یادداشت تبلیغی:

شرح و تفسیر هفت حقوق اجتماعی و اخلاقی در دعای سی وهشت صحیفه سجادیه| قسمت سوم

تاریخ انتشار:
بیست و پنجم ماه محرم الحرام سالروز شهادت امام العارفین، امام سجاد علیه السلام است فرصت و توفیقی برای دلدادگان خواهد بود که از باب توسل و ارادت تامل در محتوای ۵۵ دعای عارفانه آن حضرت در صحیفه سجادیه داشته باشند.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغشرح و تفسیر هفت حقوق اجتماعی و اخلاقی در دعای سی وهشت صحیفه سجادیه| قسمت سوم

**********

حق پنجم اجتماعی-((حقوق انسانها نسبت به یکدیگر) 

متن دعا ((وَ مِنْ حَقّ ذِی حَقّ‌ٍ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ :و از حقّ مؤمن حق دارى که بر عهده ام مانده و آن را ادا ننموده ام)) 

شرح و تفسیر متن:

فراز پنجم از دعای سی وهشتم صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام به یکی ازمهمترین حقوق اجتماعی ((حق انسانها نسبت به یکدیگر)) اختصاص دارد این فراز از دعا در صورتی قابل فهم خواهد بود که بدانیم در آموزهای دینی و در آیینه قرآن و سنت، به ویژه رساله حقوق امام سجاد علیه السلام ((حقوق)) بطور کلی به سه دسته تقسیم می شود؛

1-((حق الله)) 
«حق الله» آن امور و تكاليفي هستند كه فقط مربوط به خود انسان و خداي خويش است و پاي هيچ كس ديگر در ميان نباشد. مانند انجام عبادات واجبي كه خدا دستور داده و يا اجتناب از نجاسات و محرماتي كه خدا آن ها را نهي كرده مثل خوردن چيزهاي حرام و يا دروغ گفتن و يا ريا، و اين حق يعني حق الله مطلق است و در ازاي اداي اين حقوق بندگان هيچ حقي نسبت به خداوند ندارند. اما در ساير حقوق مناسبات و اداي تكليف كاملاً متقابل و دو سويه است حق الله خاستگاه و منشأ ساير حقوق است. خداوند حقوق فراوان بر بندگانش دارد كه اعتقاد و ايمان آوردن به او و عمل به دستورات او و انجام بندگي، بخشي از حقوق الهي بر انسان است. امام سجاد ـ عليه السلام ـ درباره حق الله مي فرمايد: :فَأَمَّا حَقُّ اللَّهِ الْأَكْبَرُ فَأَنَّكَ تَعْبُدُهُ لَا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ بِإِخْلَاصٍ جَعَلَ لَكَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَكْفِيَكَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ يَحْفَظَ لَكَ مَا تُحِبُّ:بزرگترين حق خداوند اين است كه او را بپرستي و چيزي را شريكش نداني، و چون از روي اخلاص اين كار را كردي خدا بر عهده گرفته است كه كار دنيا و آخرت تو را كفايت كند و آنچه از آن بخواهي برايت نگاه دارد.)) 

2-((حق نفس)) 

حق نفس به معنای به کار گرفتن تمام اعضای بدن درجهت طاعت وبندگی حضرت حق است، ازهمین رو امام‌ سجاد علیه السلام دربیان حق نفس می فرماید: ((أَمَّا حَقُّ نَفْسِكَ عَلَيْكَ فَأَنْ تَسْتَوْفِيَهَا فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَتُؤَدِّيَ إِلَى لِسَانِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى سَمْعِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى بَصَرِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى يَدِكَ حَقَّهَا وَ إِلَى رِجْلِكَ حَقَّهَا وَ إِلَى بَطْنِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى فَرْجِكَ حَقَّهُ وَ تَسْتَعِينَ بِاللَّهِ عَلَی ذالک: حق خودت بر تو اين است كه كاملا او را در طاعت خدا بگمارى، به زبانت حقش را بپردازى و به گوشت حقش را بپردازى و به چشمت حقش را بپردازى و به دست خود حقش را بپردازى و به پايت حقش را بپردازى و حق شكمت را بپردازى و حق فرجت را بپردازى و از خدا در اين كار يارى جویی )) پس از آنکه امام سجاد علیه السلام ضابطه کلی نسبت به حق نفس رابیان فرمودند، به صورت تفصیلی در چگونگی حق هری ک از اعضاء بدن نسبت به انسان برآمده ومی فرمایند:

