، در حالی ‌که علی بن حسین(ع) به همراه زنان از کربلا به کوفه باز می‌گشت. لشکریان آنان را احاطه کرده و مردم برای تماشای‌شان خارج شده بودند. در صحنه رویارویی مردم کوفه با اسرایی که سوار بر شتران بی‌جهاز بودند، زنان کوفه شروع به گریه و ندبه کردند.

آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود

شد سرنگون ز باد مخالف حُباب‌وار ‏

جمعی که پاس محمل‌شان داشت جبرئیل

گشتند بی‌عَماری و محمل شترسوار[2]

راوی حال علی بن حسین(ع) را این‌چنین توصیف می‌کند: «بیماری او را رنجور و لاغر ساخته بود و غُل جامع در گردنش بود و دستش به گردنش بسته بود. شنیدم که می‌گفت: این زنان می‌گریند، پس چه کسی ما را کشت؛ یعنی مگر کسی جز شوهران خودتان ما را کشته است؟!».

2. آمیختن حیا و خطابه

راوی پس از آن خطبه حضرت زینب(س) را بازگو می‌کند و پیش از آن دو ویژگی برای حضرت زینب(س) بر می‌شمارد و می‌گوید: «وَ رَأَيْتُ زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ع)؛ زینب دختر علی(ع) را دیدم و زنی با این شدت حیا را ندیده‌ بودم که سخنورتر از او باشد؛ گویا از زبان امیرالمؤمنین(ع) سخن جاری می‌ساخت».

راوی با شنیدن خطبه‌خوانی حضرت زینب(س) به یاد خطبه‌های پدرش، امیرالمؤمنین(ع) در کوفه می‌افتد و گویی ندای حیدری را می‌شنود که از حنجر دخترش خارج می‌شود و بی‌جهت نیست که این دختر را «زینب»، یعنی زینت پدر نام نهاده‌اند. راوی دو ویژگی برای حضرت زینب(س) ذکر می‌کند:

 1. «خَفِرَه»، یعنی زنی که سخت باحیاست.[3]

 2. اَنطق، یعنی سخنورتر.

حضرت زینب(س) هم در حیا و عفاف و هم در سخنوری، سرآمد زنان زمان بود و این دو گوهر و هنر را از پدر و مادر خود به ارث برده بود. آن حضرت که تا آن زمان زنی مجلله و پرده‌نشین بود و کسی صورت و قامت او را ندیده بود، به حسب شرایط زمانه مجبور شد به صورت موقت از پرده‌نشینی درآید و همچون مادرش حضرت زهرا(س) زبان گویای اسلام شود و در نقش پیام‌آور صحرای کربلا، ادای نقش کند.

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

ورنه این بی‌حرمتی‌ها کی روا دارد حسین

3. ساکت ‌کردن مردم با اشاره ولایی

در اجتماع و ازدحام مردم کوفه، سر و صدا و همهمه اوج گرفته و صدای زنگ شتران نیز با آن آمیخته بود. طبیعی بود که سخنرانی در چنین جمعی که وسایل پیشرفته امروزی مانند بلندگو نیز نبود، دشوار بود. راوی می‌گوید: حضرت زینب(س) با اشاره به مردم گفت: «ساکت باشید». پس نفس‌ها به سینه‌ها بازگشت و صداها ساکت و آرام شد؛ به‌گونه‌ای که صدایی جز صدای حضرت زینب(س) شنیده نمی‌شد: «قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَكَتَتِ الْأَصْوَاتُ». در برخی نقل‌های این خطبه آمده است که صدای زنگ شتران نیز خاموش شد.[4] این عبارات نشان می‌دهد که حضرت زینب(س)، صاحب مقام ولایت یا تصرف در عالم بوده است؛ وگرنه با یک اشاره او این‌چنین سکوت و آرامش حاکم نمی‌شد.