یکم-((حق زبان))

((وَ أَمَّا حَقُّ اللِّسَانِ فَإِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَى وَ تَعْوِيدُهُ الْخَيْرَ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ وَ إِجْمَامُهُ إِلَّا لِمَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ الْمَنْفَعَةِ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا وَ إِعْفَاؤُهُ عَنِ الْفُضُولِ الشَّنِعَةِ الْقَلِيلَةِ الْفَائِدَةِ الَّتِي لَا يُؤْمَنُ ضَرَرُهَا مَعَ قِ : اما حق زبانت بر تو آنست که از فحشا و منکرات دورش نگهداری و به گفتـن کلمات خوب و نافع عادتش دهی و وادارش کنی که با ادب وخوب سخن گوید و از زیاد گفتن و بیخود چرخیدن در دهان منعش نمائی تا سکوت را رعایت کند مگر در جائی که نیاز به تکلم باشد و نفعی برای دنیا و آخرت داشته باشد و نگزاری سخنی که فائده و نفعی ندارد و جز ضرر و زیان حاصلی در آن متصور نیست؛ از دهان تو خارج شــود بعد از آنکه عقل و نقل بر مضر بودن و بد بودن آن دلالت دارد ؛ زیرا که زینت عاقل به عقلش در خوبی گفتار و درست سخن گفتن است و حول و قوه ای نیست مگر به حول و قوه خداوند بزرگ.))

دوم-((حق گوش))
((وَ أَمَّا حَقُّ السَّمْعِ فَتَنْزِيهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِيقاً إِلَى قَلْبِكَ إِلَّا لِفُوَّهَةٍ كَرِيمَةٍ تُحْدِثُ فِي قَلْبِكَ خَيْراً أَوْ تَكْسِبُكَ خُلُقاً كَرِيماً فَإِنَّهُ بَابُ الْكَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ يُؤَدِّي إِلَيْهِ ضُرُوبُ الْمَعَانِي عَلَى مَا فِيهَا مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ:اما حق گوش بر تو آنست که منزه وپاک کنی از اینکه راهی به سوی قلب تو باشد مگر برای شنیدن مطالب خوب و مفیدی که در قلب تو خیری ایجاد نماید ؛ یا آنکه سبب کسب خلق نیکی گردد ؛ زیرا گوش دروازهء سخن به سوی قلب است و موجـــب انتقال انواع و اقسام معانی به قلب میباشد با تمــام خوبیها یا بدیهای که در آن وجود دارد و قوت و قدرتی نیست مگر قوت و قدرت پروردگار.)) 
سوم- ((حق چشم))
((وَ أَمَّا حَقُّ بَصَرِكَ فَغَضُّهُ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ تَرْكُ ابْتِذَالِهِ إِلَّا لِمَوْضِعِ عِبْرَةٍ تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْ تَسْتَفِيدُ بِهَا عِلْماً فَإِنَّ الْبَصَرَ بَابُ الِاعْتِبَارِ: اما حق چشمت برتو آنست که برگردانی آنرا از چیزی که خداوند ترا از دیدن آن منع نموده است و بیجهت به هر طرف و هر چیز نظر نکنی ؛ مگر در جائی که موجـب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری گردد و یا علمی از آن استفاده شود زیرا چشم دروازهء پند و عبرت گرفتن است.)) 

چهارم- ((حق پا))
((أَمَّا حَقُّ رِجْلَيْكَ فَأَنْ لَا تَمْشِيَ بِهِمَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ لَا تَجْعَلَهَا مَطِيَّتَكَ فِي الطَّرِيقِ الْمُسْتَخِفَّةِ بِأَهْلِهَا فِيهَا فَإِنَّهَا حَامِلَتُكَ وَ سَالِكَةٌ بِكَ مَسْلَكَ الدِّينِ وَ السَّبْقِ لَكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه: و اما حق دو :پايت اين است كه با آنها بجایى كه روا نيست نروى و آنها را براهى كه باعث سبكى راهرو است نكشانى زيرا آنها تو را حمل مي‌كنند و تو را به راه دين مي‌برند و پيش مي‌اندازند و لا قوة الا باللَّه.)) 
پنجم-((حق دست))
((وَ أَمَّا حَقُّ يَدِكَ فَأَنْ لَا تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِي الْآجِلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللَّائِمَةِ فِي الْعَاجِلِ وَ لَا تَقْبِضَهَا مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهَا وَ لَكِنْ تُوَقِّرُهَا بِهِ تَقْبِضُهَا عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَهَا وَ تَبْسُطُهَا بِكَثِيرٍ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْهَا فَإِذَا هِيَ قَدْ عُقِلَتْ وَ شُرِّفَتْ فِي الْعَاجِلِ وَجَبَ لَهَا حُسْنُ الثَّوَابِ مِنَ اللَّهِ فِي الْآجِل: اما حق دست بر تو آنست که به سوی حرام دراز نشود زیرا سبب عقوبـت و و عذاب خداوند در آخرت و ملامت و سرزنش مردم در دنیا خواهد بود ؛ و دستهایت را منع نکنی از چیزی که خداوند بر آن واجب نموده است . بلکه با استفادهء صحیح و مشروع ؛ دستهایت را موقر و بزرگ نما به این بیان کــه از تمام جیزهای که حرام است دورش نگهداری و برای بدست آوردن آنچه که مفید اسـت باز وآزادش گزاری ؛ پس درین صورت است که مورد احترام دیگران در دنیا و پـاداش و اجر خداوند در آخرت قرار خواهی گرفت))

ششم- ((حق شکم))
((وَ أَمَّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِيلٍ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا لِكَثِيرٍ وَ أَنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِي الْحَلَالِ وَ لَا تُخْرِجَهُ مِنْ حَدِّ التَّقْوِيَةِ إِلَى حَدِّ التَّهْوِينِ وَ ذَهَابِ الْمُرُوَّةِ فَإِنَّ الشِّبَعَ الْمُنْتَهِيَ بِصَاحِبِهِ إِلَى التُّخَمِ مَكْسَلَةٌ وَ مَثْبَطَةٌ وَ مَقْطَعَةٌ عَنْ كُلِّ بِرٍّ وَ كَرَمٍ وَ إِنَّ الرأي [الرِّيَّ الْمُنْتَهِيَ بِصَاحِبِهِ إِلَى السُّكْرِ مَسْخَفَةٌ وَ مَجْهَلَةٌ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْمُرُوَّةِ: اما حقی که شکمت برتودارد پس از آن به عنوان ظرفی برای جمع شدن حـرام چه کم باشد یا زیاد استفاده نکن؛ بلکه حتی در خوراکی های حلال نیز حـد اعتـدال را کاملا رعایت کن و برای تقویت از خوراک استفاده کن و هیچ وقت بفکر پر کردن شکـم خودت تا حلقوم و نادیده گرفتن دیگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نکن. زیرا که نتیجه پرخوری تنبلی و کسالت است و ترا از خیر و صلاح و نیکوئی و انجام اعمال صالحه باز میدارد ؛ چنانکه نتیجهء زیاده روی در نوشیدن مایعات نیز سخافـت و جهالت و بی عقلی خواهد بود))

هفتم-((حق عورت))