4. حمد خدا و صلوات بر رسول‌خدا(ص)

حضرت زینب(س) طلیعه سخن خود را با حمد خدا آغاز کرد و پس از آن بر رسول‌خدا(ص) درود فرستاد و فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى أَبِي رَسُولِ‌اللَّهِ». آن حضرت با لطافت و ظرافت از رسول‌خدا(ص) به‌ عنوان پدر خود یاد کرد تا خود را به مردم بشناساند. اینکه نوادگان پیامبر(ص)، فرزندان او هستند، امری مقبول در میان مردم بود و در آیه 61 سوره آل‌عمران (آیه مباهله) نیز آمده است که بر امام حسن(ع) و امام حسین(ع) اطلاق فرزندان رسول‌خدا(ص) شده است. همچنین یادآوری کرد که سپاه ابن‌زیاد، خاندان رسالت را به اسارت گرفته‌اند و از ابتدای سخن ماهیت زر و زور و تزویر بنی‌امیه را برملا کرد. محور سخن امام زین‌العابدین(ع) در شام نیز بر معرفی خود به‌ عنوان نزدیک‌ترین خویشاوند پیامبر(ص) و فرزند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود تا تبلیغات شوم بنی‌امیه مبنی بر اینکه این قوم خارجی هستند و بنی‌امیه نزدیکان حقیقی پیامبر(ص) و جانشینان او هستند، خنثی شود.

5. خطاب به اهل کوفه و علت آن

روی سخن حضرت زینب(س) در کوفه با کوفیان بود و آنان را با عبارت «أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ» خطاب کرد. آن حضرت در جمع عمومی مردم، با حاکم خودکامه کوفه یا امرای لشکر ابن‌زیاد و مزدوران او کاری نداشت؛ بلکه مستقیم با خود مردم سخن گفت و آنان را خطاب و عتاب کرد؛ بر خلاف امام سجاد(ع) که در شام روی سخن خود را متوجه یزید کرد و او را خطاب و عتاب نمود. این امر حاکی از شناخت و رعایت مقتضیات زمان و مکان توسط اهل‌بیت: است؛ زیرا بیشتر مردم اهل کوفه، از دوستان بیعت‌شکن امام حسین(ع) بودند که به یاری حضرت نشتافته بودند و یا در جنگ علیه آن حضرت وارد شده بودند و دست‌کم سیاهی لشکر ابن‌زیاد شده بودند. بنابراین سزاوار عتاب و خطاب بودند، ولی در شام قضیه به عکس بود. مردم شام مشارکتی در جنگ نداشتند و یزید به‌ عنوان آمر مباشر قتل امام حسین(ع)، خود را پیروز میدان می‌دانست و به دین و امام(ع) جسارت می‌کرد. بنابراین امام سجاد(ع) او را مورد خطاب قرار داد و با مردم نادان و بی‌خبر شام که تماشاگر قضایا بودند، چندان کاری نداشت. حضرت زینب(س) سخن با حاکمان و قدرتمندان مغرور و سرمست را به وقتى دیگر و جایى دیگر موکول کرد و در مجلس ابن‌زیاد و یزید نیز با سخنان و برخوردهای زیبا و خردمندانه خود، تاج و تخت آنان را به لرزه انداخت.

6. تشبیه کوفیان به بافنده نادان

حضرت زینب(پس) از خطاب اهل کوفه به آنان این‌چنین فرمود: «يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْلِ‏ [أ تبکون][5] فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ؛ اى اهل نیرنگ و واگذاری، [آیا می‌گریید؟] اشک‌تان قطع نشود و ناله‌تان آرام نگیرد». سپس در ادامه فرمود: «فَمَا مَثَلُكُمْ إِلَّا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ؛ وضع شما مردم مانند داستان آن زن ریسنده‌ای است که رشته خود را پس از محکم بافتن می‌گشود، شما هم سوگندهایتان را مایه خیانت و دغل میان خودتان قرار می‌دهید». حضرت زینب(س)، به ‌عنوان یک مفسر قرآن، وضع مردم کوفه را با آیه 92 سوره نحل شرح می‌دهد.

در تفسیر امام باقر(ع) از این آیه آمده است: «زنی کودن از قبیله بنی‌تَیْم به نام رابطه یا ریطه بود که موی بز می‌بافت و چون می‌بافت، آن را باز می‌کرد و دوباره می‌بافت. خداوند به وفا امر کرده و پیمان‌شکنی را به کار آن زن تشبیه کرده است».[6] تشبیه مردم کوفه به آن زن بافنده، به دلیل عهدشکنی‌های پیاپی کوفیان در عهد امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع) است؛ به‌گونه‌ای که عمق حماقت و جهالت و شخصیت سست آنان را اثبات می‌کرد. آنان برای پیمان‌های‌شان ارزشی قائل نبودند و به آسانی آن را می‌شکستند - همچون زن تیمی که برای بافته‌های خود ارزشی قائل نبود و بی‌دلیل آن‌ را باز می‌کرد - و همین امر مانع تقویت و رشد دین در میان آنان بود.

 7. بیان نقاط ضعف کوفیان

حضرت زینب(س) در ادامه خطبه، شخصیت کوفیان را تحلیل کرد و برخی نقاط ضعف آنان را برایشان این‌چنین برشمرد:

أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَفُ خَوَّارُونَ‏ فِي اللِّقَاءِ عَاجِزُونَ عَنِ الْأَعْدَاءِ نَاكِثُونَ لِلْبَيْعَةِ مُضَيِّعُونَ لِلذِّمَّةِ، فَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ؛ هان، آیا در شما چیزی جز لاف‌زنی و آلودگی به عیب و دشمنی است؟! در برخورد با دشمن ضعیف و از جهاد با دشمنان، ناتوان و بیعت‌شکن و تباه‌کننده عهد هستید. پس بد چیزی برای خودتان پیش فرستاده‌اید که خداوند بر شما خشم گرفته و در عذاب جاودانه‌اید.

این عبارت از آیه 80 سوره مائده گرفته شده که در شأن کافران بن‌ اسرائیل نازل شده است.[7]

8. بیان جنایت کوفیان

حضرت زینب(س) در فرازی دیگر از خطبه غرّای خود، بزرگی و زشتی جنایت کوفیان را تبیین می‌کند. بانوی بزرگ کربلا، ابتدا از گریه کوفیان اظهار تعجب می‌کند و می‌فرماید: «أَ تَبْكُونَ إِي وَ اللَّهِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلًا فَلَقَدْ فُزْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا وَ لَنْ تَغْسِلُوا دَنَسَهَا عَنْكُمْ أَبَداً؛ آیا می‌گریید؟! آری؛ به خدا سوگند، بسیار بگریید و کم بخندید که به خدا سوگند، به ننگ و عار آن نائل شده‌اید و پلیدی آن را هرگز از خود نمی‌‌شویید».

حضرت زینب(س) در پاسخ گریه مردم کوفه، گریه‌شان را ملامت می‌کند؛ زیرا گریه آنان برای جنایتی است که خود مرتکب شده‌اند؛ همچون برادران یوسف که خود برادرشان را در چاه انداختند و پس از آن شبانه نزد پدر گریه می‌کردند.[8] امر به گریه بسیار و خنده کم از آیه 82 سوره مبارکه توبه گرفته شده که خطاب به منافقان صادر شده است؛[9] منافقانی که در زمان پیامبر اکرم(ص) به بهانه‌های واهی همچون گرمی هوا از جهاد سر باز می‌‌زدند و خداوند به آنان امر می‌کند که باید کم بخندند و بسیار بگریند؛ زیرا بد عاقبتی در انتظار آنان است. پلیدی کشتن امام حسین(ع) هیچ‌گاه پاک و شسته نمی‌شود و گناهی نابخشودنی است که در برخی روایات دیگر نیز آمده است.[10]

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

یک‌باره بر جریده[11] رحمت قلم زنند ‏

ترسم کزین گناه، شفیعان روز حشر

دارند شرم کز گنه خَلق دَم زنند[12]

9. بیان شخصیت  امام حسین(ع)

حضرت زینب(س) در ادامه با بیان عظمت مقام امام حسین(ع)، به آنان یادآوری کرد که از یاری چه کسی دست کشیده‌ و برای جنگ با او همدستی کرده‌اند. آن حضرت فرمود: «فَسَلِيلَ خَاتَمِ الرِّسَالَةِ وَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَلَاذَ خِيَرَتِكُمْ وَ مَفْزَعَ نَازِلَتِكُمْ وَ أَمَارَةَ مَحَجَّتِكُمْ وَ مَدْرَجَةَ حُجَّتِكُمْ خَذَلْتُمْ وَ لَهُ فَتَلْتُمْ؛ فرزند خاتم رسالت و سرور جوانان اهل بهشت و پناهگاه خوبان‌تان و پناهگاه بلاهای‌تان و نشانه راه‌تان و پلکان رشد در حجت‌هایتان را یاری نکردید و برای او به هم پیچیدید».