((وَ أَمَّا حَقُّ فَرْجِكَ فَحِفْظُهُ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ بِغَضِّ الْبَصَرِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْوَنِ الْأَعْوَانِ وَ ضَبْطُهُ إِذَا هَمَّ بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ التَّهَدُّدِ لِنَفْسِكَ بِاللَّهِ وَ التَّخْوِيفِ لَهَا بِهِ وَ بِاللَّهِ الْعِصْمَةُ وَ التَّأْيِيدُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِهِ: اما حق عورت ؛ عبارت است از حفظ آن از حرام و برای آنکه بتوانی از حـرام حفظش نمائی ؛چشمت را از حرام برگردان که چشم بسیار کمک کننده است و هم چنین زیاد به یاد مرگ باش و خودت را تهدید به عذاب خداوند کن و از خدا بترسان و دسـت نیاز به سوی خالق بی نیاز بلند نما و از او طلب کمک کن زیرا که حول و قوهء نیست مگر به حول و قوه خداوند.))

3-(( حق الناس))

حق الناس عبارت است از حقوق متقابل، اين حقوق روابط انسان ها و جوامع را در مناسبات گوناگون اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فردي، فرهنگي، مذهبي، حكومتي، بين المللي قانون مند مي كند. اين حقوق را كه خداوند واجب گردانده براي تأمين آسايش فردي و اجتماعي و اصلاح امور و جامعه انساني است، وامام صادق علیه السلام درپاسخ به پرسش(( مُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ)) که حق انسانهای مؤمن نسبت به یکدیگر چیست؟ حضرت درپاسخ این حقوق انسانی را هفت قسم دانسته و فرمودند:
((قَالَ: لِلْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ سَبْعَةُ حُقُوقٍ وَاجِبَةٍ وَ لَیسَ مِنْهَا حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ وَاجِبٌ عَلَی أَخِیهِ إِنْ ضَیعَ مِنْهَا حَقّاً خَرَجَ مِنْ وَلَایةِ اللَّهِ وَ تَرَک طَاعَتَهُ وَ لَمْ یکنْ لِلَّهِ فِیهَا نَصِیبٌ. فرمود: مؤمن هفت نوع حق بر مؤمن دارد که واجب و حتمی می باشد. چنانچه یکی از آنها پایمال گردد از ولایت خداوند خارج گشته و ترک طاعت او کرده است و و هیچ حظ و بهره ای از آن نمی برد.))

یکم-(( أَیسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِک، وَ أَنْ تَکرَهَ لَهُ مَا تَکرَهُهُ لِنَفْسِک: اولین و ساده ترین حقوق این است که آن چه را برای خود دوست داری برای او دوست داشته باشی و آنچه برای خود ناپسند و زشت می دانی برای او هم ناپسند دانی.)) 

دوم - ((وَ الثَّانِی أَنْ تُعِینَهُ بِنَفْسِک وَ مَالِک وَ لِسَانِک وَ یدِک وَ رِجْلِک: او را (با تمام وجود اعم از) جسم مال و ثروت، زبان، دست و پا کمک نموده و دریغ نورزی)) 

سوم-((وَ الثَّالِثُ أَنْ تَتَّبِعَ رِضَاهُ وَ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تُطِیعَ أَمْرَهُ: در خوشنود شدن او گام برداری و از هر گونه ایجاد ناراحتی برایش اجتناب نموده و فرمانبر خواسته های (مشروع) او باشی.)) 

چهارم-((وَ الرَّابِعُ أَنْ تَکونَ عَینَهُ وَ دَلِیلَهُ وَ مِرْآتَهُ: چشم بینا راهنمای آشنا و آئینه (روشن و بیانگر عیب ها و زشتی های او) باشی)) 

پنجم-((وَ الحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ یجُوعُ وَ تَرْوَی وَ یظْمَأُ وَ تَکتَسِی وَ یعْرَی: مبادا تو سیر باشی و او گرسنه، تو سیر آب و او تشنه، تو پوشیده از لباس و او برهنه باشد!))