حضرت زینب(س) از امام حسین(ع) با عنوان «سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»، یعنی همان عنوانی یاد می‌کند که پیامبر(ص) او را این‌گونه توصیف کرده بود و میان همه مسلمانان مورد اتفاق بود که حسن و حسین(ع)، سرور جوانان اهل بهشت‌اند. بانوی بزرگ کربلا، امام(ع) را به «مَلَاذَ خِيَرَتِكُمْ» توصیف می‌کند؛ یعنی امام(ع) پناهگاه خوبان است و خوبان با توجه به سطح معرفتی خاص خود در امور خاص مانند مشکلات علمی و اجتماعی به امام(ع) پناه می‌برند. با رفتن امام(ع)، خوبان بی‌پناه می‌شوند. آن حضرت همچنین از امام(ع) با عنوان «مَفْزَعَ نَازِلَتِكُمْ» یاد می‌کند، یعنی امام(ع) پناهگاه امت در هنگام فرودآمدن بلاها و سختی‌هاست.

توصیف دیگر حضرت زینب(س)، «أَمَارَةَ مَحَجَّتِكُمْ» است. «اماره» به معنای نشانه راه، و مَحَجّه به معنای راه راست است.[13] این عبارت به معنای نشانه راه راست است؛ یعنی امام تابلو و نشانه راه راست است. توصیف دیگر امام(ع) نیز به «مَدْرَجَةَ حُجَّتِكُمْ» است. «مدرجة»، یعنی محل بالارفتن درجه ‌درجه یا کم ‌کم یا راه چارسو؛ یعنی امام(ع) کسی است که مردم را با حجت‌ها، پله ‌پله بالا می‌برد و آنان را رشد می‌دهد. حضرت زینب(س) به عظمت مقام امام حسین(ع) اشاره کرد و فرمود:

وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُمْ‏ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَصَبْتُمْ‏ «لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا * تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا»؛[14] وای بر شما، آیا می‌دانید چه جگرگوشه‌ای از محمد را پاره ‌پاره کردید و چه خونی از او را ریختید و به چه عضو شریفی از او دست یازیدید؟! به خدا سوگند، کار زشتی مرتکب شده‌اید که نزدیک است آسمان‌ها به سبب آن تکه ‌تکه و زمین شکافته شود و کوه‌ها فرو ریزد.

عبارت «وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُمْ» بیان می‌کند که امام حسین(ع)، جگرگوشه پیامبر(ص) است. اطلاق «کبد محمد» بر امام حسین(ع)، خیلی لطیف و فصیح و پاره‌ پاره‌کردن حسین(ع)، در حقیقت پاره ‌پاره ‌کردن جگر پیامبر(ص) است. عبارت «وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ»، یعنی خون حسین(ع)، خون پیامبر(ص) است؛ هم‌چنانکه پیامبر اکرم(ص) در جمله معروفی فرمود: «حسین از من و من از حسینم».[15] حضرت زینب(س) نیز بر بیان نسبت نزدیک امام حسین(ع) با پیامبر(ص) تأکید می‌کند و این جنایت را جنایتی در حق پیامبر(ص) می‌داند. کشتن حسین(ع)، همانند کشتن پیامبر(ص) است و جنایت در حق پیامبر(ص)، جنایت در حق اسلام است.

آیه «لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا؛ تَکادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا»[16] در خطبه بانوی بزرگ کربلا، دال بر این است که کشتن حسین(ع) در حد شرک به خداست؛ ‌چنانکه وقتی مشرکان برای خداوند فرزند قائل شدند «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً»،[17] خداوند با این آیه آنان را ملامت می‌کند. این جنایت گویا بساط عالم را در هم می‌ریزد.