ششم - ((وَ السَّادِسُ أَنْ یکونَ لَک خَادِمٌ [وَ لَیسَ لَهُ خَادِمٌ ] وَ لَک امْرَأَةٌ تَقُومُ عَلَیک وَ لَیسَ لَهُ امْرَأَةٌ تَقُومُ عَلَیهِ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَک یغْسِلُ ثِیابَهُ، وَ یصْنَعُ طَعَامَهُ، وَ یهَیئُ فِرَاشَه: تو دارای خدمتکار و او بدون خادم، تو دارای همسر باشی که در امور زندگی تو را کمک و یار باشد ولی او بدون همسر و بدون یار باشد، (پس اگر چنین حالتی باشد) خادم خود را نزد او فرست تا لباس هایش را بشئید، خوراکش را آماده سازد، فرش و رختخواب او را مهیا نماید.))

هفتم-((وَ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِیبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرْضَتَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِنْ کانَتْ لَهُ حَاجَةٌ تُبَادِرُ مُبَادَرَةً إِلَی قَضَائِهَا وَ لَا تُکلِّفْهُ أَنْ یسْأَلَکهَا: سوگند او را تصدیق، دعوتش را اجابت، در مریضی و ناراحتیش عیادت و دلجویی در تجهیز و تشییع جنازه اش همکاری و مشایعت نمایی، و چنانچه خواسته ای داشته باشد بر انجام آن مبادرت نموده، و مبادا کاری کنی که مجبور شود رو بیندازد و تقاضای کمک نماید. اگر چنین حقوقی را رعایت نمایی ولایت تو با او و او با تو پیوسته و محکم گشته است.))
((فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِک وَصَلْتَ وَلَایتَک بِوَلَایتِهِ وَ وَلَایتَهُ بِوَلَایتِک.:پس اگر چنین کاری را انجام دهی پیوند ولایت و محبت تو به ولایت خداوند تحقق یافته است)) 

********

حق ششم اجتماعی-((پوشاندن عیوب دیگران))

متن دعا: ((وَ مِنْ عَیْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِی فَلَمْ أَسْتُرْهُ:و از عیب مؤمنی که برای من آشکار شده و آن را نپوشانده‌ام)) 
شرح و تفسیر متن:

فراز ششم از دعای سی و هشتم اختصاص به یکی از حساس ترین حقوق اجتماعی داردکه ((عیب پوشی)) باشد، فهم این فراز ازدعا و تحلیل همه جانبه آن مبتنی بر بیان دو نکته است؛

یکم-((دلایل برحرام بودن آشکار ساختن عیوب دیگران))

از منظرآموزه‌های وحیانی و در اینه قرآن و سنت به دلایل متعدد آشکار ساختن عیوب دیگران و تجسس دریافتن عیب در اشخاص و افشاء کردن آن عمل زشت و از محرمات الهی است.

دلیل اول؛ براینکه آشکار ساختن عیوب دیگران ازمحرمات الهی است این است یکی از صفات خداوند متعال ((ستار العیوب)) است،ازهمین رودر بسیاری از دعاها، عیب پوشی خداوند ستایش شده است. برای مثال، در فرازی از دعای شانزدهم صحیفه سجادیه آمده است:
یا إِلَهِی فَلَک الْحَمْدُ فَکمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَ کمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّیتَهُ عَلَی فَلَمْ تَشْهَرْنِی، وَ کمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِک عَنِّی سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِی مَکرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ یلْتَمِسُ مَعَایبِی مِنْ جِیرَتِی، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِک عِنْدِی:‌ای خدای من، سپاس تو را، چه بسا عیب‌ها که بر من پوشاندی و مرا به میدان افتضاح و رسوایی نکشاندی و بسا گناهان مرا که مستور داشتی و به آنم مشهور ننمودی و بسا بدی‌ها و پلیدی‌های من که پرده آنها ندریدی و حلقه ننگ آن زشتی‌ها بر گردنم نیفکندی و زشتی‌های گناهم را نزد همسایگانی که در پی عیوب من‌اند و حسودانی که خواهان زوال نعمتت از من‌اند آشکارننمودی)) 