خرقاء در عبارت «وَ لَقَدْ أَتَيْتُمْ بِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ طِلَاعَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ»، به معنای باد تندی است که در هیچ جهتی ثابت نمی‌ماند و پیوسته تغییر جهت می‌دهد.[18] شايد منظور از اين کلمه، اين باشد که آثار شوم اين مصيبت از ابعاد مختلفی شما را در بر می‌گيرد. از اين‌رو، نبايد از پيروزی ظاهری خود سرمست و مغرور شويد. «شوهاء» به معنای زشت‌روی است.[19] «طلاع الأرض و السماء»، یعنی به اندازه حجم زمین و آسمان؛ یعنی بزرگی این جنایت از بزرگی همه عالم بیشتر است و با هیچ مقیاسی قابل اندازه‌گیری نیست.

10. تهدید کوفیان به عذاب خدا

حضرت زینب(س) در آخرین فراز خطبه خود کوفیان را به عذاب خدا تهدید می‌کند و از این رهگذر به آنان هشدار می‌دهد. ایشان در آخرین فراز خطبه خود و در تهدیدی دیگر به عذاب خدا فرمود: «فَلَا يَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهَلُ فَإِنَّهُ لَا يَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَ لَا يُخَافُ عَلَيْهِ فَوْتُ الثَّأْرِ كَلَّا إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ؛ پس مهلت‌ دادن خدا، خیال‌تان را راحت نکند که شتابزدگی [بندگان] او را برنمی‌انگیزد و بیم فوت خونخواهی نیز بر او نمی‌رود, هرگز چنین نیست. همانا پروردگارت در کمینگاه است».

عبارت «فَلَا يَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهَلُ»، به سنت املای (مهلت ‌دادن) الهی به کافران اشاره دارد که در قرآن کریم بیان شده است؛[20] یعنی اگر به شما مهلت داده شده است، احساس راحتی نکنید؛ زیرا این مهلت از این باب نیست که گناه‌تان کوچک است یا در دستگاه خدا فراموش شده است؛ بلکه از باب سنت املای الهی است که خداوند در حق کافران اجرا می‌کند و ناگهان آن‌ها را می‌گیرد.

عبارت «فَإِنَّهُ لَا يَحْفِزُهُ الْبِدَارُ؛ شتابزدگی [بندگان] او را برنمی‌انگیزد»؛ یعنی عجله ‌کردن بندگان، موجب نمی‌شود خدا آن‌ها را به سرعت عذاب کند؛  بلکه خداوند طبق قانون خود هر گاه صلاح بداند، عذاب می‌کند.

عبارت «وَ لَا يُخَافُ عَلَيْهِ فَوْتُ الثَّأْرِ؛ بیم فوت خونخواهی بر او نمی‌رود» نیز یعنی خداوند انتقام خون شهدای کربلا را خواهد گرفت؛ زیرا «كَلَّا إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ؛[21] هرگز چنین نیست، پروردگار تو در کمینگاه است»، بيمی از فراموشی انتقام نیست؛‌ چرا که پروردگارتان در کمين است.

حضرت زينب(س) به صراحت تأکيد می‌ورزد که اين جنايت بی‌‌پاسخ نمی‌‌ماند و به زودی خداوند با حضرت قائم4 در این دنيا و نیز با عذاب‌های سخت در عالم آخرت، انتقام مظلومان را خواهد گرفت و در آخرت نیز‌ خداوند در کمين ستمگران است و انتقام او بسی سخت‌تر می‌باشد.

11. سکوت و حیرت مردم

راوی می‌گوید: «حضرت زینب(س) در همین‌جا خطبه را به پایان رساند و مردم کوفه که از شنیدن این سخنان حیران و سرگردان شده بودند، می‌گریستند و دست‌های خود را به دندان می‌گزیدند. در این لحظه پیرمردی که اشکِ چشمش جاری گشته و محاسنِ او را تر کرده بود، دست‌هایش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: بزرگان شما بهترین پیران، زنان شما بهترین زنان، جوانان شما بهترین جوانان، نسل‌تان بهترین و کریم‌ترین نسل‌ها و فضیلت‌تان هم بهترین فضایل است».[22]

این یک مرحله از روشنگری یا به تعبیر بهتر «جهاد تبیین» حضرت زینب(س) در طول اسارت بود که بخشی از اهداف نهضت جاودان حسینی را محقق ساخت.

سـرّ نی در نیـنوا می‌ماند اگر زیـنب نبـود

کـربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نـبود ‏

چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ

پشت ابری از ریا می‌ماند اگر زینب نبود

چشـمه فـریاد مظلـومـیت لـب‌تشـنـگان

در کویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نـبود

ذوالجناح دادخواهی بـی‌سوار و بی‌لگام

در بیـابان‌ها رها می‌ماند اگر زینب نـبود ‏

در عبور از بـستر تـاریخ، سـیل انقـلاب

پشت کوه فتنه‌ها می‌ماند اگر زینب نبـود

[1]. محمد بن محمد مفید، الأمالی، ص 323 ـ 320.

[2]. خبرگزاری تسنیم، «مصرعی که امام زمان عج به شعر محتشم اضافه کرد»، 30/06/1396، کد خبر: 1525946.

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1525946/30/06/1396

[3]. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج 4، ص 253.

[4]. ر.ک: علی بن موسی ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 146.

[5]. جعفر بن محمد ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ص 85.

[6]. علی بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج ‏1، ص 389.

[7]. «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ؛ نفس [سرکش] آن‌ها، چه بد اعمالى از پيش براى [قيامت] آن‌ها فرستاد که نتيجه آن، خشم خداوند بود و در عذاب [الهى] جاودانه خواهند ‌ماند».

[8]. یوسف: 16.

[9]. «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛ ز اين پس کم بخندند و به جزاى آنچه به دست مى ‌آوردند، بسيار بگريند».

[10]. علی بن موسی ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص140؛ محمد بن علی صدوق، عیون اخبار الرضا ع، ج 2، ص 47.

[11]. جریده: دفتر.

[12]. خبرگزاری شبستان، «محتشم کاشانی و مرثیه‌سرایی عاشورایی»، 25/05/1400، کد خبر: 1085127.

http://shabestan.ir/detail/News/1085127

[13]. محمود بن عمر زمخشری، مقدمة الادب، ص 11.

[14]. مریم: 90 ـ 89.

[15]. محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج 2، ص 127.

[16]. مریم: 90ـ 89: «راستى با این گفتارتان چیزى بس زشت و ناپسند آورده‌اید. نزدیک است آسمان‌ها از این سخن پاره پاره شوند و زمین بشکافد و کوه‌ها به شدت فرو ریزند و نابود شوند».

[17]. مریم: 91: «از اینکه براى خداى رحمان فرزندى خواندند».

[18]. خلیل بن احمد فراهیدی، كتاب العين، ج ‏4، ص 150.

[19]. همان، ص 68.

[20]. ر.ک: اعراف: 182 و 183، قلم: 44 و 45.

[21]. فجر: 14.

[22]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ‏45، ص 164.
فهرست منابع

کتب

ابن‌طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه احمد فهرى زنجانی، چاپ اول، تهران: جهان، 1348ش.
ابن‌نما حلى، جعفر بن محمد، مثير الأحزان، چاپ سوم، قم: مدرسه امام مهدی4، 1406ق.
زمخشرى، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، چاپ اول، تهران: دانشگاه تهران، 1386ش.
صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا(ع)، چاپ اول، تهران: جهان، 1378ق.
فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، چاپ دوم، قم: هجرت، 1409ق.
قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمی، چاپ سوم، قم: دار الکتاب، 1404ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
مفيد، محمد بن محمد، الأمالی، چاپ اول، قم: کنگره شیخ مفید،1413ق.
ـــــــــــــــــــــ، الإرشاد، چاپ اول، قم: مؤسسه آل‌البیت:، 1413ق.
پایگاه‌‌ها

خبرگزاری تسنیم، «مصرعی که امام زمان عج به شعر محتشم اضافه کرد»، 30/06/1396، کد خبر: 1525946.
خبرگزاری شبستان، «محتشم کاشانی و مرثیه‌سرایی عاشورایی»، 25/05/1400، کد خبر: 1085127.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.