در دعای جوشن کبیر نیز می خوانیم: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ؛ ای آن که زیبایی را آشکار می سازی و زشتی را می پوشانی.» در تفسیر این عبارت از دعا، روایتی دل نشین از امام صادق علیه السلامنقل شده است که: هیچ مؤمنی نیست، مگر آنکه در عرش، صورتی دارد شبیه به صورت او در زمین. پس هرگاه کارهای نیکی چون رکوع و سجود و دیگر افعال نیکو از او صادر شود، صورت این اعمال نیکویش در عرش ظاهر شود و ملایکه آن را می بینند و بر او درود می فرستند و برایش استغفار می کنند، ولی اگر معصیتی از او سر زند، خداوند، حجابی بر آن می نهد تا ملایکه بر آن آگاه نگردند و این است تأویل: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ:ستایش خداوند در دعاها به عیب پوشی، تشویق ضمنی دعاخوان است در پوشاندن عیب های دیگران.)) 
خداوند بزرگ، عیب پوش بندگان است و چه نیکوست که ما نیز در این صفت زیبا به پروردگارمان اقتدا کنیم، هنر انسانی واخلاقی را درپوشاندن عیوب دیگران بدانیم نه دراشکار ساختن.
دلیل دوم‌؛ براینکه عیب جویی واشکار ساختن آن ازمحرمات الهی است این است خداوند متعال درقرآن کریم برای سامان دادن به زندگی اجتماعی بشر، آن‌ها را به سوی اموری تشویق کرده و از اموری دیگر بازداشته است. یکی از این امور بازداشت شده عیب‌جویی است.
خداوند متعال در آیات یک و دو سوره همزه در رابطه با عیب‌جویی از دیگران فرموده است: «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ﴿۱﴾الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ واى بر هر بدگوى عیب‌جویى، که مالى گرد آورد و برشمردش». خداوند متعال در این ایه با کلماتی مثل «همزه» و «لمزه»، مردم را از عیب‌جویی یکدیگر نهی کرده است. «همزه» از ریشه «همز» در اصل به‌معنای شکستن است؛ از آن‌جاکه عیب‌جویان شخصیت دیگران را در هم می‌شکنند به آن‌ها «همزه» اطلاق شده و «لمزه» نیز از ریشه «لُمز» به‌معنای طعنه زدن و عیب‌جویی کردن است.
همچنین، در آیه ۷۹ سوره توبه در این رابطه می‌فرماید: «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ کسانى‌که بر مؤمنانى که [افزون بر صدقه واجب] از روى میل صدقات [مستحب نیز] مى‏دهند عیب مى‏گیرند و [همچنین] از کسانى‌که [در انفاق] جز به اندازه توانشان نمى‏یابند [عیب‌جویى مى‏کنند] و آنان را به ریشخند مى‏گیرند [بدانند که] خدا آنان را به ریشخند مى‏گیرد و براى ایشان عذابى پر درد خواهد بود».

در آیه یازده سوره حجرات آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُون؛ اى کسانى‌که ایمان آورده‏اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نباید.

زنانى، زنان [دیگر] را [ریشخند کنند] شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقب‌هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هرکه توبه نکرد آنان خود ستمکارند».

کلمه «انفسکم» همه کوتاهی‌اش حکمت الهی را بیان می‌کند و آن این است که مسلمانان به منزله جان یکدیگرند و افشای عیب یک نفر در حقیقت افشای عیب خود است. همان‌طور که انسان عیب خود را نمی‌گوید نباید عیب دیگران را هم بازگو کند.

خداوند متعال همچنین، در آیه ۱۲ سوره حجرات در این رابطه فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ؛ اى کسانى‌که ایمان آورده‏‌ا‌ید از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید که پاره‏‌اى از گمان‌ها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏‌اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏پذیر مهربان است».
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه گفته است: «تجسس به‌معنای پیگیری و تفحص از امور پنهانی مردم است اموری که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آن‌ها را پیگیری کنی تا خبردار شوی».

دلیل سوم؛ براینکه عیب‌جویی واشکار ساختن عیوب دیگران عمل زشت وناپسند اخلاقی است کثرت روایاتی است دراین زمینه وارد شده است که چند نمونه از این روایات در اینجا آورده می شود؛

1-امام محمد باقر عليه السلام می فرمایند: ((هركس دنبال هتك حرمت - ناموس و آبروي - ديگران نباشد، خداوند متعال او را در قيامت مورد عفو و بخشش قرار مي دهد; و هركس غضب و خشم خود را از ديگران باز دارد، خداوند نيز خشم و غضب خود را در قيامت از او بر طرف مي سازد.:مَنْ كَفَّ عَنْ أعْراضِ النّاسِ أقالَهُ اللّهُ نَفْسَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ.:كتاب الزّهد، صفحه 1، حدیث 9))

2-امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: اگر قصد اصلاح مردم را داري، از خودت آغاز كن؛ زيرا پرداختن تو به كار اصلاح ديگران، در حالي كه خودت فاسد هستي، بزرگترين عيب است.:إِن سَمت هِمَّتكَ لاِصلاحِ النَّاسِ فَابدَأ بِنَفسِكَ، فَإِنَّ تَعَاطِيَكَ إِصلاحِ غَيرِكَ وَأنتَ فَاسِدٌ أَكبَرُ العَيبِ:.غرر الحكم، حدیث 3749)) 

3-رسول خدا صلي الله عليه واله می فرمایند: خوشا به حال آن كس كه عيب خودش، او را از پرداختن به عيب هاي برادران مؤمنش باز دارد:.طُوبَي لِمَن مَنَعَهُ عَيبُهُ عَن عُيُوبِ المُؤمِنِينَ مِن إِخوَانِهِ:.بحار الانوار، جلد 77، صفحه 126)) 

4-امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: خوشا به حال آن كس كه عيب خودش، او را از پرداختن به عيب هاي مردم باز دارد:.طُوبَي لِمَن شَغَلَهُ عَيبُهُ عَن عُيُوبِ النَّاسِ.:نهج البلاغة، خطبة 176)1246

5-امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: بدترين مردم كسي است كه دنبال عيب هاي مردم باشد و كورعيب هاي خود.:
شَرُّ النَّاسِ مَن كَانَ مُتِتَبِّعاً لِعُيُوبِ النَّاسِ عمياً لِمَعَايِبِهِ.:غرر الحكم، حدیث 5739)) 

6-میرالمومنین علیه السلام می فرمایند: عيب جويي، از زشت‏ترين عيبها و بدترين گناهان است:.تَتَبُّعُ العُيُوبِ مِن أَقبَحِ العُيُوبِ وَشَرُّ السَّيِّئَاتِ.:غرر الحكم، حدیث 4581)) 
7-امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: بايد منفورترين مردم نزد تو و دورترين آنها از تو كسي باشد، كه بيش از همه عيب جوي مردم است.:لِيَكُن أَبغَضُ النَّاسِ إِلَيكَ، وَ أَبعَدُهُم مِنكَ، أَطلَبُهُم لِمَعَايِبِ النَّاسِ:.غرر الحكم، حدیث 7378)1243

8-((امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: بهترين مردم كسي است كه عيب هاي خودش، او را از عيب هاي مردم باز دارد.:
أَفضَلُ النَّاسِ مَن شَغَلَتهُ مَعَايِبُهُ عَن عُيُوبِ النَّاسِ:.غرر الحكم، حدیث 3090)) 

9-((امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: آگاهي تو از عيب هاي خودت، بايد مانع از آن شود كه از مردم عيب جويي كني:
لِيَنهَكَ عَن ذِكرِ مَعَايِبِ النَّاسِ مَا تَعرِفُ مِن مَعَايِبِكَ.:غرر الحكم، حدیث 7359)) 

10-((میرالمومنین علیه السلام می فرمایند: خردمندترين مردم، كسي است كه به عيب هاي خود بينا و نسبت به عيوب ديگران کور باشد:.أَعقَلُ النَّاسِ مَن كَانَ بِعَيبِهِ بَصِيراً، و عَن عَيبِ غَيرِهِ ضَرِيراً:.غرر الحكم، حدیث 3233)) 

دوم - ((فلسفه عیب پوشی)) 

آشکار نساختن عیب انسانها وپوشاندن ان فواید مهم تربیتی درساخت انسانها دارد که به برخی ازاین فوائد تربیتی اشاره می شود؛

1- اگر عیوب و گناهان انسان ها ظاهر بود، شخصیت و آبروی افراد محفوظ نمی ماند چرا که همه از همدیگر متنفر بودند و هرگز کسی مرده دیگری را (از روی نفرت) دفن نمی کرد.

امام علی علیه السلام در این مورد فرمودند: «لَو تَکاشَفْتُمْ مَا تَدافَنْتُمْ:(ميزان الحكمه، ج 7، ص 151.)) :اگر پرده های عیوب کنار رود، یکدیگر را از روی نفرت دفن نمی کنید.)) 

2- عیب پوشی سپری است در برابر گناهان و اگر گناه و لغزش های افراد معلوم شود جرأت بر گناه بیشتر می شود؛ زیرا افرادی که آبرویی درجامعه ندارند از ادامه ی گناه باکی ندارند و می گویند: ما که رسوا هستیم بگذار تا رسواتر شویم.

اگر غیبت و تجسّس و عیبجویی مردم تحریم شده برای این است که افراد خطاکار، راه توبه داشته باشند.

3- پایه های امتحان الهی مستحکم می شود: کمال با آزادی عمل است و این با عیب پوشی میسّر است نه با کشف گناه؛ اگر افرادی به سبب کشف گناه و نمایان شدن خطاهایشان گناه نکنند، برای آنها کمال محسوب نمی شود. چون آزادی عمل نداشته اند و اگر در انجام گناه و انجام ندادن آن آزاد باشند و از تصمیم سوء آنها کسی با خبر نشود و در عین حال گناه نکنند، ارزش دارد و کمال محسوب می شود.

********

((پایان و خاتمه دعای سی و هشتم)) 

امام سجاد علیه السلام پس ازآنکه شش حق اجتماعی را درقالب وفرم دعا انشاء فرمودند(( حق هفتم)) را اینگونه مناجات می کنند:

((( وَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ عَرَضَ لِي فَلَم أَهْجُرْهُ،أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ يَا إِلَهِي مِنْهُنَّ وَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ اعْتِذَارَ نَدَامَةٍ يَكُونُ وَاعِظاً لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنْ أَشْبَاهِهِنَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلْ نَدَامَتِي عَلَى مَا وَقَعْتُ فِيهِ مِنَ الزَّلَّاتِ ، وَ عَزْمِي عَلَى تَرْكِ مَا يَعْرِضُ لِي مِنَ السَّيِّئَاتِ ، تَوْبَةً تُوجِبُ لِي مَحَبَّتَكَ ، يَا مُحِبَّ التَّوَّابِينَ :و از هر گناهی که برایم پیش آمده و از آن دوری نکردم، ای خدای من! از همه این‌ها و از آنچه مانند این‌هاست، با دلی آکنده از پشیمانی پوزش می‌خواهم؛ پوزشی که مرا در برابر پیش‌آمدهایی نظیر آن‌ها باز دارد.، پس بر محمّد و آلش درود فرست و پشیمانی‌ام را از لغزش‌هایی که گرفتارشان شدم و عزمم را بر ترک گناهانی که برایم پیش می‌آید، توبه قرار ده؛ توبه‌ای که برایم موجب عشق تو گردد، ای دوست‌دار توبه‌کنندگان.))

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.